مسافر باید نماز ظهر و عصر و عشاء را با هشت شرط شکسته بجا آورد یعنى دو رکعت بخواند:
“شرط اول” ـ آنکه سفر او کمتر از هشت فرسخ شرعى نباشد، و فرسخ شرعى مقدارى کمتر از پنج کیلومتر و نیم است.
(مسأله 1319): کسى که رفتن و برگشتن او هشت فرسخ است. چنانچه رفتن و همچنین برگشتن کمتر از چهار فرسخ نباشد، باید نماز را شکسته بخواند، بنا بر این اگر رفتن سه فرسخ و برگشتن پنج فرسخ، یا بعکس باشد احتیاط واجب آن است که باید نماز را تمام یعنى چهار رکعتى و شکسته بخواند.
(مسأله 1320): اگر رفتن و برگشتن هشت فرسخ باشد اگر چه روزى که مى رود، همان روز یا شب آن برنگردد، باید نماز را شکسته بخواند، اگر چه بهتر آن است که تمام نیز بخواند.
(مسأله 1321): اگر سفر مختصرى از هشت فرسخ کمتر باشد، یا انسان نداند که سفر او هشت فرسخ است یا نه، نباید نماز را شکسته بخواند و چنانچه شک کند که سفر او هشت فرسخ است یا نه، اگر تحقیق کردن برایش مشقّت دارد لازم نیست، و باید نمازش را تمام بخواند و با عدم مشقّت، تحقیق کردن احوط است.
(مسأله 1322): اگر یک عادل یا شخص موثقى خبر دهد که سفر انسان هشت فرسخ است، باید نماز را شکسته بخواند.
(مسأله 1323): کسى که یقین دارد سفر او هشت فرسخ است، اگر نماز را شکسته بخواند، و بعد بفهمد که هشت فرسخ نبوده، باید آن را چهار رکعتى بجا آورد، و اگر وقت گذشته قضا نماید.
(مسأله 1324): کسى که یقین دارد سفرش هشت فرسخ نیست، یا شک دارد هشت فرسخ هست یا نه، چنانچه در بین راه بفهمد که سفر او هشت فرسخ بوده، اگر چه کمى از راه باقى باشد، باید نماز را شکسته بخواند، و اگر تمام خوانده، باید دوباره شکسته بجا آورد.
(مسأله 1325): اگر بین دو محلى که فاصله آنها کمتر از چهار فرسخ است، چند مرتبه رفت و آمد کند، اگر چه روى هم رفته هشت فرسخ شود باید نماز را تمام بخواند.
(مسأله 1326): اگر محلى دو راه داشته باشد یک راه آن کمتر از هشت فرسخ و راه دیگر آن هشت فرسخ یا بیشتر باشد، چنانچه انسان از راهى که هشت فرسخ است به آنجا برود، باید نماز را شکسته بخواند، و اگر از راهى که هشت فرسخ نیست، برود، باید تمام بخواند.
(مسأله 1327): اگر شهر دیوار دارد، باید ابتداى هشت فرسخ را از دیوار شهر حساب کند، و اگر دیوار ندارد، باید از خانه هاى آخر شهر حساب نماید.
“شرط دوم” ـ آنکه از اول مسافرت قصد هشت فرسخ را داشته باشد، پس اگر بجاى که کمتر از هشت فرسخ است مسافرت کند، و بعد از رسیدن به آنجا قصد کند جایى رود که با مقدارى که آمده هشت فرسخ شود، چون از اول قصد هشت فرسخ را نداشته، باید نماز را تمام بخواند، ولى اگر بخواهد از آنجا هشت فرسخ برود، یا چهار فرسخ برود، و چهار فرسخ دیگر به وطنش یا محلى که مى خواهد ده روز در آنجا بماند برگردد، باید نماز را شکسته بخواند.
(مسأله 1328): کسى که نمى داند سفرش چند فرسخ است، مثلاً، براى پیدا کردن گمشده اى مسافرت مى کند، و نمى داند که چه مقدار باید برود تا آن را پیدا کند، باید نماز را تمام بخواند ولى در برگشتن چنانچه تا وطنش یا جائى که مى خواهد ده روز در آنجا بماند، هشت فرسخ یا بیشتر باشد باید نماز را شکسته بخواند، و نیز اگر در بین رفتن قصد کند که چهار فرسخ برود و چهار فرسخ برگردد، باید نماز را شکسته بخواند.
(مسأله 1329): مسافر در صورتى باید نماز را شکسته بخواند که تصمیم داشته باشد هشت فرسخ برود، پس کسى که از شهر بیرون مى رود مثلاً قصدش این است که اگر رفیق پیدا کند، سفر هشت فرسخى برود، چنانچه اطمینان دارد که رفیق پیدا مى کند، باید نماز را شکسته بخواند، و اگر اطمینان ندارد باید تمام بخواند.
(مسأله 1330): کسى که قصد هشت فرسخ دارد، اگر چه در هر روز مقدار کمى راه برود وقتى بجاى برسد که اذان شهر را نشنود و اهل شهر او را نبیند و نشانه آن این است که او اهل شهر را نبیند، باید نماز را شکسته بخواند ولى اگر در هر روز مقدارى خیلى کمى راه برود که عرفاً نگویند مسافر است،
باید نمازش را تمام بخواند، و احتیاط مستحب آن است که هم شکسته و هم تمام بخواند.
(مسأله 1331): کسى که در سفر در اختیار دیگرى است مانند نوکرى که با آقاى خود مسافرت مى کند، چنانچه بداند سفر او هشت فرسخ است باید نماز را شکسته بخواند، و اگر نداند بنا بر احتیاط پرسیدن واجب است، و اگر پرسیدن ممکن نباشد تمام بخواند.
(مسأله 1332): کسى که در سفر در اختیار دیگرى است، اگر بداند یا گمان داشته باشد که پیش از رسیدن به چهار فرسخ از او جدا مى شود، باید نماز را تمام بخواند.
(مسأله 1333): کسى که در سفر در اختیار دیگرى است، اگر شک کند که پیش از رسیدن به چهار فرسخ از او جدا مى شود یا نه، باید نماز را تمام بخواند، ولى اگر شک او از این جهت است که احتمال مى دهد مانعى براى سفر او پیش آید، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا نباشد، باید نماز را شکسته بخواند.
“شرط سوم”: آنکه در بین راه از قصد خود بر نگردد، پس اگر پیش از رسیدن به چهار فرسخ از قصد خود برگردد، یامردّد شود، باید نماز را تمام بخواند.
(مسأله 1334): اگر بعد از رسیدن به چهار فرسخ از مسافرت منصرف شود، چنانچه تصمیم داشته باشد، که همانجا بماند یا بعد از ده روز برگردد یا در برگشتن و ماندن مردّد باشد باید نماز را تمام بخواند.
(مسأله 1335): اگر بعد از رسیدن به چهار فرسخ از مسافرت منصرف شود، و تصمیم داشته باشد که برگردد، باید نماز را شکسته بخواند، اگر چه بخواهد کمتر از ده روز در آنجا بماند.
(مسأله 1336): اگر براى رفتن به محلى که هشت فرسخ است حرکت کند، و بعد از رفتن مقدارى از راه بخواهد جاى دیگرى برود، چنانچه از محل اولى که حرکت کرده تا جاى که مى خواهد برود، هشت فرسخ باشد، باید نماز را شکسته بخواند.
(مسأله 1337): اگر بعد از آنکه چهار فرسخ رفت، مردّد شود که بقیّه هشت فرسخ را برود یا بدون اینکه ده روز در جایى بماند به محل خود برگردد، چه در موقعى که مردّد است راه برود یا نرود، باید نماز را شکسته بخواند، چه آنکه بعداً تصمیم بگیرد که بقیّه راه را برود یا اینکه برگردد.
(مسأله 1338): اگر بعد از آنکه چهار فرسخ برود، مردّد شود که بقیّه هشت فرسخ را برود یا اینکه به محل خود برگردد، ولى احتمال این را بدهد که در محل تردید یا جاى دیگر ده روز توقف مى نماید، اگر چه بعد تصمیم بگیرد بدون ماندن ده روز بقیه را برود در این صورت لازم است نماز را تمام کند. چه در حال تردید راه برود چه نرود ولى اگر تصمیمش این باشد که هشت فرسخ دیگر برود یا چهار فرسخ برود، و چهار فرسخ برگردد از وقتى که شروع به رفتن نماید نمازش شکسته است.
(مسأله 1339): اگر پیش از آنکه چهار فرسخ برود، مردد شود که بقیّه راه را برود یا نرود، و بعد تصمیم بگیرد که بقیه راه را برود، چنانچه باقیمانده سفر او هشت فرسخ باشد، یا آنکه بخواهد چهار فرسخ رفته و چهار فرسخ دیگر برگردد از وقتى شروع به راه رفتن بعد از تصمیمش نماید نماز را شکسته مى خواند، و در این صورت نیز فرقى نیست که در حال تردید راه برود یا نرود.
“شرط چهارم” ـ آنکه نخواهد پیش از رسیدن به هشت فرسخ از وطن خود بگذرد یا ده روز بیشتر در جایى بماند، پس کسى که مى خواهد پیش از رسیدن به هشت فرسخ از وطنش بگذرد، یا ده روز در محلى بماند، باید نماز را تمام بخواند.
(مسأله 1340): کسى که نمى داند پیش از رسیدن به هشت فرسخ از وطنش مى گذرد یا نه، یا ده روز در محلى قصد اقامت مى نماید یا نه، باید نماز را تمام بخواند.
(مسأله 1341): کسى که مى خواهد پیش از رسیدن به هشت فرسخ از وطنش بگذرد، یا ده روز در محلى بماند، و نیز کسى که مردّد است که از وطنش بگذرد، یا ده روز در محلى بماند، اگر از ماندن ده روز یا گذشتن از وطن منصرف شود، باز هم نماز را باید تمام بخواند. ولى اگر باقیمانده راه هشت فرسخ باشد، باید نماز را شکسته بخواند.”شرط پنجم” آنکه براى کار حرام سفر نکند، و اگر براى کار حرامى مانند دزدى سفر کند، باید نماز را تمام بخواند. و همچنین است اگر خود سفر حرام باشد مثل آنکه براى او ضررى که اقدام بر آن شرعاً حرام است داشته باشد یا زن بدون اجازه شوهر در صورتى که نشوز بر او صادق شود، و فرزند با نهى پدر و مادر که موجب عقوقش باشد سفرى بروند که بر آنان واجب نباشد، ولى اگر مثل سفر حج واجب باشد، باید نماز را شکسته بخواند.
(مسأله 1342): سفرى که واجب نیست اگر سبب اذیت پدر و مادر باشد حرام است، و انسان باید در آن سفر نماز را تمام بخواند و روزه هم بگیرد.
(مسأله 1343): کسى که سفر او حرام نیست و براى کار حرام هم سفر نمى کند، اگر چه در سفر معصیتى انجام دهد، مثلاً غیبت کند یا شراب بخورد نماز را شکسته بخواند.
(مسأله 1344): اگر براى آنکه کارى واجبى را ترک کند مسافرت نماید، چه غرض دیگرى در سفر داشته باشد یا نه، نمازش تمام است، پس کسى که بدهکار است، اگر بتواند بدهى خود را بدهد، و طلبکار هم مطالبه نماید، چنانچه در سفر نتواند بدهى خود را بدهد، و براى فرار از دادن قرض مسافرت نماید، باید نماز را تمام بخواند، ولى اگر سفرش براى کارى دیگرى است اگر چه در سفر ترک واجب نیز بنماید، باید نماز را شکسته بخواند.
(مسأله 1345): اگر سفر او سفر حرام نباشد، ولى حیوان سوارى او یا مرکب دیگر که سوار او است غصبى باشد، یا در زمین غصبى مسافرت نماید باید احتیاطاً نماز را هم شکسته بخواند و هم تمام.
(مسأله 1346): کسى که با ظالم مسافرت مى کند، اگر ناچار نباشد و مسافرت او کمک به ظالم باشد، باید نماز را تمام بخواند، و اگر ناچار باشد یا مثلاً براى نجات دادن مظلومى با او مسافرت کند، نمازش شکسته است.
(مسأله 1347): اگر بقصد تفریح و گردش مسافرت کند، سفر او حرام نیست، و باید نماز را شکسته بخواند.
(مسأله 1348): اگر براى لهو و خوشگذرانى به شکار برود، نمازش در حال رفتن تمام است و در برگشتن قصر است در صورتى که به حد مسافت باشد و چنانچه براى تهیّه معاش به شکار رود، نمازش شکسته است، و اگر براى کسب و زیاد کردن مال به شکار برود، احتیاط واجب آن است که نماز را
هم شکسته و هم تمام بخواند.
(مسأله 1349): کسى که براى معصیّت سفر کرده، موقعى که از سفر برمى گردد، اگر برگشتن به تنهائى هشت فرسخ است و از معصیت توبه کرده باشد باید نماز را شکسته بخواند، و اگر توبه نکرده باشد احتیاط واجب آن است که هم شکسته و هم تمام بخواند.
(مسأله 1350): کسى که سفر او سفر معصیّت است، اگر در بین راه از قصد معصیّت برگردد، چنانچه باقیمانده راه هشت فرسخ باشد، یا چهار فرسخ باشد، و بخواهد برود و چهار فرسخ برگردد، باید نماز را شکسته بخواند.
(مسأله 1351): کسى که براى معصیت سفر نکرده، و اگر در بین راه قصد کند که بقیه راه را براى معصیّت برود، باید نماز را تمام بخواند، ولى نمازهاى را که شکسته خوانده در صورتى که مقدار گذشته مسافت بوده صحیح است والاّ احتیاط واجب آن است که آن نمازها را اعاده نماید به خواندن تمام.
“شرط ششم” ـ آنکه از صحرانشینهاى نباشد که در بیابانها گردش مى کنند، و هر جا آب و خوراک براى خود و حشمشان پیدا مى کنند مى مانند، و بعد از چندى بجاى دیگر مى روند، و صحرانشینها در این مسافرتها باید نماز را تمام بخوانند.
(مسأله 1352): اگر یکى از صحرانشینها براى پیدا کردن منزل و چراگاه حیواناتشان سفر کند، چنانچه با بنه و دستگاه باشد نماز را تمام بخواند، والاّ چنانچه سفر او هشت فرسخ باشد، نماز را احتیاطاً شکسته و تمام بخواند.
(مسأله 1353): اگر صحرانشین براى زیارت یا حج یا تجارت و مانند اینها مسافرت کند، باید نماز را شکسته بخواند.
“شرط هفتم” ـ آنکه شغل او مسافرت نباشد، بنا بر این شتردار و راننده و چوبدار و کشتیبان و مانند اینها. اگر چه براى بردن اثاثیه منزل خود مسافرت کنند اگر در سفر اول صدق مى کند که شغل او سفر است باید تمام بخواند. و اگر شک کند در اینکه عرفاً با او گفته مى شود که شغلش سفر است یا صدق نمى کند. باید در سفر اول جمع کند بین شکسته و تمام، و اما کسى که عملش سفر نیست ولى عملش در سفر است مثل این که هر روز جهت تدریس یا طبابت یا تحصیل از یک شهر به شهر دیگر مى رود، نیز نماز را تمام مى کند و ملحق است به کسى که عملش سفر است.
(مسأله 1354): کسى که شغلش مسافرت است، اگر براى کارى دیگر مثلاً براى زیارت یا حج مسافرت کند، باید نماز را شکسته بخواند، ولى اگر مثلاً راننده ماشین خود را براى زیارت کرایه بدهد، و در ضمن خودش هم زیارت کند، باید نماز را تمام بخواند.
(مسأله 1355): حَمَلَه دار یعنى کسى که براى رساندن حاجى ها به مکه مسافرت مى کند، چنانچه شغلش مسافرت باشد، باید نماز را تمام بخواند و اگر شغلش مسافرت نباشد و فقط در ایام حج براى حمله دارى سفر مى کند، احتیاط واجب آن است که بین نماز تمام و شکسته جمع نماید، ولى چنانچه مدت سفر او کم باشد مثل این زمان که سفر با هواپیما است، بعید نیست که حکم او شکسته باشد.
(مسأله 1356): کسى که شغلش حمله دارى است و حاجى ها را از راه دور به مکه مى برد، چنانچه مقدار معتنى بهى از ایام سال را در راه باشد، باید نماز را تمام بخواند.
(مسأله 1357): کسى که در مقدارى از سال شغلش مسافرت است، مثل شوفر که فقط در زمستان یا تابستان اتومبیل خود را کرایه مى دهد باید در آن سفر نماز را تمام بخواند، و احتیاط مستحب آن است که هم شکسته و هم تمام بخواند.
(مسأله 1358): راننده و دوره گردى که در دو سه فرسخى شهر رفت و آمد مى کند، چنانچه اتفاقاً سفر هشت فرسخى برود، باید نماز را شکسته بخواند.
(مسأله 1359): چهار وادارى که شغلش مسافرت است، اگر ده روز یا بیشتر در وطن خود بماند چه از اول قصد ماندن ده روز را داشته باشد، چه بدون قصد بماند باید در سفر اولى که بعد از ده روز مى رود نماز را احتیاطاً تمام و شکسته بخواند و همچنین است اگر در غیر وطن خود ده روز با قصد یا بدون قصد بماند.
(مسأله 1360): کسى که شغلش مسافرت است غیر از چهار وادار، اگر چه در غیر وطن خود با قصد ده روز بماند، یا در وطن خود هر چند بدون قصد باشد ده روز بماند، در سفر اولى که بعد از ده روز مى رود احتیاط واجب آن است که بین نماز تمام و شکسته جمع نماید.
(مسأله 1361): چهار وادارى که شغلش مسافرت است، اگر شک کند که در وطن خود یا جاى دیگر ده روز مانده یا نه، باید نماز را تمام بخواند.
(مسأله 1362): کسى که در شهرها سیاحت مى کند، و براى خود وطنى اختیار نکرده باید نماز را تمام بخواند.
(مسأله 1363): کسى که شغلش مسافرت نیست، اگر مثلاً در شهرى یا در دهى جنسى دارد که براى حمل آن مسافرتهاى پى در پى مى کند، باید نماز را شکسته بخواند.
(مسأله 1364): کسى که از وطنش صرفنظر کرده و مى خواهد وطن دیگرى براى خود اختیار کند، اگر شغلش مسافرت نباشد، باید در مسافرت خود نماز را شکسته بخواند.
“شرط هشتم” ـ آنکه به حد ترخص برسد، و معناى حدّ ترخص در مسأله (1330) گذشت، و اما در غیر وطن اعتبارى بحدّ ترخص نیست و همین که از محل اقامت خارج شود نمازش قصر است.
(مسأله 1365): کسى که به سفر مى رود اگر بجاى برسد که اذان را نشنود ولى اهل شهر را ببیند یا اهل شهر را نبیند و اذان را بشنود، چنانچه بخواهد در آنجا نماز بخواند بنا بر احتیاط واجب هم شکسته و هم تمام بخواند.
(مسأله 1366): مسافرى که به وطنش برمى گردد وقتى که اهل وطن خود را ببیند و صداى اذان آن را بشنود باید نماز را تمام بخواند ولى مسافرى که مى خواهد ده روز در محلى بماند، مادامى که به آن محل نرسیده نمازش قصر است.
(مسأله 1367): هر گاه شهرى در بلندى باشد که از دور اهل آن دیده شود، یا بقدرى گود باشد که اگر انسان کمى دور شود اهل آن را نبیند کسى که از اهالى آن شهر مسافرت مى کند وقتى به اندازه دور بشود که اگر آن شهر زمین هموار بود، اهلش از آنجا دیده نمى شود باید نماز را شکسته بخواند، و نیز اگر پستى و بلندى راه بیشتر از معمول باشد باید ملاحظه معمول را بنماید.
(مسأله 1368): اگر از محلى مسافرت کند که اهل ندارد، وقتى بجایى برسد که اگر آن محل اهل داشت از آنجا دیده نمى شد، باید نماز را شکسته بخواند.
(مسأله 1369): اگر بقدرى دور شود که نداند صدائى را که مى شنود صداى اذان است یا صداى دیگر، باید نماز را شکسته بخواند. ولى اگر بفهمد اذان مى گویند و کلمات آن را تشخیص ندهد، باید تمام بخواند.
(مسأله 1370): اگر بقدرى دور شود که اذان خانه ها را نشنود ولى اذان شهر را که معمولاً در جاى بلند مى گویند بشنود، نباید نماز را شکسته بخواند.
(مسأله 1371): اگر بجاى برسد که اذان شهر را که معمولاً در جایى بلند مى گویند نشنود، ولى اذان را که در جاى خیلى بلند مى گویند بشنود، باید نماز را شکسته بخواند.
(مسأله 1372): اگر چشم یا گوش او یا صداى اذان غیر معمولى باشد، در محلى باید نماز را شکسته بخواند که چشم متوسط، اهل شهر را نبیند و گوش متوسط، صداى اذان معمولى را نشنود.
(مسأله 1373): اگر موقعى که سفر مى رود شک کند که به حد ترخص رسیده یا نه، باید نماز را تمام بخواند. و مسافرى که از سفر برمى گردد اگر شک کند که بحد ترخص رسیده یا نه، باید شکسته بخواند.
(مسأله 1374): مسافرى که در سفر از وطن خود عبور مى کند، وقتى که اهل وطن خود را ببیند و صداى اذان آن را بشنود، باید نماز را تمام بخواند.
(مسأله 1375): مسافرى که در بین مسافرت بوطنش رسیده، تا وقتى که در آنجا هست، باید نماز را تمام بخواند ولى اگر بخواهد از آنجا هشت فرسخ برود یا چهار فرسخ برود و چهار فرسخ برگردد، وقتى که به حد ترخص برسد، باید نماز را شکسته بخواند.
(مسأله 1376): محلى را که انسان براى اقامت و زندگى خود اختیار کرده وطن اوست، چه در آنجا بدنیا آمده و وطن پدر و مادرش باشد یا خودش آنجا را براى زندگى اختیار کرده باشد.
(مسأله 1377): اگر قصد دارد در محلى که وطن اصلى اش نیست مدتى بماند، و بعد بجاى دیگر رود، آنجا وطن او حساب نمى شود.
(مسأله 1378): جائى را که انسان محل زندگى خود قرار داده و مثل کسى که آن جا وطن اوست در آنجا زندگى مى کند مانند اکثر طلاب که در حوزه هاى علمیه ساکن مى باشند که اگر مسافرتى براى آنها پیش آید، دوباره به همان جا بر مى گردند، اگر چه قصد نداشته باشند که همیشه در آنجا بمانند، در حکم وطن او حساب مى شود. و اگر یک شب هم بماند نمازش تمام است.
(مسأله 1379): کسى که در دو محل زندگى مى کند، مثلاً شش ماه در شهرى و شش ماه در شهر دیگر مى باشد، هر دو محل وطن اوست. و نیز اگر بیشتر از دو محل را براى زندگى خود اختیار کرده باشد، همه آنها وطن او حساب مى شود.
(مسأله 1380): کسى که در محلى مالک منزل مسکونى است اگر شش ماه متصل در آنجا بماند، تا وقتى که آن منزل مال او است هر وقت در مسافرت به آنجا برسد، و قصد اقامه نکند احتیاط واجب در جمع بین قصر و تمام است.
(مسأله 1381): اگر به جائى برسد که وطن او بوده و از آنجا صرف نظر کرده نباید نماز را تمام بخواند، اگر چه وطن دیگرى هم براى خود اختیار نکرده باشد.
(مسأله 1382): مسافرى که قصد دارد، ده روز پشت سرهم در محلى بماند یا مى داند که بدون اختیار ده روز در محلى مى ماند، در آن محل باید نماز را تمام بخواند.
(مسأله 1383): مسافرى که مى خواهد ده روز در محلى بماند، لازم نیست قصد ماندن شب اول یا شب یازدهم را داشته باشد، و همین که قصد کند که از طلوع آفتاب روز اول تا غروب روز دهم بماند، باید نماز را تمام بخواند. و همچنین است اگر مثلاً قصدش این باشد، که از ظهر روز اول تا ظهر روز یازدهم بماند.
(مسأله 1384): مسافرى که مى خواهد ده روز در محلى بماند، در صورتى باید نماز را تمام بخواند که بخواهد تمام ده روز را در یکجا بماند، پس اگر بخواهد مثلاً ده روز در نجف و کوفه یا در کاظمین و بغداد بماند، باید نماز را شکسته بخواند.
(مسأله 1385): مسافرى که مى خواهد ده روز در محلى بماند، اگر روز اول، قصد داشته باشد که در بین ده روز به اطراف آنجا که به قدر حد ترخص یا بیشتر دور باشد برود، اگر مدت رفتن و آمدنش مثلاً به اندازه یک یا دو ساعت است که در نظر عرف به اقامت ده روز منافات ندارد، نماز را تمام بخواند و اگر مدت از این بیشتر باشد احتیاطاً بین شکسته و تمام جمع نماید، و اگر تمام یا بیشتر روز باشد نمازش شکسته است.
(مسأله 1386): مسافرى که تصمیم ندارد ده روز در محلى بماند، مثلاً قصدش این است که اگر رفیقش بیاید، یا منزل خوبى پیدا کند، ده روز بماند، باید نماز را شکسته بخواند.
(مسأله 1387): کسى که تصمیم دارد ده روز در محلى بماند، اگر احتمال بدهد که براى ماندن او مانعى برسد و احتمال او عقلائى باشد، باید نماز را شکسته بخواند.
(مسأله 1388): اگر مسافر بداند که مثلاً ده روز یا بیشتر به آخر ماه مانده، و قصد کند که تا آخر ماه در جائى بماند، باید نماز را تمام بخواند. و در غیر این صورت مثل اینکه قصد دارد تا آخر ماه مى ماند، ولى نمى داند که تا آخر ماه نه، روز مى شود یا ده روز، در این صورت نماز را شکسته بخواند، اگر چه از موقع که قصد کرده تا آخر ماه ده روز یا بیشتر باشد.
(مسأله 1389): اگر مسافر قصد کند که ده روز در محلى بماند چنانچه پیش از خواندن یک نماز چهار رکعتى از ماندن منصرف شود، یا مردّد شود، که در آنجا بماند یا بجاى دیگر برود، باید نماز را شکسته بخواند.
ولى اگر بعد از خواندن یک نماز چهار رکعتى از ماندن منصرف شود، یا مردد شود، تا وقتى که در آن جا هست، باید نماز را تمام بخواند.
(مسأله 1390): مسافرى که قصد کرده ده روز در محلى بماند، اگر روزه بگیرد، و بعد از ظهر از ماندن در آن جا منصرف شود، چنانچه یک نماز چهار رکعتى خوانده باشد تا وقتى که در آنجا هست، روزه هایش صحیح است، و باید نمازهاى خود را تمام بخواند. و اگر نماز چهار رکعتى نخوانده باشد، روزه آن روزش را بنا بر احتیاط واجب تمام کند و قضایش را هم بگیرد، اما نمازهاى خود را باید شکسته بخواند و روزهاى بعد هم نمى تواند روزه بگیرد.
(مسأله 1391): مسافرى که قصد کرده ده روز در محلى بماند، اگر از ماندن منصرف شود، و پیش از آنکه از قصد ماندن برگردد شک کند که یک نماز چهار رکعتى خوانده یا نه، باید نمازهاى خود را شکسته بخواند.
(مسأله 1392): اگر مسافر به نیّت اینکه نماز را شکسته بخواند مشغول نماز شود، و در بین نماز تصمیم بگیرد که ده روز یا بیشتر بماند، باید نماز را چهار رکعتى تمام نماید.
(مسأله 1393): مسافرى که قصد کرده ده روز در محلى بماند، اگر در بین نماز اول چهار رکعتى از قصد خود برگردد چنانچه مشغول رکعت سوم نشده، باید نماز را دو رکعتى تمام نماید، و بقیه نمازهاى خود را شکسته بخواند و همچنین است اگر مشغول رکعت سوم شده و به رکوع نرفته باشد که باید بنشیند
و نماز را شکسته به آخر برساند، و اگر به رکوع رفته باشد نمازش باطل و باید شکسته اعاده نماید، تا وقتى که در آن جا هست نماز را شکسته بخواند.
(مسأله 1394): مسافرى که قصد کرده ده روز در محلى بماند، اگر بیشتر از ده روز در آن جا بماند، تا وقتى که مسافرت نکرده، باید نمازش را تمام بخواند و لازم نیست دوباره قصد ماندن ده روز کند.
(مسأله 1395): مسافرى که قصد کرده ده روز در محلى بماند، باید روزه واجب را بگیرد، و مى تواند روزه مستحبى را هم بجا آورد، و نماز جمعه و نافله ظهر و عصر و عشاء را هم بخواند.
(مسأله 1396): مسافرى که قصد کرده ده روز در محلى بماند، اگر بعد از خواندن یک نماز چهار رکعتى، یا بعد از ماندن ده روز، اگر چه یک نماز تمام هم نخوانده باشد بخواهد بجاى که کمتر از چهار فرسخ است برود و برگردد و دوباره در جائى اول خود ده روز یا کمتر بماند، از وقتى که مى رود تا
وقتى که بر مى گردد و بعد از برگشتن باید نماز را تمام بخواند، ولى اگر برگشتن به محل اقامتش فقط از این جهت باشد که در طریق سفرش واقع شده است و سفر او مسافت شرعیه باشد لازم است موقع برگشتن نماز را شکسته بخواند.
(مسأله 1397): مسافرى که قصد کرده ده روز در محلى بماند، اگر بعد از خواندن یک نماز چهار رکعتى ادائى بخواهد به جاى دیگرى که کمتر از هشت فرسخ است برود و ده روز در آن جا بماند، در رفتن و در محلى که قصد ماندن ده روز دارد باید نمازهاى خود را تمام بخواند ولى اگر محلى که مى خواهد برود هشت فرسخ یا بیشتر باشد، باید موقع رفتن نمازهاى خود را شکسته بخواند و چنانچه نخواهد ده روز در آنجا بماند باید مدتى را که در آنجا مى ماند نیز نمازهاى خود را شکسته بخواند.
(مسأله 1398): مسافرى که قصد کرده ده روز در محلى بماند، اگر بعد از خواندن یک نماز چهار رکعت ادائى بخواهد بجائى که کمتر از چهار فرسخ است برود، چنانچه مردد باشد که به محل اول برگردد یا نه، یا به کلى از برگشتن آنجا غافل باشد، یا نخواهد برگردد ولى مردد باشد که ده روز آنجا بماند یا نه، یا آنکه از ده روز ماندن در آنجا و مسافرت از آنجا غافل باشد، باید از وقتى که مى رود تا وقتى که برمى گردد و بعد از برگشتن، نمازهاى خود را تمام بخواند.
(مسأله 1399): اگر به خیال اینکه رفقایش مى خواهند ده روز در محلى بمانند، قصد کند که ده روز در آنجا بماند، و بعد از خواندن یک نماز چهار رکعت ادائى بفهمد که آنها قصد نکرده اند، اگر چه خودش هم از ماندن منصرف شود، تا مدتى که در آنجا هست، باید نماز را تمام بخواند.
(مسأله 1400): اگر مسافر اتفاقاً سى روز در محلى بماند، مثلاً در تمام سى روز در رفتن و ماندن مردد باشد، بعد از گذشتن سى روز اگر چه مقدار کمى در آنجا بماند، باید نماز را تمام بخواند.
(مسأله 1401): مسافرى که مى خواهد نه روز یا کمتر در محلى بماند، اگر بعد از آنکه نه روز یا کمتر در آنجا ماند، بخواهد دوباره نه روز دیگر یا کمتر بماند، و همینطور تا سى روز، روز سى و یکم باید نماز را تمام بخواند. (مسأله 1402): مسافر بعد از سى روز، در صورتى باید نماز را تمام
بخواند که سى روز را در یک جا بماند، پس اگر مقدارى از آن را در جائى و
مقدارى را در جائى دیگر بماند، بعد از سى روز هم باید نماز را شکسته بخواند.