(مسأله 2280): صلح آن است که انسان با دیگرى سازش کند که مقدارى از مال یا منفعت مال خود را ملک او کند، یا از طلب یا حق خود بگذرد که او هم در عوض، مقدارى از مال، یا منفعت مال خود را باو واگذار نماید یا از طلب، یا حقى که دارد بگذرد، بلکه اگر بدون آنکه عوض بگیرد مقدارى از مال، یا منفعت مال خود را به کسى واگذار کند، یا از طلب یا حق خود بگذرد، باز هم صلح صحیح است.
(مسأله 2281): کسى که مالش را به دیگرى صلح مى کند، باید بالغ و عاقل و قصد صلح داشته باشد، و کسى او را مجبور نکرده باشد و باید سفیه هم نباشد.
(مسأله 2282): لازم نیست صیغه صلح به عربى خوانده شود، بلکه با هر لفظى که بفهماند با هم صلح و سازش کرده اند صحیح است.
(مسأله 2283): اگر کسى گوسفندهاى خود را به چوپان بدهد که مثلاً یک سال نگهدارى کند و از شیر آن استفاده نماید و مقدارى روغن بدهد، چنانچه شیر گوسفندها را در مقابل زحمتهاى چوپان و آن روغن صلح کند صحیح است بلکه اگر گوسفندها را یکساله به چوپان اجاره دهد که از شیر آنها استفاده کند و در عوض، مقدارى روغن بدهد صحیح است و مقتضاى احتیاط واجب در هر دو مورد این است که روغن را قید نکند از همان گوسفندها باشد.
(مسأله 2284): اگر کسى بخواهد طلب یا حق خود را به دیگرى صلح نماید در صورتى صحیح است که او قبول کند، ولى اگر بخواهد از طلب یا حق خود بگذرد قبول کردن او لازم نیست.
(مسأله 2285): اگر انسان مقدار بدهى خود را بداند و طلبکار او نداند چنانچه، طلبکار طلب خود را به کمتر از مقدارى که هست صلح نماید مثلاً پنجاه تومان طلبکار باشد و طلب خود را به ده تومان صلح نماید، زیادى براى بدهکار حلال نیست، مگر آنکه مقدارى بدهى خود را باو بگوید و او را راضى کند، یا طورى باشد که اگر مقدار طلب خود را مى دانست، باز هم به آن مقدار صلح مى کرد.
(مسأله 2286): اگر بخواهند چیزى را که از یک جنس است و وزن آنها معلوم است بیکدیگر صلح نمایند، احتیاط واجب آن است که وزن یکى بیشتر از دیگرى نباشد، ولى اگر وزن آنها معلوم نباشد، اگر چه احتمال دهند که وزن یکى بیشتر از دیگرى است و صلح نمایند صحیح است.
(مسأله 2287): اگر دو نفر از یک نفر طلبکار باشند، یا دو نفر از دو نفر دیگر طلبکار باشند و بخواهند طلبهاى خود را به یکدیگر صلح کنند چنانچه طلب آنان از یک جنس و وزن آنان یکى باشد مثلاً هر دو ده من گندم طلبکار باشند، مصالحه آنان صحیح است و همچنین است اگر جنس طلب آنان یکى نباشد مثلاً یکى ده کیلو برنج و دیگر دوازده کیلو گندم طلبکار باشد، ولى اگر طلب آنان از یک جنس و چیزى باشد که معمولاً با وزن یا پیمانه آن را معامله مى کنند، در صورتى که وزن یا پیمانه آنها مساوى نباشد، مصالحه آنان اشکال دارد.
(مسأله 2288): اگر از کسى طلبى دارد که باید بعد از مدتى بگیرد چنانچه طلب خود را بمقدار کمترى صلح کند و مقصودش این باشد که از مقدارى از طلب خود گذشت کند و بقیه را نقد بگیرد اشکال ندارد. و این حکم در صورتى است که طلب از جنس طلا و یا نقره یا جنس دیگرى باشد که با وزن یا پیمانه فروخته مى شود، و اما در غیر آنها براى طلبکار جائز است که طلب خود را به بدهکار یا غیر آن به کمتر از طلب صلح نموده یا بفروشد چنانچه در مسأله “2430” خواهد آمد.
(مسأله 2289): اگر دو نفر چیزى را با هم صلح کنند، با رضایت یکدیگر مى توانند صلح را به هم بزنند، و نیز اگر در ضمن معامله براى هر دو یا یکى از آنان حق بهم زدن معامله را قرار داده باشند، کسى که آن حق را دارد مى تواند صلح را بهم بزند.
(مسأله 2290): تا وقتى که خریدار و فروشنده از مجلس معامله متفرق نشده اند مى توانند معامله را بهم بزنند و نیز اگر مشترى حیوانى را بخرد تا سه روز حق بهم زدن معامله را دارد، و همچنین اگر پول جنسى را که خریده تا سه روز ندهد و جنس را تحویل نگیرد، فروشنده مى تواند معامله را به هم بزند، ولى کسى که مالى را صلح مى کند در این سه صورت حق بهم زدن صلح را ندارد اما در صورتى که طرف مصالحه در پرداخت مال المصالحه از حد متعارف تأخیر کند یا اینکه شرط شده باشد که مثلاً مال
مصالحه را نقد بدهد و طرف عمل به شرط ننماید، در این صورت مى تواند صلح را بهم بزند و همچنین در بقیه صور دیگر که در احکام خرید و فروش گفته شد نیز مى تواند صلح را بهم بزند مگر در صورتى که یکى از طرفین مغبون باشد که بهم زدن صلح بواسطه غبن محل اشکال است.
(مسأله 2291): اگر چیزى را که به صلح گرفته معیوب باشد، مى تواند صلح را بهم بزند، ولى اگر بخواهد تفاوت قیمت صحیح و معیوب را بدون رضاى طرف مقابل بگیرد اشکال دارد، و اگر طرفین راضى باشند اشکال ندارد.
(مسأله 2292): هر گاه مال خود را به کسى صلح نماید و با او شرط کند و بگوید که بعد از مرگ من چیزى را که به تو صلح کردم مثلاً وقف کنى و او هم این شرط را قبول کند، باید به شرط عمل نماید، و همچنین است اگر شرط کند تا زنده هستم در مال مصالحه تصرف بتوانم.