خوردن حيوان بدون تذكيه جايز نيست. تذكيه با شكار، ذبح، نحر و مانند آنها محقق مى‌شود كه تفصيل آنها در ضمن چند بخش بيان مى‌گردد.

شكار

 

(مسأله 2849) اگر سگ شكارى، حيوان وحشى حلال گوشتى را شكار كند، حلال مى‌شود چه سلوقى باشد يا غير آن. بنابراين هر حيوان وحشى حلال گوشتى را كه سگ با گاز گرفتن و مجروح كردن، كشته باشد، تذكيه شده و خوردن آن حلال است. امّا اگر غير سگ از ساير حيوانات شكارى، مانند: عقاب، شاهين، قوش شكارى، يوزپلنگ، پلنگ و مانند آنها حيوانى را شكار كند، حلال نمى‌شود.

(مسأله 2850) در حلال بودن شكار سگ چند چيز شرط است:

اوّل: سگ براى شكار طورى تربيت شده باشد كه هر وقت آن را براى شكار بفرستد، برود و هروقت منع كند، خوددارى نمايد. بنابر اقوا خوددارى كردن سگ بعد از فرستادن معتبر نيست. نيز لازم نيست، عادت سگ اين باشد كه شكار را بگيرد و نخورد، در صورتى كه شكار كردن او به دستورصاحبش بوده باشد. ولى اگر سگ با دستور صاحبش براى خودش شكار كند، شكار حرام است، هرچند سگ از آن نخورد.

دوّم: سگ را براى شكاركردن فرستاده باشد. اما اگر بدون فرستادن، خودش براى شكار برود يا او را براى كار ديگرى، مانند دفع دشمن يا درنده‌اى بفرستد و اتفاقاً حيوانى را شكار كند يا خودش به سوى شكار روانه شود، سپس صاحبش او را تحريك كند هرچند تحريك او در سگ اثر نمايد، شكارحلال نمى‌شود. اما اگر سك خودش روانه شود و صاحبش او را منع كند و او بايستد، سپس با تحريك صاحبش به سوى شكار برود شكار حلال است. اگر او را براى شكار

آهوى معينى بفرستد و او غير آن را شكار كند، حلال است. نيز اگر او را با ديگرى شكار كند، هر دو حلال است.

سوّم: كسى كه سگ را مى‌فرستد، بايد مسلمان باشد و اگر كافر او را بفرستد، شكارش حلال نيست. در مسلمان بين مؤمن و مخالف و حتى كودك فرقى نيست. چنان‌كه در كافر بين بت پرست و غير او وحربى و ذمّى، تفاوتى ندارد.

چهارم: در وقت فرستادن سگ، نام خدا را ذكر كند و اگر بعد از ارسال و پيش از رسيدن، ذكر كند، بنابراقوا كفايت مى‌كند. اگر عمداً نام خدا را ترك كند، شكار حلال نيست، ولى اگر از روى فراموشى باشد؛ حلال است. همچنين اگر با وسيله‌اى مانند تير شكار كند در حكم شكار است.

(مسأله 2851) در تسميه، چه در اين مورد و چه در ذبح و نحر، ذكر «اللَّه» همراه با تعظيم، مانند: «اللَّه اكبر» يا «الحمد للَّه» يا «بسم اللَّه» كفايت مى‌كند، و در كفايت اسم شريف (اللَّه) به تنهايى اشكال است.

پنجم: مردن حيوان به سبب جراحت از ناحيه سگ باشد؛ پس اگر به اسباب ديگرى مانند: مصدوم شدن، خفگى، خستگى و مانند آن بميرد حلال نيست.

(مسأله 2852) اگر سگ را به سوى شكار بفرستد وبعد از آسيب رساندن سگ، صيد را مرده بيابد، وهمچنين اگر بعد از آسيب رساندن سگ، او را زنده بيابد، ولى براى تذكيه فرصت نداشته باشد و شكاربميرد خوردنش حلال است. امّا اگر وقت براى تذكيه باشد و او را همانطور بگذارد، تا بميرد حلال نيست، و نيز حكم چنين است اگر بعد از گازگرفتن سگ، او را زنده بيابد؛ لكن شكار رام نباشد و به همان حالت فرار كند به گونه كه اگر او را دنبال كند، مى‌تواند بگيرد، ولى دنبال نكند و بعداً صيد را مرده بيابد.

(مسأله 2853) اگر شكار را در حالى بيابد كه چشم هايش تكان بخورد يا دست و پا بزند يا دمش را حركت دهد و زمان براى ذبح آن باشد، حلال نمى‌شود مگر با تذكيه.

(مسأله 2854) اگر به مقدمات تذكيه، مانند كشيدن كارد و بر طرف كردن مانع از موضع ذبح ومانند آن مشغول شود و حيوان قبل از ذبح بميرد، حلال است. امّا اگر وسيله ذبح نزدش نباشد و او را ذبح نكند تابميرد، حلال نيست. ولى اگر سگ را بر شكار تحريك كند وسگ او را بكشد،

بنابر اقوا خوردنش حلال است.

(مسأله 2855) ظاهر آن است كه شتاب كردن به طرف شكار، از زمان فرستادن سگ و از زمان رسيدنش به شكار، در صورتى كه شكار رام نشده باشد واجب نيست. امّا وقتى كه سگ شكار را نگه داشته، رام كرده باشد، بنابر احتياط شتاب واجب است. اين در صورتى است كه احتمال دهد چنان‌چه به سرعت به طرف شكار رود، او را تذكيه خواهد كرد، امّا اگر احتمال درك تذكيه را ندهد و به خاطردورى مسافت يا حمله سگ شكار را مرده بيابد، دويدن به طرف شكار واجب نيست.

(مسأله 2856) اگر سگ شكار را گاز بگيرد، موضع گاز گرفتنش نجس است وبايد شسته شود.

(مسأله 2857) در حلال بودن شكار، معتبر نيست كه فرستنده يكى باشد، بنابراين اگر عده‌اى يك سگ را بفرستند، با اجتماع شرايط در همه يا در يكى از آنها، چنان‌چه تحريك او براى فرستادن سگ كافى باشد شكار حلال است. نيز معتبر نيست كه سگ يكى باشد، پس اگر يك شخص چند سگ را بفرستد و همه مشتركاً حيوانى را شكار كنند، حلال است. امّا در صورت تعدد سگ، اجتماع شرايط در همه معتبر است، پس اگر مسلمان وكافر، دو سگ را فرستادند وآن دو حيوانى را شكار كردند، حلال نمى باشد. همين طور اگر هر دو مسلمان باشند، ولى يكى تسميه بگويد و ديگرى نگويد، يا سگ يكى از آنها براى شكار تعليم ديده باشد و ديگرى تعليم نديده باشد حلال نيست. اين در صورتى است كه قتل، مستند به هر دو باشد، امّا اگر به يكى از آنها مستند شود، اجتماع شرايط در همان يكى كفايت مى‌كند. هرگاه شخص سگى را به سوى شكار فرستاد و او به شكار رسيد، ولى نتوانست آن را رام كند، سپس سگ دوم را فرستاد و شكار از پا در آمد، به گونه‌اى كه مرگ شكار به سگ دوم مستند گردد اجتماع شرايط در سگ دوم معتبر است.

(مسأله 2858) اگر مسلمان وكافر يك سگ را بفرستند وحيوانى را شكار كند، چنان‌چه فرستادن مسلمان و تحريك او سبب مستقل باشد، حلال است و اگر جزو سبب باشد، حلال نيست. همچنين اگردو مسلمان سگى را بفرستند ويكى تسميه بگويد وديگرى نگويد، چنان‌چه فرستادن كسى كه تسميه گفته سبب مستقل براى شكار باشد، حلال است و گرنه حلال نمى‌باشد.

(مسأله 2859) اگر شك كند كه سبب مرگ شكار، حمله سگ بوده است يا سبب ديگر، شكار حلال نمى باشد. امّا اگر شواهد عرفى كه موجب وثوق و اطمينان شود دلالت كند كه سبب مرگ حمله سگ بوده، حلال مى‌باشد.

(مسأله 2860) شكارى كه به وسيله چيز جامدى كشته شود، حلال نمى‌باشد، مگر اين‌كه وسيله، سلاح برّنده‌اى مانند شمشير، كارد، خنجر و مانند آنها باشد، يا سوراخ كننده باشد مانند نيزه، تير و عصا كه در آن آهن به كار رفته باشد، اگرچه در نوك شان آهن كار گذاشته نشده باشد. در چيزى كه نوك آهنى ندارد، پاره كردن شكار معتبر است. امّا چيزى كه نوك آهنى دارد وبدون پاره كردن و سوراخ كردن، حيوان را بكشد، حلال بودن آن محل اشكال است. ولى معراض (چوبى كه وسط آن ضخيم ودو طرف آن تيز مى‌باشد) اگر با پرتاب آن شكار كشته شود حلال نمى‌باشد، ولى اگر پاره كند، درصورتى حلال است كه تير نزد شكار كننده نباشد، و اگر تير باشد حلال بودن آن محل اشكال است.

(مسأله 2861) در حلال بودن صيد، ساير فلزات غير آهن مانند طلا، نقره، برنز ومانند آنها كفايت مى‌كند.

(مسأله 2862) شكارى كه با سنگ، نيزه، تور، دام، طناب وامثال اينها از وسايل شكارى كه برّنده وسوراخ كننده نمى‌باشد كشته شود، حلال نيست.

(مسأله 2863) شكار با چيزهايى كه عرفاً سلاح بر آنها صدق نمى‌كند- هرچند سوراخ كننده باشد- مانند سوزن، خار و غير آنها محل اشكال است. امّا در چيزهايى كه سلاح بر او صدق مى‌كند، گرچه غيرمتعارف باشد اشكالى نيست و شكار حلال است.

(مسأله 2864) حلال بودن شكار با گلوله‌هاى متعارف اين زمان، اگر تيز و مخروطى باشد بعيد نيست، و فرق نمى‌كند كه ازآهن باشد يا از سرب يا غير آن دو. امّا درگلوله‌هايى كه حجم كوچك دارد و به نام «ساچمه» يادمى شود، اشكال است.

(مسأله 2865) در شكار با وسيله‌اى جامد، چند چيز شرط است:

1- پرتاب كننده مسلمان باشد.

2- در حال پرتاب تسميه بگويد.

3- قتل مستند به همان پرتاب باشد.

4- با قصد شكار پرتاب كند. بنابراين اگر چيزى را بدون هدف، يا به سوى هدف خاصى يا به منظور ديگرى غير شكار پرتاب كند، و به شكار اصابت نمايد، حلال نيست. و نيز اگر چيزى از دستش رها شود و به شكار اصابت نمايد، حلال نيست. البته اگر چيزى را به قصد شكار به سوى حيوانى پرتاب كند و به غير آنچه قصد كرده اصابت نمايد، حلال مى‌باشد.

5- كشتن شكار تنها با وسيله شكار صورت گرفته باشد. بنابراين اگر وسيله ديگرى با آن شريك شود، حلال نمى‌شود. مثلًا اگر بعد از اصابت تير، در آب يا از بالاى ديوار به زمين بيفتد و مردن حيوان به هر دو مستند باشد، يا مسلمان و كافر يا كسى كه تسميه گفته با كسى كه تسميه نگفته، يا كسى كه قصد كرده با كسى كه قصد نكرده، باهم تير را پرتاب كنند و مردن به هر دو مستند باشد، حلال نيست. اگر شك كند كه شكار تنها با وسيله شكار از پا درآمد يا نه، حلال نيست.

(مسأله 2866) اگر تيرى رها كند و با كمك باد به شكار اصابت كند و او را بكشد، حلال است، اگرچه بدون باد به شكار اصابت نمى‌كرد. همچنين اگر تير ابتدا به زمين بخورد، سپس به شكاراصابت نموده و او را بكشد حلال است.

(مسأله 2867) در شكار با وسيله، لازم نيست كه وسيله وشكارچى يكى باشند. پس اگر يكى به طرف شكار، تير بيندازد وديگرى نيزه را به او فرو برد و در اثر هر دو، شكار بميرد، در صورتى كه شرايط درهر يكى از آنها جمع باشد. حلال است. همچنين اگر يكى سگ تعليم ديده‌اش را بفرستد و شكار را گاز بگيرد و ديگرى با تير بزند وهر دو در مرگ حيوان مؤثر باشند، حلال است.

(مسأله 2868) اگر با وسيله غصبى شكار كند، اگرچه با استعمال آن گناه كرده، ولى شكار حلال و مال شكارچى است. چنان‌چه شكار با وسيله مذكور، اجرت داشته باشد، اجرت المثل آن را بايد بدهد.

(مسأله 2869) حلال شدن شكار با سگ تعليم ديده و اسلحه، مخصوص حيوانات وحشى است كه انسان بدون شكار نمى‌تواند بر آنها دست پيدا كند، مانند پرنده، آهو، گاو وحشى، الاغ وحشى وماننداينها، امّا حيوانات اهلى مانند گاو، گوسفند، شتر، مرغ وامثال اينها اگر با آلت شكار كشته شود، حلال نمى شود، مگر اين كه حيوان اهلى، وحشى شده باشد كه در اين صورت خوردن گوشت او با شكارحلال مى‌شود. اگر حيوان وحشى، اهلى شود گوشت آن با شكار حلال‌

نمى‌شود. بچه حيوان وحشى قبل از آن كه بر فرار قدرت پيدا كند وجوجه پرنده قبل از قدرت بر پرواز حكم اهلى را دارد، بنابراين اگر به طرف پرنده وجوجه‌اش تيراندازى كند وهر دو بميرند، پرنده حلال وجوجه حرام مى‌باشد. اگر حيوان وحشى با شكار شل شود، بدون ذبح گوشتش حلال نمى‌شود.

(مسأله 2870) گاو و شتر و هر چهارپايى كه سركش شده است، مانند حيوان وحشى، با شكار حلال مى‌شود ولى حلال شدن حيوان با زخمى كردن و كشتن آن، به وسيله سگ محل اشكال است و احتياط آن است كه در اين مورد از وسيله شكار غير از سگ استفاده شود.

اگر حيوان چهارپايى در چاه و مانند آن بيفتد و ذبح و نحر شرعى ممكن نباشد هرجاى بدنش را كه زخم بزنند و در اثر زخم زدن جان بدهد حلال مى‌شود.

(مسأله 2871) در پاك شدن حيوان با شكار، بين حلال گوشت و حرام گوشت فرقى نيست، پس درندگان اگر شكار شوند، تذكيه مى‌شوند واستفاده از پوست آنها جايز است. اين در صورتى است كه شكار با آلت شكار باشد، ولى اگر شكار با سگ باشد، بعيد نيست كه پاك شود.

(مسأله 2872) اگر با شمشير يا سگ يا چيز ديگرى كه شكار كردن با آن صحيح است، حيوانى را دو قسمت كند و سر و گردن در يك قسمت بماند و انسان وقتى برسد كه حيوان جان داده باشد، هر دو قسمت حلال است هم چنين است اگر حيوان زنده باشد، ولى به اندازه سر بريدن وقت نباشد. اما اگر به اندازه سر بريدن وقت باشد و ممكن باشد كه مقدارى زنده بماند، قسمتى كه سر و گردن ندارد حرام وقسمتى كه سر و گردن دارد، اگر سر آن را به دستورى كه در شرع معين شده ببرند، حلال و گرنه آن هم حرام مى‌باشد. اگر وسيله از چيزهايى باشد كه شكار با آنها صحيح نيست مانند طناب و تور، قسمتى كه سر در آن است با تذكيه حلال مى‌شود و اگر تذكيه نشود تا بميرد، آن نيز حرام مى‌شود.

(مسأله 2873) حيوان صحرايى يا دريايى اگر در تورى قرار بگيرد كه شكارچى براى شكار، آن راگذاشته است، براى شكارچى حقى ايجاد مى‌شود كه ديگران را از گرفتن حيوان در تور وتصرّف در آن، منع مى‌كند. ولى اگر حيوان فرار كند، براى ديگران جايز است كه آن را شكار كنند، مگر اين كه شكارچى، آن را از تور و وسيله شكار گرفته و در اختيار خود قرار داده باشد، در اين صورت اگر فراركند، براى ديگران جايز نيست كه آن را بگيرند و اگر گرفتند بايد به او

برگردانند.

اگر تور را بدون قصد شكار انداخته باشد وحيوان يا پرنده‌اى در آن قرار گيرد، حقى ايجاد نمى‌كندوبراى ديگران جايز است كه در آن تصرّف كنند، مگر اين كه گرفتن آن مستلزم تصرّف در تور باشدوصاحب تور راضى نباشد. اين مانند كسى است كه به طرف حيوانى به انگيزه تمرين وامتحان تيراندازى نمايد كه حقى براى تيرانداز ايجاد نمى‌شود، بلى اگر آن را بگيرد، مالك مى‌شود، اگرچه قصدتملك نكرده باشد.

(مسأله 2874) اگر حيوانى در زمين كسى [در اثر گل ولاى يا مرداب و مانند آن‌] گير كند، يا ماهى به كشتى او بپرد، مالك آن نمى‌شود، امّا اگر آن را براى شكار آماده كرده باشد، مانند اين‌كه كشتى را در جاى معينى قرار داده باشد، تا ماهى در آن بيفتد، يا در خانه‌اش دانه ريخته باشد تا پرندگان در آن وارد شوند و پس از ورود در را ببندد، و مانند آن، مالك صيد مى‌شود.

(مسأله 2875) اگر حيوانى را تعقيب كند تا خسته شود و بايستد تا وقتى كه او را نگرفته، حقى براى اوايجاد نمى‌شود وجايز است كه ديگران آن را بگيرد.

(مسأله 2876) اگر حيوانى در تور كسى كه آن را براى شكار نصب كرده بيفتد و تور نتواند او را نگه دارد و فرار كند، حقى براى صاحب تور باقى نمى‌ماند.

(مسأله 2877) اگر به طرف شكار تير بيندازد و به او اصابت كند، لكن او بتواند پرواز كند يا بدود، بطورى كه هنوز از پا نيفتاده باشد، حقى براى تيرانداز ايجادنمى شود.

(مسأله 2878) اگر دو نفر هم زمان به سوى شكار تيراندازى كنند، چنان‌چه در اثر مساوى باشند وشكار را باهم بگيرند، شكار مال هر دوى آنهاست. امّا اگر يكى زخمى نمايد وديگرى بگيرد، شكار مال دوّمى است. اگر تيراندازى به ترتيب باشد، شكار مال كسى است كه او را از پا درآورده است، چه اوّلى باشد چه دوّمى. اگر يكى از آنها خطا كند وديگرى به هدف بزند وآن را بكشد، خوردن آن حلال است و اگر به شكارى تيراندازى كند و ديگرى هم او را با تير بزند و تسميه گفته باشد، حلال است.

(مسأله 2879) اگر به طرف حيوان حلال گوشت به قصد اين‌كه سگ يا خوك است تيراندازى كند وآن را بكشد، حلال نمى‌شود.

(مسأله 2880) اگر شكار را بر فراز كوه يا ديوارى، با تير بزند و او را سوراخ كند سپس پايين‌

بيفتد وبميرد، حلال است. امّا اگر در آب بيفتد و بميرد، چنان‌چه مرگ او به دليل غرق شدن باشد، يا به دليل هردو، يا معلوم نشود كه مستند به تير است يا به افتادن در آب، خوردنش جايز نيست. همچنين اگر شكار از فراز كوهى سقوط كند و بميرد خوردنش جايز نيست، امّا اگر بداند كه مرگ او به سبب تير بوده است نه آب- مثل اين كه سر او بيرون از آب بوده است- بعيد نيست كه خوردنش جايز باشد.

(مسأله 2881) اگر شكارى را با تير بزند، سپس شك كند كه هنگام تيراندازى تسميه گفته يا نه، خوردنش جايز است.

(مسأله 2882) اگر حيوان را با تير زخمى نمايد، ولى از پا در نيايد و در همان حال به خانه‌اى وارد شود و صاحب خانه آن را بگيرد، با گرفتن، مالك حيوان مى‌شود البته نه به سبب داخل شدن در خانه.

(مسأله 2883) اگر براى ساختن لانه كبوتر، در خانه‌اش برجى بسازد وكبوتر در آن لانه بسازد، اين كارموجب حقى براى او نمى‌شود و ديگران مى‌توانند آن راشكاركنند.

(مسأله 2884) اگر شكارچى بدون قصد اعراض شكارش را رها كند، بر ملكش باقى است و ديگرى باشكار كردن، نمى‌تواند آن را در ملك خود در آورد. اگر به قصد اعراض رها كند براى ديگرى شكار آن جايز است و مالك اوّل نمى‌تواند به آن رجوع نمايد. و حكم ساير چيزهايى را كه مالك از آنها اعراض نموده نيز چنين است، چه حيوان باشد چه غير حيوان، و فرقى نيست كه اعراض به خاطر ناتوانى مالك در نگهدارى آن باشد يا به سبب ديگر.

(مسأله 2885) شكارى را مى‌توان مالك شد كه يا اصلًا مالك نداشته باشد، يا صاحبش از آن اعراض كرده باشد. بنابراين اگر شكار ملك ديگرى باشد، شكار آن اثرى ندارد ولى اگر شك كند كه شكار مالك دارد يا خير، مى‌تواند آن را شكار كند، مگر اين كه علامتى بر مملوكيت او باشد، مثلًا: طوقى در گردن يا حلقه‌اى در گوش، يا طنابى بر دست و يا پايش بسته شده باشد. اگر بداند كه ملك ديگرى است، واجب است كه به او برگرداند و اگر نداند، در حكم لقطه مى‌باشد در صورتى كه گم شده باشد، وگرنه حكم مال مجهول المالك بر آن جارى مى‌شود و فرقى بين پرنده و غير پرنده نيست.

 

 

دانلود احكام سربريدن و شكاركردن حيوانات – آیت الله فیاض (مد ظله العالی)

لینک کوتاه: https://porsan.org/?p=1465