آقاى من! حضرت مرجع عاليقدر!
از آنجا كه من در صدد نوشتن رساله دكتراى خود درباره موضع علماى مذهب شيعه درباره اين نوع پژوهشها و بحث ها هستم، آن هم در يك دانشگاه خارجى كه با دين اسلام بيگانه بوده و از اصول و قواعد آن كاملًا بى خبر است، از جناب شما خواهش مى كنم لطف نموده در حد امكان، مبانى خاص استنباط در اين مسأله و مبانى عمومى مورد استفاده در برخورد با مسائل نوپيدا (مستحدثه) و موضوعات مشابه را بيان فرماييد. دو استاد ناظر و راهنماى رساله من- كه هر دو غير دينى و سكولار هستند- محورهاى ذيل را براى بحث و تحقيق تعيين كرده اند:
1: قاعده اصلى كه علماى اديان بر اساس آن با قضاياى علمى كنونى برخورد مى كنند چيست و از چه مكانيزمى در اتخاذ موقف شرعى يا اخلاقى در قبال مسائل علمى جارى و غير آن استفاده مى كنند؟
پاسخ:
ما در اين رابطه دو رشته علمى داريم: يكى اصول فقه و ديگرى فقه. دانش اصول يك علم نظرى است كه براى تكوين و تأسيس قواعد عمومى مشترك، مطابق با شرايط خاصى وضع گرديده و در استنباط و استنتاج مسائل عملى فقهى مورد استفاده قرار مى گيرد. دانش فقه يك علم تطبيقى است كه براى تطبيق آن قواعد عمومى بر عناصر خاص آن وضع شده است.
فقهاى شيعه همه قضاياى علمى كنونى، مسائل نو پيدا (مستحدثه) و ساير موضوعات را، براساس همين قواعد عمومى مطالعه و بررسى مى كنند و مكانيزم تعيين نظر و موقف شرعى آنان در قبال همه مسائل مستحدثه و نوپيدا در هر عصرى، نيز مطابق به همين قواعد تنظيم مى گردد. از همين رو، در بحث هاى گذشته گفتيم كه هيچ مشكلى در هيچ عصرى نيست مگر اين كه در شريعت اسلام براى آن ها راه حل هاى مناسب در نظر گرفته شده است.
2: برخورد علماى شيعه به طور خاص با اين نوع مسائل چگونه است؟
پاسخ:
جواب اين سوال از جواب سوال اول روشن گرديد.
3: آيا واجب است غرض از پژوهشها و بحثهاى پزشكى منحصراً درمان بيماران باشد؟ اگر چنين باشد آيا عواقب و سرانجام كار مى تواند براى آن محدوديت ايجاد كند؟ چگونه؟
پاسخ:
لازم نيست هدف انحصارى طب درمان بيمار باشد؛ زيرا مانعى نيست كه بحث هاى طبى آثار مفيد ديگرى نيز براى جامعه داشته باشد.
6: حدود و مرزهايى كه بحث هاى پزشكى نبايد از آن تخطى كند چيست؟ چه كسى اين مرزها را مشخص مى كند؟
پاسخ:
بحث هاى طبى از نگاه تئوريك حدود مشخصى ندارد. اما تطبيق اين بحث ها در عمل بر بيماران بايد با دقت كامل و مطالعه همه جوانب مسأله صورت بگيرد تا تطبيق آن بر بيمار جنبه منفى نداشته باشد؛ مثل اين كه به هلاكت او يا ايجاد بيمارى ديگرى دشوارتر از بيمارى اول يا به افزايش بيمارى او منجر نشود. پسى تطبيق طب در عمل، محد ود به اين حدود است.
5: به عنوان مثال اگر پژوهشهاى سلولهاى بنيادى را نمونه قرار دهيم، فقيه شيعى براساس چه منطق و مبنايى با اين مسأله برخورد مى كند و ارزشهاى اخلاقى حاكم بر اين منطق چيست؟
پاسخ:
منطقى كه فقهاى شيعه بر آن تكيه دارند، منطق دين و عقلانيت است؛ زيرا گفته شد كه دين به حفاظت از حيات انسان ها و درمان بيماريهاى مزمن و غيرآن، اهميت خاصى قايل است. همين ارزش ها و ايده آل هاى انسانى است كه حاكم بر منطق عقل و دين است.
6: فقيه شيعى چگونه به معلومات و اطلاعات تخصصى موضوع دست پيدا مى كند؟ آيا به بيان مسائل اكتفا مى كند؟ آيا بر او واجب است كه همه مسائل نو پيدا و مستحدثه را پيگيرى كند يا اين كه كافى است هنگام طرح سوال به صورت آنى و فورى به موضوع مراجعه كند؟
پاسخ:
فقيه از مسأله طبق سوال، جواب ميگويد. اگر سوال از حكم مسأله باشد، فقيه حكم آن را بيان مى كند.
7: آيا عالم شيعى در موضوع تخصصى با همكاران خود مشاوره مى كند؟ شيوه اين مشوره چگونه است؟
پاسخ:
مجتهد در مورد حكم مسأله، طبق اجتهاد و استنباط خود از كتاب و سنت، جواب مى گويد و در اين مورد با هيچ كسى مشوره نمى كند.
8: فقيه شيعى در موارد نبود نص صريح كتاب و سنت كه مربوط مسأله مى باشد، چه مى كند و با موضوع چگونه برخورد مى نمايد؟
پاسخ:
قبلًا اشاره شد كه در نزد فقيه، قواعد عمومى اسلامى وجود دارد كه در صورت عدم وجود نص در مورد يك مسأله، طبق آن قواعد عمل مى كند و براساس آنها فتوا مى دهد.
9: فقيه شيعى تزاحم و تعارض ارزشهاى اخلاقى را چگونه حل مى كند، مثل اين كه نجات بيمارى منوط به مرگ جنين باشد؟
پاسخ:
موضوع را با مقدم داشتن اهم بر مهم و مصالح عمومى بر مصالح خصوصى، حل مى كند.