فتاوای آیةالله العظمی بهجت (قدّس سرّه)
اگر كسي واجبي را انجام نمي دهد و يا معصيتي را بجا مي آورد، در صورت تحقق شرائط ذيل، بر ديگران واجب است او را امر به معروف و نهي از منكر بنمايند، و اگر مستحبّي را ترك و يا مكروهي را بجا مي آورد، امر به معروف و نهي از منكر مستحبّ است. و اگر يك نفر به اين وظيفه قيام كند، بنابر أظهر از ديگران ساقط مي شود.
(مسأله1608) امر به معروف و نهي از منكر با وجود شرايط ذيل واجب مي شود:
اول: علم، پس كسي كه عالم به حكم شرعي نيست، نمي تواند امر به معروف و يا نهي از منكر بنمايد، بنابراين در ابتدا لازم است شخص آمر و يا ناهي خودش از احكام شرعي اطلاع كافي داشته باشد.
دوم: احتمال تأثير، پس در صورتي كه انسان مي داند سخن او تأثيري در ديگري ندارد، بر او لازم نيست امر به معروف و يا نهي از منكر بنمايد، امّا جواز بلكه رجحان آن در صورت عدم خوف ضرر، خالي از وجه نيست.
سوم: اصرار بر ترك واجب و يا انجام دادن معصيت، پس در صورتي كه انسان بداند شخصي از معصيتي كه انجام داده توبه كرده است و يا نشانه هايي بر پيشيماني او دلالت كند، امر به معروف و يا نهي از منكر واجب نيست.
چهارم: عدم مفسده، پس اگر كسي به خاطر امر به معروف و يا نهي از منكر ترس از وقوع مفسده اي دارد، و آن مفسده عبارت از ضرر جاني يا آبرويي و يا مالي قابل اعتنايي است، اين كار بر او واجب نيست.
بنابراين با وجود اين شرايط، امر به معروف و نهي از منكر واجب مي شود، و در امر به معروف و نهي از منكر عدالت شرط نيست.
(مسأله1609) جايز است اطفال را براي تمرين و عادت دادن به ترك معصيت و يا انجام دادن واجبات، تأديب كرد خصوصاً در مراحل آخر كه به انجام واجب و ترك معصيت نزديكتر است، كه اگر تأديب نشوند، در بعضي از موارد منجر به ترك واجبات و انجام معاصي از طرف آنها مي شود.
(مسأله1610) امر به معروف و نهي از منكر مراتبي دارد:
اول: انكار قلبي مي باشد.
دوم: اظهار كردن به زبان،
سوم: متألّم كردن معصيت كار به قدري از زدن، كه تفصيل مراتب در مسأله بعد خواهد آمد. بنابراين اگر انسان بدون گفتن، به هر وسيله ديگر ناراحتي قلبي خود را به معصيت كار نشان دهد و اين كار موجب ترك معصيت شود، لازم نيست با زبان امر به معروف و يا نهي از منكر بنمايد، البته در صورتي كه هيچ گونه اشكال شرعي ديگري دراين كار نباشد، و اگر چاره اي در اين كار بجز اظهار زباني نيست، باز بايد درجات خفيفتر را در انجام اين كار ملاحظه نمايد.
(مسأله1611) اگر انسان بداند در صورتي كه بخواهد جلوگيري از معصيتي بنمايد منجر به ايجاد جرح و يا قتل خواهد شد، بنابر أظهر بدون اجازه امام معصوم عليه السلام يا كسي كه از طرف آن حضرت مستقيماً نائب مخصوص است، نبايد اين كار را بكند، و آيا با اجازه مجتهد جامع الشرائط مي تواند اين كار را انجام دهد، مورد تأمل است، ولي اگر نمي داند كه اين كار منجر به مجروح كردن و يا قتل مي شود ولي احتمال اين را مي دهد، بنابر احتياط واجب بايد مستقيماً از طرف امام معصوم عليه السلام و يا نائب مخصوص آن حضرت و يا از طرف مجتهد جامع الشرائط اجازه داشته باشد.
فتاوای آیةالله العظمی وحید خراسانی (مدّظله)
از بزرگترین واجبات بر مكلّفین امر به معروف و نهى از منكر است.
خداوند متعال مى فرماید: ( وَالْمُؤمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ اَوْلِیاءُ بَعْض یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ )»، (و مردان و زنان مؤمن، بعضى از ایشان دوستان بعضى دیگر هستند، امر مى كنند به معروف و نهى مى كنند از منكر).
امر به معروف و نهى از منكر راه انبیاى خداست، و به این فریضه الهیه، بقیه فرایض و مقرّرات دین اجرا مى شود، و كسب و كار حلال، و امنیت جان و عرض و مال مردم حفظ، و حقّ به حقّ دار مى رسد، و زمین از لوث منكرات و بدیها تطهیر و به معروف و خوبیها آباد مى شود.
و به روایتى از امام ششم(علیه السلام) اكتفا مى شود كه فرمود: «رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: چگونه است حال شما، زمانى كه زنان شما فاسد، و جوانان شما فاسق شوند، و حال آن كه امر به معروف و نهى از منكر نكرده اید؟
گفته شد: چنان خواهد شد یا رسول الله؟
فرمود: بلى، و بدتر از آن هم خواهد شد، چگونه است حال شما، زمانى كه امر كنید به منكر، و نهى كنید از معروف؟
گفته شد: یا رسول الله چنان خواهد شد؟
فرمود: بلى، و بدتر از آن هم خواهد شد، چگونه است حال شما زمانى كه معروف را منكر و منكر را معروف ببینید!»
مسأله ۲۰۶۸ ـ امر به معروف و نهى از منكر با شرایطى كه بیان مى شود، واجب كفایى است، به این معنى كه اگر به مقدار كافى كسانى این وظیفه را انجام دادند از دیگران تكلیف ساقط مى شود، و گرنه همه گناهكارند.
مسأله ۲۰۶۹ ـ وجوب امر به معروف و نهى از منكر مشروط به شرایطى است:
اوّل: آن كه امر كننده به معروف و نهى كننده از منكر، عالم به معروف و منكر باشد، پس جاهل به معروف و منكر نباید متصدّى امر و نهى شود، و امر و نهى جاهل به معروف و منكر، خود منكرى است كه باید از آن نهى شود.
دوم: آن كه احتمال تأثیر بدهد، و اگر بداند تارك معروف و فاعل منكر، به امر و نهى ترتیب اثر نمى دهد، واجب نیست.
سوم: آن كه تارك معروف، و فاعل منكر، از ترك و فعل منصرف نباشد، ولى اگر برایش انصراف حاصل شده باشد، یا احتمال انصراف باشد، واجب نیست.
چهارم: آن كه در ترك معروف و فعل منكر معذور نباشد، و معذور مثل آن است كه مقلّد كسى باشد كه آن فعل را واجب یا حرام نمى داند، هرچند به حسب اجتهاد یا تقلید آمر یا ناهى ـ امر كننده و نهى كننده ـ واجب و حرام باشد.
پنجم: آن كه اگر نداند امر و نهى او تأثیر مى كند، ضررى ـ از امر و نهى او ـ بر جان یا عرض یا مال مسلمانى وارد نشود، و اگر بداند تأثیر مى كند، باید اهمّ و مهم را ملاحظه نماید، پس چنانچه امر به معروف و نهى از منكر ـ از جهت اهمیت فعل معروف و ترك منكر ـ شرعاً اهمّ از آن ضرر باشد، وجوب امر به معروف و نهى از منكر ساقط نمى شود.
مسأله ۲۰۷۰ ـ هر گاه شرایط وجوب امر به معروف و نهى از منكر، براى مكلّف ـ به علم یا اطمینان ـ ثابت شد، امر به معروف و نهى از منكر واجب مى شود، و اگر وجود یكى از شرایط مشكوك باشد واجب نیست.
مسأله ۲۰۷۱ ـ اگر تارك معروف و فاعل منكر ادّعا كند كه در ترك و فعل عذر شرعى دارد، امر و نهى واجب نیست.
مسأله ۲۰۷۲ ـ بر هر مسلمانى واجب است از بدعت گذاران در دین، و كسانى كه موجب افساد در دین و تزلزل عقاید حقّه هستند، اظهار برائت و بیزارى كند، و دیگران را از فتنه و فساد آنان بر حذر دارد.
مسأله ۲۰۷۳ ـ سركشى كردن به خانه دیگران و تجسّس براى اطّلاع از ترك معروف و فعل منكر جایز نیست.
مسأله ۲۰۷۴ ـ امر به معروف و نهى از منكر، در مواردى كه براى امر كننده و نهى كننده موجب حرج و مشقّت غیر قابل تحمّل از نظر عرف باشد، واجب نیست، مگر در امورى كه اهمیت آنها در شرع مقدّس به مرتبه اى باشد كه تكلیف به آنها به واسطه حرج رفع نشود، مانند حفظ دین و نفوس مسلمین.
مسأله ۲۰۷۵ ـ بر هر مكلّفى به مقتضاى فرمان خداوند متعال ( یأَیهَا الَّذینَ ءامَنُوا قُوْا اَنْفُسَكُمْ وَاَهْلیكُمْ ناراً وَقُودُهَا النّاسُ وَالْحِجَارَةُ ) (اى كسانى كه ایمان آورده اید، نگهدارید خود را و اهل خود را از آتشى كه آتش افروز آن مردم و سنگ است)، واجب موكّد است كه اهل خود را امر به معروف و نهى از منكر كند، و به آنچه خود را به آن امر مى كند، آنان را امر كند، و از آنچه خود را نهى مى كند، آنان را نهى نماید.
مسأله ۲۰۷۶ ـ بر هر مكلّفى واجب است كه به قلب خود، از منكر كراهت داشته باشد، هرچند نتواند از آن جلوگیرى نماید.
و در مقام امر به معروف و نهى از منكر، اوّل به اظهار كراهت قلبى، هر چند به ترك معاشرت با تارك معروف و فاعل منكر، و به وسیله زبان به موعظه و نصیحت، و بیان ثواب معروف و عذاب منكر، او را وادار به معروف نماید، و از منكر باز دارد.
و اگر این دو اثر نكرد، و جلوگیرى متوقّف بر زدن بود، باید به گونه اى باشد كه موجب دیه و قصاص نشود، و گرنه، چنانچه ـ مثلا ـ موجب به جراحتى شود، در صورتى كه به عمد باشد، مجروح مى تواند قصاص كند و اگر از روى خطا باشد، مى تواند دیه بگیرد.
مسأله ۲۰۷۷ ـ وظیفه آمر به معروف و ناهى از منكر آن است كه در امر به معروف و نهى از منكر غرض شارع مقدّس را ـ كه ارشاد گمراه و اصلاح فاسد است ـ در نظر داشته باشد، و این مهمّ حاصل نمى شود، مگر به آن كه مبتلا به گناه را مانند عضو فاسد پیكر خود بداند، و همچنان كه به علاج پاره تن خود مى پردازد، به معالجه مبتلایان به مفاسد و امراض روحى بپردازد، و آمر به معروف و ناهى از منكر نباید غفلت كند كه شاید در صحیفه عمل آن گناهكار حسنه اى باشد كه خدا او را به آن ببخشد، و در دفتر عمل خودش سیئه اى باشد كه او را به آن مؤاخذه كند.
مسأله ۲۰۷۸ ـ امر به معروف در مستحبات مستحبّ است.
خاتمه :
هرچند هر گناهى بزرگ است ـ چون عظمت و جلال و كبریاى خداوند، محدود به حدّى نیست، پس نافرمانى خداوند متعال هم با توجه به این كه معصیتِ خداوند علىّ عظیم است، بزرگ است، و روایت شده: «نظر نكن به آنچه معصیت كردى، بلكه ببین چه كسى را معصیت كردى» ـ ولى در مقایسه گناهان به یكدیگر، بعضى بزرگتر و عذاب آن شدیدتر است، و بر برخى از گناهان به طور صریح یا ضمنى، تهدید و وعید به عذاب و آتش شده، و یا در روایات وارده از اهل بیت عصمت(علیهم السلام)از آنها تعبیر به كبیره شده است، و به مقتضاى آیه كریمه ( اِنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَیئاتِكُمْ )
(اگر دورى كنید از گناهان كبیره اى كه نهى شده اید از آن، مى پوشانیم از شما بدیها و سیئات شما را).
اجتناب از آنها موجب آمرزش گناهان دیگر است.
و بعضى از فقهاء (اعلى الله مقامهم) آنها را تا هفتاد و بعضى بیشتر از آن شمرده اند، و قسمتى از آنها كه بیشتر مورد ابتلاست ذكر مى شود:
۱ ـ شرك و كفر به خداوند متعال، كه با هیچ گناه كبیره اى قابل قیاس نیست.
۲ ـ یأس و ناامیدى از رَوح و رحمت خداوند متعال.
۳ ـ امن از مكر خداوند متعال.
۴ ـ قسم دروغ به خداوند متعال.
۵ ـ انكار آنچه خداوند نازل فرموده است.
۶ ـ محاربه با اولیاى خداوند متعال.
۷ ـ محاربه با خدا و رسول به قطع طریق و افساد در زمین.
۸ ـ حكم به غیر آنچه خداوند نازل فرموده است.
۹ ـ دروغ بستن بر خدا و رسول و اوصیا.
۱۰ ـ منع از ذكر خداوند، در مساجد و سعى در خراب كردن آنها.
۱۱ ـ منع زكاتى كه واجب است.
۱۲ ـ تخلّف از جهاد واجب.
۱۳ ـ فرار از جنگ مسلمین با كفّار.
۱۴ ـ اضلال ـ گمراه كردن ـ از راه خداوند متعال.
۱۵ ـ اصرار بر گناهان صغیره.
۱۶ ـ ترك عمدى نماز و سایر واجبات الهیه.
۱۷ ـ ریا
۱۸ ـ اشتغال به لهو، مانند غنا و تار زدن.
۱۹ ـ ولایت ظالم.
۲۰ ـ اعانه ـ كمك كردن ـ ظالم.
۲۱ ـ شكستن عهد و قسم.
۲۲ ـ تبذیر (فاسد كردن مال و بیهوده خرج كردن آن).
۲۳ ـ اسراف.
۲۴ ـ شرب خمر.
۲۵ ـ سحر.
۲۶ ـ ظلم.
۲۷ ـ غنا.
۲۸ ـ عقوق والدین (اذیت و بدرفتارى با پدر و مادر).
۲۹ ـ قطع رحم.
۳۰ ـ لواط.
۳۱ ـ زنا.
۳۲ ـ نسبت دادن زنا به زن محصنه.
۳۳ ـ قیادت (جمع كردن بین مرد و زن به زنا، یا دو مرد به لواط).
۳۴ ـ دزدى.
۳۵ ـ ربا
۳۶ ـ خوردن سُحت (خوردن حرام) مانند بهاى خمر، و اجرت زن زناكار، و رشوه اى كه حاكم براى حكم مى گیرد.
۳۷ ـ كم فروشى.
۳۸ ـ غشّ مسلمین.
۳۹ ـ خوردن مال یتیم به ظلم.
۴۰ ـ شهادت دادن به ناحقّ.
۴۱ ـ كتمان شهادت.
۴۲ ـ اشاعه فاحشه و گناه بین مؤمنین.
۴۳ ـ فتنه.
۴۴ ـ سخن چینى كردن كه موجب تفرقه بین مؤمنین شود.
۴۵ ـ ناسزا گفتن به مؤمن و اهانت به مؤمن و ذلیل كردن او.
۴۶ ـ بهتان بر مؤمن (تهمت زدن به مؤمن)
۴۷ ـ غیبت، و آن ذكر عیبِ مستور و پوشیده مؤمن، در غیاب او است، چه آن عیب را به گفتار بیان كند، یا به رفتار بفهماند، هرچند در اظهار عیب مؤمن قصد اهانت و هتك حیثیت نداشته باشد، و اگر به قصد اهانت، عیب مؤمن را اظهار نماید، دو گناه مرتكب شده است.
و مرتكب غیبت باید توبه كند، و بنابر احتیاط واجب از كسى كه غیبت او را كرده، حلیت بطلبد، مگر آن كه حلیت طلبیدن موجب مفسده اى شود.
و در مواردى غیبت جایز است:
۱ ـ متجاهر به فسق، یعنى كسى كه آشكارا و علنى گناه مى كند، كه غیبت كردن از او در همان گناه جایز است.
۲ ـ غیبت كردن مظلوم از ظالمى كه بر او ظلم كرده، نسبت به آن ظلم.
۳ ـ در مورد مشورت، كه اظهار عیب به قصد نصیحت مشورت كننده، در حدّى كه نصیحت محقّق شود، جایز است.
۴ ـ غیبت بدعت گذار در دین، و كسى كه موجب گمراهى مردم مى شود.
۵ ـ غیبت براى اظهار فسق شاهد، یعنى اگر كسى كه شهادت مى دهد فاسق است، غیبت او به اظهار فسق او، براى آن كه به شهادت او حقّى ضایع نشود، جایز است.
۶ ـ غیبت كردن از شخصى براى دفع ضرر از جان یا عرض یا مال آن شخص.
۷ ـ غیبت كردن از گناهكار به قصد بازداشتن او از آن گناه، در صورتى كه به غیر آن بازداشتن او ممكن نباشد.
فتاوای آیةالله العظمی سیستانی (مدّظله)
امر به معروف و نهی از منکر از بزرگترین واجبات دینی است، و خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: ((وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَأُولٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ))؛ باید از شما «اُمّت اسلامی» گروهی باشند که به سوی نیکی دعوت کنند، و امر به معروف و نهی از منکر نمایند. و آنان هستند که رستگارند.
از رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) روایت شده که فرمود: «لا تَزال أمّتی بخیر ما أمروا بالمعروف ونَهوا عَن المنکر وتَعاوَنوا علی البرّ، فَإذا لمْ یفعلوا ذلک نُزعت عنهم البرکات، وسلّط بعضهم علی بَعْضٍ، ولم یکنْ لَهُمْ ناصر فی الأرض ولا فی السماء»؛ «اُمّت من مادامی که امر به معروف و نهی از منکر نمایند، و یکدیگر را به احسان و نیکی کمک کنند، در خیر و خوبی خواهند بود، و اگر چنین نباشند برکت از آنان برداشته خواهد شد، و بعض از آنها بر بعض دیگر ـ به ظلم ـ مسلّط خواهد گردید، و در زمین و آسمان یار و یاوری نخواهند داشت«.
از حضرت أمیر المؤمنین(علیه السلام) همچنین روایت شده است: «لا تترکوا الأمر بالمعروف والنهی عن المنکر فیولّی علیکم شرارکم، ثمّ تدعون فلا یستجاب لکم»؛ «امر به معروف و نهی از منکر را ترک ننمایید، وگرنه بدترین افراد بر شما حکومت خواهند کرد، و دعاهای شما هم مستجاب نخواهد شد«.
مسأله 1867 ـ امر به معروف و نهی از منکر، در صورتی واجب میشود که انجام دادن معروف واجب، و انجام دادن منکر حرام باشد، و در این صورت امر به معروف و نهی از منکر واجب کفایی است، و اگر بعضی از افراد به این وظیفه عمل کنند، از دیگران ساقط میشود، ولی بر همه لازم است که اگر با فعل حرام و ترک واجبی مواجه شدند بیتفاوت نباشند، و انزجار خود را با گفتار و کردار ابراز نمایند و این مقدار واجب عینی است.
و از حضرت امیر المؤمنین(علیه السلام) چنین آمده است که: «أمرنا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم أن نلقی أهل المعاصی بوجوه مکفهرّة»؛ «رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) به ما دستور داد که با گناهکاران با صورتی درهمکشیده مواجه شویم«.
شایان ذکر است در صورتی که انجام دادن معروف، مستحب است ـ نه واجب ـ و انجام دادن منکر، مکروه است ـ نه حرام ـ امر به معروف و نهی از منکر، نیز مستحب است.
و در امر به معروف و نهی از منکر نسبت به مستحبات و مکروهات باید حیثیت و شخصیت شخصی که مورد امر و نهی قرار می گیرد، در نظر گرفته شود، که به او اذیت و اهانت نگردد، همچنین نباید خیلی سخت و دشوار گرفت که سبب انزجار او از دین و برنامههای دینی شود.
مسأله 1868 ـ در وجوب امر به معروف و نهی از منکر باید شرایط زیر وجود داشته باشد:
1 ـ شناخت معروف و منکر هرچند به طور اجمالی. بنابراین بر کسی که معروف و منکر را نمیشناسد، و آنها را از یکدیگر تشخیص نمیدهد، امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست، بله گاهی برای امر به معروف و نهی از منکر کردن یاد گرفتن و شناختن معروف و منکر از باب مقدّمه، واجب میشود.
2 ـ احتمال تأثیر در شخص خلافکار. بنابراین اگر کسی میداند که سخن و گفته او اثر ندارد، مشهور بین فقهاء آن است که در این صورت وظیفه ندارد، و امر به معروف و نهی از منکر بر او واجب نیست، ولی احتیاط واجب آن است که کراهت و ناراحتی خود را از کارهای ناشایسته خلافکار به هر طوری که ممکن است اظهار نماید، هرچند بداند که در او اثر نخواهد داشت.
3 ـ قصد ادامه کارهای ناشایسته و خلاف از شخص خلافکار. بنابراین شخص خلافکار چنانچه نخواهد کارهای خلاف خود را تکرار کند و دوباره مرتکب شود، امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست.
4 ـ معذور نبودن شخص خلافکار در کارهای زشت و خلاف خود، با اعتقاد اینکه کار زشتی که انجام داده حرام نبوده، بلکه مباح بوده، و یا کار خوبی که ترک کرده واجب نبوده است.
بله اگر منکر از کارهایی باشد که شارع مقدّس هرگز به وقوع آن راضی نیست ـ مثل کشتن فردی که جانش محترم است ـ جلوگیری از آن واجب است، هرچند انجام دهنده معذور باشد، و حتّی مکلّف هم نباشد.
5 ـ ضرر جانی یا آبرویی و یا مالی ـ به مقدار قابل توجّه ـ شخص امر کننده به معروف و نهیکننده از منکر را تهدید نکند، و مشقّت و دشواری غیر قابل تحمل وجود نداشته باشد، مگر اینکه کار معروف (کار خوب) و منکر (کار بَد) بهقدری نزد شارع مقدّس مهم باشد که باید در راه آن، ضررها و دشواریها را تحمّل نمود.
و اگر به خود امر به معروف و نهی از منکر کننده ضرر متوجّه نشود، ولی بر کسان دیگر از مسلمین ضرر جانی، یا آبرویی، و یا مالی معتنابه متوجّه گردد، امر به معروف و نهی از منکر واجب نمیشود، که در این صورت اهمّیت ضرر و آن کار مقایسه میگردد که گاهی در صورت ضرر هم امر به معروف، و نهی از منکر ساقط نمیشود.
مسأله 1869 ـ امر به معروف و نهی از منکر دارای مراتبی است:
1 ـ اظهار انزجار درونی و قلبی، مانند روگرداندن، و سخن نگفتن با شخص گناهکار، یا ترک رفت و آمد و معاشرت با او.
2 ـ تذکّر با زبان و گفتار به صورت موعظه و ارشاد.
3 ـ اقدامات عملی، از قبیل کتک زدن و حبس نمودن.
و لازم است ابتداءً از مرتبه اوّل یا دوّم شروع نماید، و اوّل آن را انتخاب بکند که اذیت آن کمتر و تأثیر آن بیشتر است، و اگر نتیجه نگرفت به مراتب بعدی و سخت و دشوار دست بزند، و درجههای بعدی را انتخاب کند.
و اگر اظهار انزجار قلبی و زبان ـ مرتبه اوّل و دوّم ـ مؤثر واقع نشد نوبت میرسد به مرتبه عملی، و احتیاط واجب آن است که در انتخاب مرتبه سوّم ـ اقدامات عملی ـ از حاکم شرع اجازه بگیرد. و لازم است عمل را از آنجا شروع بکند که ناراحتی و اذیت آن کمتر است، و اگر نتیجه نگرفت با اعمال سختتر و شدید اقدام نماید، ولی نباید به حدی برسد که سبب شکستن عضوی و یا مجروح شدن بدن باشد.
مسأله 1870 ـ وجوب امر به معروف و نهی از منکر، بر هر مکلّف نسبت به خانواده و نزدیکان شدیدتر است، بنابراین اگر کسی در خانواده و نزدیکان خود نسبت به واجبات دینی، از قبیل نماز، و روزه و خمس و… بیتوجّهی و سبک شمردن احساس نماید، و نسبت به ارتکاب محرّمات ـ از قبیل غیبت، و دروغ و… ـ بیمبالاتی و بیباکی ببیند، باید با اهمّیت بیشتری، با مراعات مراتب سهگانه امر به معروف و نهی از منکر، جلو کارهای زشت آنها را بگیرد، و آنها را به انجام کارهای خوب دعوت نماید.
ولی نسبت به پدر و مادر احتیاط واجب است که با ملایمت و نرمی آنها را راهنمایی بکند و هیچوقت با خشونت با آنها روبرو نشود.
فتاوای آیةالله العظمی مکارم شیرازی (مدّظله)
مسأله 2414ـ امر به معروف و نهى از منکر بر تمام افراد عاقل و بالغ با شرايط زير واجب است: 1ـ کسى که مى خواهد امر و نهى کند بايد يقين داشته باشد که طرف مقابل مشغول انجام حرام يا ترک واجبى است. 2ـ احتمال دهد که امر و نهى او اثردارد، خواه اثر فورى داشته باشد يا غير فورى، کامل يا ناقص، بنابراين اگر بداند هيچ اثر نمى کند واجب نيست. 3ـ در امر و نهى او مفسده و ضررى نباشد، پس اگر بداند يا خوف اين باشد که امر يا نهى او، ضرر جانى يا عرضى و آبرويى يا مالى قابل توجّه نسبت به او يا بعضى از مؤمنين مى رساند واجب نيست، ولى اگر معروف و منکر از امورى باشد که شارع مقدّس اسلام اهمّيّت زيادى به آن مى دهد (مانند حفظ اسلام و قرآن و استقلال ممالک اسلامى، يا حفظ احکام ضرورى اسلام)، بايد اعتنا به ضرر نکند و با بذل جان و مال در حفظ آنها بکوشد.
مسأله 2415ـ هرگاه بدعتى در اسلام واقع شود (مانند منکراتى که دولتهاى ناصالح به نام اسلام انجام مى دهند) بر همه، مخصوصاً علماى دين واجب است حق را اظهار و باطل را انکار کنند و اگر سکوت علماى دين موجب هتک مقام علم، يا سوء ظنّ به علماى اسلام شود، اظهار حق به هر نحوى که ممکن باشد واجب است، هرچند بدانند تاثير نمى کند.
مسأله 2416ـ هرگاه احتمال صحيح داده شود که سکوت، سبب مى شود که عمل منکرى معروف، يا عمل معروفى منکر شود، بر همه مخصوصاً علماى اسلام واجب است که حق را اظهار و اعلام کنند و سکوت جايز نيست.
مسأله 2417ـ هرگاه سکوت علماى اسلام يا غير آنها موجب تقويت ظالم يا تأييد او شود، يا سبب جرأت او بر ساير محرّمات گردد، واجب است اظهار حق و انکار باطل کنند، هر چند تأثير فورى نداشته باشد.
مسأله 2418ـ اگر داخل شدن بعضى از مؤمنين يا علماى اسلام در دستگاه هاى حاکمان ظالم سبب جلوگيرى از مفاسد يا منکراتى شود قبول اين کار واجب است، مگر آن که مفسده مهمترى در آن باشد، مثل اين که باعث سستى عقايد مردم، يا سلب اعتماد آنها از علماى دين گردد که در اين صورت جايز نيست.
مسأله 2419ـ امر به معروف و نهى از منکر مراتبى دارد که بعضى از اين مراتب، احتياج به اجازه حاکم شرع ندارد و بعضى دارد، آنچه احتياج به اجازه حاکم شرع ندارد همان امر به معروف با زبان و دل و نصيحت کردن يا اعراض و بى اعتنايى و ترک مراوده نمودن است و اگر تأثير نکرد جايز است با کلمات تند و خشن که خالى از گناه باشد يا با توسّل به زور، به اين طريق که جلو فرد گنهکار را بگيرد، يا وسايل گناه را از دسترس او خارج سازد، اقدام نمايد ولى اگر براى امر به معروف و نهى از منکر لازم شود که متوسّل به ضرب و جرح يا اتلاف اموال و بالاتر از آن گردد در اين صورت هيچ کس بدون اجازه حاکم شرع حقّ اقدام ندارد، بلکه بايد اصل کار و مقدار و اندازه آن طبق ضوابط اسلامى با نظر حاکم شرع تعيين گردد.
فتاوای آیةالله العظمی مظاهری (مدّظله)
امر به معروف و نهى از منكر از اهم واجبات است و در قرآن شريف و روايات اهلبيتعليهمالسلام سفارش براى آن زياد شده است و در نهجالبلاغه از اميرالمؤمنينعليه السلام روايت شده است كه همه واجبات در مقابل امر به معروف و نهى از منكر، قطره در مقابل درياست، و در قرآن و روايات فراوانى آمده است افرادى كه راجع به اين واجب بزرگ بىتفاوت هستند در كيفر گناهكار در دنيا و آخرت شريك مىباشند، بنابراين بر هر مسلمانى لازم و واجب است كه در اين امر مهم حياتى به هر نحو كه بتواند كوتاهى نكند.
مسأله1587- امر به معروف و نهى از منكر با شرايطى كه ذكر خواهد شد، واجب، و در مستحبّات و مكروهات مستحب است.
مسأله1588- امر به معروف و نهى از منكر واجب كفايى مىباشد و در صورتى كه بعضى از مكلّفين به آن قيام كنند از ديگران ساقط مىشود و اگر اقامه معروف و جلوگيرى از منكر موقوف بر اجتماع جمعى از مكلّفين باشد واجب است اجتماع كنند.
مسأله1589- اگر بعضى امر و نهى كنند و مؤثّر نشود و بعض ديگر احتمال بدهند كه امر يا نهى آنها مؤثّر است واجب است امر و نهى كنند.
مسأله1590- در امر به معروف و نهى از منكر بيان مسأله شرعيه كفايت مىكند و لازم نيست به صورت امر و نهى باشد.
مسأله1591- در امر به معروف و نهى از منكر قصد قربت معتبر نيست، بلكه مقصود اقامه واجب و جلوگيرى از حرام است.
شرايط امر به معروف و نهى از منكر
مسأله1592- در واجب بودن امر به معروف و نهى از منكر چند چيز شرط است:
اوّل: كسى كه مىخواهد امر و نهى كند معروف را از منكر تشخيص بدهد و بر كسى كه معروف و منكر را نمىداند واجب نيست. ولى هر مسلمانى بايد معروف و منكر در اسلام را بداند.
دوّم: احتمال بدهد امر و نهى او تأثير مىكند، پس اگر بداند اثر نمىكند واجب نيست.
سوّم: بداند شخص معصيت كار بنا دارد كه معصيت خود را تكرار كند، پس اگر احتمال عقلايى بدهد كه تكرار نمىكند واجب نيست.
چهارم: در امر و نهى مفسدهاى نباشد، پس اگر احتمال عقلايى بدهد كه اگر امر يا نهى كند براى خود يا ديگران ضرر قابل توجّهى دارد واجب نيست.
مسأله1593- اگر معروف يا منكر از امورى باشد كه شارع مقدس به آن اهميّت زياد مىدهد بايد ملاحظه اهميّت شود و مجرّد ضرر قابل توجّه موجب سقوط آن نمىشود.
مسأله1594- اگر بدعتى در اسلام واقع شود اظهار حقّ و انكار باطل واجب است، گرچه بدانند تأثير نمىكند.
مسأله1595- اگر احتمال عقلايى داده شود كه سكوت موجب آن مىشود كه منكرى معروف شود يا معروفى منكر شود يا موجب تقويت ظالم يا موجب جرأت او و مانند آن شود واجب است خصوصاً بر علماى اعلام اظهار حقّ و اعلام آن گرچه بدانند تأثير ندارد.
مسأله1596- اگر ورود كسى در دستگاه دولتى موجب شود كه از مفسدهها و منكراتى جلوگيرى شود واجب است تصدى آن امر مگر آنكه مفسده اهمى در آن باشد.
مراتب امر به معروف و نهى از منكر
مسأله1597- براى امر به معروف و نهى از منكر مراتبى است:
مرتبه اوّل: اهميّت دادن به واجبات و اجتناب از منكرات است به طورى كه ديگران از رفتار او متنبه شوند و واجبات را به جا آورند و گناهان را ترك كنند، و اين مرتبه از بهترين مراتب است و تأثير آن هم زياد است مخصوصاً پدر و مادر در خانه، و معلم در مدرسه، و بزرگان در اجتماع.
مرتبه دوّم: امر و نهى به زبان است كه واجب است اهل معصيت را نهى كنند و تارك واجب را به آوردن واجب امر كنند.
مرتبه سوّم: با شخص معصيت كار طورى عمل شود كه بفهمد براى ارتكاب او به معصيت، با او اين نحو عمل شده است، مثل اينكه از او رو برگرداند يا با چهره عبوس با او ملاقات كند يا با او ترك مراوده كند.
مرتبه چهارم: توسّل به زور و جبر است، پس اگر اطمينان داشته باشد كه ترك منكر نمىكند يا واجب را به جا نمىآورد مگر با اعمال زور و جبر، واجب است لكن بايد تجاوز از قدر لازم نكند.
مرتبه پنجم: اگر توقف داشته باشد جلوگيرى از معصيت بر جرح و كتك زدن و سخت گرفتن بر شخص معصيت كار و در مضيقه قرار دادن او، جايز است، لكن لازم است مراعات شود كه زيادهروى نشود و لازم است در اين امر و نظير آن اجازه از مجتهد جامع الشرايط گرفته شود.
مسأله1598- اگر احتمال بدهد كه با موعظه و نصيحت، معصيت كار ترك معصيت مىكند، لازم است اكتفا به آن، و نبايد از آن تجاوز كند.
مسأله1599- اگر مىداند كه نصيحت تأثير ندارد، واجب است امر و نهى الزامى كند، و اگر تأثير نمىكند مگر با تشديد در گفتار و تهديد بر مخالفت، تشديد و تهديد لازم است.
مسأله1600- در امر به معروف و نهى از منكر ارتكاب معصيت مثل فحش و دروغ و اهانت جايز نيست مگر آنكه آن معروف يا منكر اهم از آن معصيت باشد نظير ترك نماز و تجاوز به عرض يا ناموس كسى.
مسأله1601- اگر جلوگيرى از معصيت توقف داشته باشد بر اين كه دست معصيت كار را بگيرد يا او را از محل معصيت بيرون كند يا در وسيلهاى كه با آن معصيت مىكند تصرّف كند، جايز بلكه واجب است.
مسأله1602- جايز نيست اموال معصيتكار را تلف كند مگر آنكه لازمه جلوگيرى از معصيت باشد نظير شكستن شيشه شراب و از بين بردن نوار مبتذل و مانند اينها، و در اين صورت ضامن نيست.
مسأله1603- اگر جلوگيرى از معصيت توقف داشته باشدبر حبس نمودن معصيتكار در محلى، يا منع نمودن از آنكه به محلى وارد شود و ماننداينها جايز بلكه واجب است.