عاریه
تعریف عاریه
تعریف: مسلط کردن دیگری بر مال خود، برای اینکه از آن استفاده مجانی (بدون گرفتن عوض) کند.(۱)
عاریه عقدی است که به ایجاب و قبول نیاز دارد. هر لفظی که بر عاریه دلالت کند، ایجاب است؛. مانند اینکه بگوید: “این شیء را به تو عاریه دادم” یا “به تو اجازه می دهم که از آن استفاده کنی”. هر لفظی هم که بر رضایت دلالت کند، قبول است.
علاوه بر آن، هر عملی که بر این معنا دلالت داشته باشد نیز کافی است و لازم نیست حتماً لفظ باشد.
۱. به صورتی که بهرهبرداری از آن مال منوط به مصرف آن و از بین رفتن آن نباشد؛ مثل لوازم مصرفی، از جمله: تاید، شامپو و… .
- شرایط عاریهدهنده
۱. مالک منفعت مال باشد (لازم نیست مالک عین باشد) و شرعاً صلاحیت تصرف در آن را داشته باشد. لذا کسی که غاصب عین یا منفعت مالی است، حق عاریه دادن آن را ندارد.
مثال: صاحبخانهای که خانهاش را اجاره داده، چون مالک منفعت آن نیست، حق عاریه دادن خانه را به دیگری ندارد.
اما مستأجری که خانه را اجاره کرده، حق این کار را دارد؛ مگر آنکه صاحبخانه در عقد اجاره شرط کرده باشد که فقط مستأجر حق استفاده از منفعت را دارد.
عاریه دادن بدون اذن مالک
اگر بدون اجازه قبلی، مال کسی عاریه داده شود، باید از صاحب اختیار آن اجازه گرفت و اگر اجازه نداد، عاریه باطل است.
۲. بالغ و عاقل باشد. لذا بچه و مجنون، بدون اذن اولیایشان، حق عاریه دادن ندارند.
۳. محجور نباشد. لذا سفیه با اجازه ولی خود و مفلس با اجازه طلبکارها فقط حق عاریه دادن دارند.
- شرایط عاریه گیرنده
۱. اهلیت و صلاحیت شرعی بهرهبردن از منافع آن مال را داشته باشد. لذا کافر نمیتواند قرآن را عاریه بگیرد یا به شخص محرم نمیتوان صید را عاریه داد.
۲. عاریهگیرنده باید معین و مشخص باشد؛ مثلاً نمیتوان گفت که این شیء را به یکی از این دو نفر عاریه دادم.
۳. عدّه بسیار زیاد نمیتوانند عاریهگیرنده باشند. اما عدّه محصوری، مثل ۱۰ نفر، میتوانند باشند که در این صورت هر یک از افراد به نوبت و با قرعه، حق بهرهبرداری از منفعت را دارند.
- شرایط مالی که عاریه میدهند
۱. قابل بهرهبرداری باشد؛ آن هم بهرههای حلالیکه عین مال از بین نرود. لذا نمیتوان نان و روغن را عاریه داد یا جایز نیست ظرف طلا را برای استفاده خوردن و آشامیدن عاریه داد.
۲. معین بودن آن در ابتدا لازم نیست. لذا اگر کسی بگوید یکی از لباسهایم را که دوست داری، عاریه دادم، صحیح است.
۳. آنچه منافع متعدد دارد، در صورتیکه عاریه آن شیء به خاطر بعض منافع باشد، باید منافع مورد نظر مشخص شود تا معلوم باشد از کدام منافع میخواهد استفاده کند. در این صورت حلیت انتفاع از آن شیء مختص به همان منافع میشود و اگر میخواهد از مطلق منافع بهرهمند شود، میتواند به عموم تصریح کند. مگر آنکه با مطلق گفتن فهمیده شود که از تمام منافع آن جواز بهرهمندی دارد.
- فسخ کردن عاریه و باطل شدن آن
۱. عقد عاریه عقد جایز(۲) است؛ مگر عاریه زمین یا قبری برای دفن، در صورتیکه بدن میت پس از دفن کاملاً در آنجا پوشانده شده باشد که بنابر احتیاط واجب، نمیتوان نبش قبر کرد. لذا اگر کاملاً پوشانده نشده، میتوان زمین عاریه را پس گرفت. اما در این حالت هزینه حفر قبر و هزینه پر کردن زمین یا قبر (یعنی هزینه کارهای انجام شده) با عاریهدهنده نیست، همچنانکه پر کردن زمین نیز با عاریهگیرنده نیست.
۲. مرگ عاریهدهنده ← بطلان عاریه (بدون نیاز به فسخ)
۳. از بین رفتن سلطه عاریهدهنده (جنون و… ) ← بطلان عاریه (بدون نیاز به فسخ)
۴. اگر زمین را برای ساختمانسازی یا درختکاری و کاشت عاریه دهند ← حق فسخ برای عاریهدهنده و حق گرفتن خسارت برای عاریهگیرنده وجود دارد. اما باید احتیاطاً به نحوی باشد که رضایت طرفین جلب شود؛ یعنی عاریهدهنده رضایت طرف مقابل را و برعکس، عاریهگیرنده، در گرفتن خسارت، رضایت عاریهدهنده را جلب کند.
———————————–
۲. یعنی هر یک از طرفین حق فسخ آن را دارند.
- استفادههای مجاز از عاریه و موارد ضامن بودن عاریهگیرنده
در این رابطه باید موارد زیر رعایت شود:
۱. عاریهگیرنده فقط مجاز است به همان مقدار معمول و متداول از عاریه بهرهبرداری کند. در غیر این صورت غاصب و ضامن است؛ به این معنا که اولاً: به میزان ارزش استفادههای بیش از حد به عاریه دهنده بدهکار است و ثانیاً: اگر در این استفادههای بیش از حد، آسیبی به مال عاریه وارد شود، باید آن را جبران کند و خسارت بپردازد.
مثال: اگر کسی اتومبیلی را عاریه بگیرد و بدون اینکه از صاحب آن اجازه بگیرد که با آن بار جابهجا کند، بارهای فراوان و سنگینی حمل کند، اولاً: باید کرایه حمل بار را به مالک بپردازد؛ ثانیاً: باید هر هزینهای را که از خسارت اتومبیل به مالک وارد شده، جبران کند.
۲. مال عاریه، در دست عاریهگیرنده، حکم امانت را دارد. لذا در موارد زیر ضامن است:
در نگهداری آن کوتاهی کرده باشد.
در بهرهبرداری از آن زیادهروی کرده باشد. (بند ۱)
عاریهدهنده شرط کرده باشد که به هر دلیلی (اگرچه کوتاهی یا زیادهروی هم نباشد) عاریهگیرنده ضامن باشد و خسارت را به عهده بگیرد.
موارد سهگانه فوق در مورد غیر طلا و نقره است؛ زیرا در طلا و نقره مطلقاً ضامن است؛ مگر اینکه عاریهگیرنده شرط کند که ضامن نیست.
چنانچه هیچ یک از موارد فوق محقق نشود، اما خسارت وارده به مال عاریه، مستند به عاریهگیرنده باشد، باز هم عاریهگیرنده ضامن است.
مثال: فرض کنید ظرف کریستال حسن در دست علی باشد و به صورت سهوی و بدون کوتاهی در مراقبت از آن، پای علی به آن بخورد و بشکند. علی در اینجا ضامن است؛ زیرا شکستن کریستال مستند به علی است.
۳. چنانچه عاریهدهنده غاصب مال عاریه باشد، در مورد تلف شدن مال یا عوض منفعتی که عاریهگیرنده از آن استفاده نموده:
الف) عاریهگیرنده جاهل به غصب است ← ضمان بر عهده غاصب است. لذا اگر مالک اصلی به غاصب رجوع کرد، غاصب نمیتواند به عاریهگیرنده رجوع نماید. اما اگر به عاریهگیرنده رجوع کند، او میتواند به غاصب رجوع کند.
ب) عاریهگیرنده عالم به غصب است← ضمان بر عهده عاریهگیرنده است. لذا اگر مالک به غاصب رجوع کند، در صورتیکه عین مال تلف شده باشد، غاصب میتواند به عاریهگیرنده رجوع کند و اگر مالک به عاریهگیرنده رجوع کند، او نمیتواند به غاصب رجوع کند.
نکته
هر زمان که عاریهگیرنده علم به غصب پیدا کند، جایز نیست آن را به غاصب برگرداند. بلکه باید آن را به مالک برگرداند.
۴. زمانی عاریهگیرنده چیزی برگردنش نخواهد بود که مال عاریه را تحویل مالک آن، یا وکیل قانونی یا ولی او دهد و صرف قرار دادن مال در صندوق کافی نیست.
مثال: اگر اتومبیل را پس از استفاده، در پارکینگ عاریهدهنده قرار دادیم، فایده ندارد. بلکه باید به خودش تحویل دهیم.