چند چيز نماز را باطل مي‌كند كه عبارتند از:

اول: آن‌كه اگر در اثناى نماز، عمداً يا سهواً چيزى كه وضو يا غسل را باطل مى‌كند پيش آيد مانندصادر شدن باد، بول و غايط، منى و حتى مس ميّت نماز را باطل مى‌كند، البته اگر دراثناى نماز مسّ ميّت سهواً قبل از سلام پيش آيد، نمازصحيح است. حكم كسى كه نمى‌تواند از بيرون آمدن بول وغايط خوددارى كند ومستحاضه مستثنى است چنان كه در محل خودش گفته شد.

دوم: آن‌كه تمام بدن عمداً از قبله منحرف شود، حتى اگر به سرعت بجاى خود برگردد نماز باطل مى‌شود و اگر از روى غفلت وفراموشى باشد وميزان انحراف بحدّى باشد كه به سمت چپ يا راست رو كرده باشد و در وقت يادش بيايد بايد نماز را اعاده كند و اگر كمتر از مقدار مذكور منحرف شده باشد اعاده ندارد و اگر بعد از وقت يادش بيايد قضا ندارد.

وهمچنين اگر فقط صورت را به چپ وراست يا به پشت بچرخاند، ولى بدن رو به قبله باشد، تمام احكامى كه بيان شد جارى است، يعنى اگر عمدى باشد باطل است و اگر سهوى باشد چنان‌چه درخارج از وقت يادش بيايد، قضا ندارد. اگر در وقت بفهمد بايد اعاده كند، اما اگر انحراف صورت، كمتر از آن باشد در داخل وقت اعاده و در خارج وقت قضا ندارد، ولى كارى مكروه انجام داده است.

سوم: آن‌كه مكلف در نماز كارى بكند كه صورت نماز بهم بخورد مانند رقص وكف زدن، خياطى كردن وبافتن به مقدار قابل توجه، چه عمداً باشد چه سهواً، ولى حركت دست واشاره با آن وخم شدن براى برداشتن چيزى از زمين وراه رفتن به سويى درصورت كه از قبله منحرف نشود، وكشتن مار وعقرب وبرداشتن بچه وشيردادن به نحوى كه صورت نماز را از بين نبرد اشكالى ندارد.

(مسأله 680) اگر در بين نماز، نماز ديگرى را بجا آورد، ظاهراً نماز اول باطل است. امّا نماز دوم راكه شروع كرده اگر سهواً باشد ويا نافله صحيح است و اگر فريضه نيز باشد ظاهراً صحيح است.

اگر سهواً در بين نماز واجب، فريضه ديگر را شروع كند اگر پيش از رفتن به ركوع يادش بيايد، نماز اول را تمام كند مگر اين‌كه وقت نماز دوم تنگ باشد، كه در اين صورت نماز دوم را تمام كند واگربعد از رفتن به ركوع يادش بيايد، نماز دوم را تمام كند مگر اين‌كه وقت نماز اول تنگ باشد كه در اين صورت دومى را رها كند و اولى را از سر بگيرد.

(مسأله 681) اگر در بين نماز فعل كثير انجام دهد يا مدت طولانى ساكت بماند وبعد شك كند كه صورت نماز بهم خورده يا موالات فوت شده، بايد نماز را قطع كرده دوباره بخواند وبنابراحتياط استحبابى آنرا تمام كند ودوباره اعاده نمايد.

چهارم: آن‌كه عمداً صحبت كند اگرچه يك حرف بگويد وفرقى نمى‌كند بين آن‌كه معنى داشته باشد يا نداشته باشد، چون معيار صدق عنوان تكلّم است.

(مسأله 682) سرفه وفُوت كردن وآروغ زدن وآه كشيدن در نماز اشكالى ندارد و اگر بگويد: آه يا «آه از گناهانم»، ومنظورش شكايت نزد خدا باشد، اشكال ندارد والّا نماز باطل است.

(مسأله 683) سخن گفتن عمدى كه مبطل نماز است؛ فرقى نمى‌كند شنونده‌اى باشد يا نباشد، مضطرباشد يا نباشد، ولى اگر سهواً سخن بگويد حتى اگر تصور كند كه نماز تمام شده اشكال ندارد.

(مسأله 684) ذكر ودعا وقرآن خواندن در تمام حالات نماز اشكال ندارد، نيز دعا به چيزى كه حرام است ظاهراً نمازرا باطل نمى‌كند اگرچه احتياط بر اعاده است.

(مسأله 685) اگر كلامى كه در نماز مى‌گويد، ذكر يا دعا يا مناجات ومخاطبش خدا باشد اشكالى ندارد مثل اين‌كه بگويد: «اغْفِرْلِى يَا رَبّ» يا: «غَفَرَ اللَّهُ لأبِى». ولى اگر بگويد: «غَفَرَ اللَّهُ لَكَ» يعنى خدا تو را به بخشد، نمازش باطل مى‌شود اگرچه دعا است ولى مخاطب غير خدا مى‌باشد.

(مسأله 686) اگر كسى عطسه كند، نمازگزار به او بگويد: «يَرْحَمَكَ الله» يا: «يَرْحَمْكُمُ اللَّه» نمازش باطل مى‌شود.

(مسأله 687) اگر نماز گزار به ديگرى سلام كند نماز باطل مى‌شود، ولى اگر ديگرى به نمازگزار سلام كند بايد جواب بدهد و اگر جواب ندهد نماز صحيح است ولى گناهكار است.

(مسأله 688) بايد جواب سلام مانند سلام باشد؛ پس اگر بگويد: «سَلامٌ عَلَيْكُمْ» بايد در جواب همان را بگويد، بلكه بايد در تعريف وتنكير ومفرد و جمع، مثل هم باشد، و اگر بگويد: «عَلَيْكَ السَّلامُ» بنابراظهر بايد در جواب: «عَلَيْكَ السَّلامُ» بگويد، ولى در غير نماز، مستحب است پاسخ بهترى دهد، يعنى در جواب بگويد: «سَلامٌ عَلَيْكُم» يا: «عَلَيْكُمُ السَّلامُ» و «وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ» را ضميمه نمايد.

(مسأله 689) اگر با لحن سلام كند در صورتى كه سلام، بر آن صادق باشد، نمازگزار مى‌تواند با همان لحن يا با لفظ صحيح همانند آن جواب دهد.

(مسأله 690) اگر سلام كننده بچه مميزيا زن باشد، جواب آن ظاهراً واجب است.

(مسأله 691) بنابراحتياط واجب، بايد جواب سلام به گونه‌اى باشد كه طرف آن را بشنود مگر آن‌كه كر يا به سرعت دور شود يا دور باشد كه در اين صورت اولى آن است كه جواب را بطور معمولى بدهد.

(مسأله 692) اگر به جاى سلام بگويد: «خدا صبح تورا به خيركند» جواب آن واجب نيست اگرچه احتياط واولى آن است كه جواب بدهد و اگر درحال نماز بخواهد جواب دهد، بنابراحتياط واجب، بايد به قصد دعا جواب دهد به گونه‌اى كه مخاطبش خدا باشد مثلًا بگويد: «اللّهُمَّ صَبِّحْهُ بِالْخَيْرِ» يعنى: خداياصبح او را به خير بگردان.

(مسأله 693) سلام كردن بر نمازگزار مكروه است.

(مسأله 694) اگر كسى بر گروهى سلام كند جواب يك نفراز آنها كافى است و اگر سلام بر جماعتى باشد كه يكى از آنها نماز مى‌خواند وديگرى پاسخ دهد، بر نمازگزار جايز نيست جواب بدهد، ولى اگرجواب دهنده بچه مميز باشد كفايت نمى‌كند، بنابر اظهر نمازگزار پاسخ سلام را بدهد.

(مسأله 695) اگر برفردى كه بين دو نفر مردد است سلام كند، بر هيچ كدام جواب واجب نيست چه هر دو در نماز باشند چه نباشند.

(مسأله 696) اگر دو نفر همزمان به يكديگر سلام كنند، بايد هر دو جواب ديگرى رابدهند.

(مسأله 697) جواب كسى كه ازروى مسخره ياشوخى سلام مى‌كند، واجب نيست.

(مسأله 698) اگر گفت: «سَلامٌ عَلى الْمُصَلِّى»، بدون «عَلَيْكُم»، بايد او مثل آن جواب دهد.

(مسأله 699) اگر نمازگزار شك كند كه به چه كيفيتى به او سلام شد، مى‌تواند به يكى از چهار عبارت متعارف جواب سلام را بدهد.

(مسأله 700) واجب است جواب سلام را فوراً بگويد و اگر عصياناً يا از روى فراموشى به تأخير اندازد تا از حالت جواب سلام خارج گردد، ديگر جواب آن واجب نيست و اگر در صدق پاسخ آن، شك كند جواب واجب نيست، ولى بر كسى كه در حال نماز نباشد، اگر شك كند، بنابراحتياط مستحبى جواب بدهد، ولى كسى كه در نماز است، جايز نيست جواب دهد، اگر گفتيم قطع نماز حرام است والّا مانعى ندارد، ولى اگر جواب داد بايد نماز را اعاده نمايد.

(مسأله 701) اگر نمازگزار براى دفع ضرر از خود يا غير خود، ناچار به حرف زدن شود، نمازش باطل مى‌شود.

(مسأله 702) اگردرنماز ذكر يا دعا يا قرآن بدون قصد قربت بخواند تا اين‌كه چيزى را به ديگرى بفهماند، نماز باطل نمى‌شود، ولى اگر آن را بدون قصد ذكر ودعا وقرآن يا به قصد معناى ديگرى يابدون هيچ قصدى بر زبانش جارى نمايد، نمازش باطل مى‌شود.

پنجم: آن‌كه عمداً خنده را با صدا و قهقهه توأم كند، ولى اگر سهوى باشد يا لبخند بزند مانعى ندارد.

(مسأله 703) اگر براى جلوگيرى از صداى خنده حالش تغيير كند و رنگش سرخ گردد نمازش باطل نيست وبنابراحتياط مستحب آن را تمام كند واعاده نمايد.

ششم: آن‌كه نمازگزار با صدا گريه كند اما اگر بدون صدا اشك او جارى شود نماز باطل نمى گردد و اگر انگيزه گريه وى شخصى باشد مثل گريه بر بستگان يا بر امردنيوى نمازباطل مى‌شود. نمازگزار بايد به نماز خود توجه داشته باشد اگرچه ناچار به گريه شود و از كنترل خارج گردد. بنابراين اگر بدون صدا يا براى ترس از خدا يابراى شوق به رضوان الهى يابخاطر ذلت درمقابل حضرت حق- اگرچه براى انجام حاجت دنيوى- گريه كند مانعى ندارد، وهمچنين اگرگريه برسيد الشهدا عليه السلام براى امرآخرتى يا گريه نمازگزار بر اثر غفلت يا سهو از نماز باشد مانعى ندارد.

هفتم: خوردن وآشاميدن در نماز- اگرچه كم باشد- چنان‌چه صورت نماز را بهم بزند و اگر چنين نباشد در بطلان نماز اشكال است وبلعيدن شكرِآب شده در دهان و باقيمانده غذا، مانعى ندارد واگرسهواً بخورد يا بياشامد بطورى كه صورت نماز از بين برود نماز باطل است وگرنه مانعى‌ ندارد.

(مسأله 704) اگر در حال خواندن دعاى نمازِ وترتشنه شود وبخواهد فردا روزه بگيرد وصبح هم نزديك باشد و آب نزديك او قرار داشته باشد، مى‌تواند راه برود وآب بخورد و بجاى خودش برگردد ونماز را تمام كند، بلكه بعيد نيست اگر در حالت ديگرى غير از دعا باشد يا نماز مستحبى ديگرى بخواند بتواند چنين كند، ولى نمى‌تواند از نوشيدن به خوردن تجاوز نمايد، اما چنان‌چه نماز وتر به نذر واجب شده باشد، اين كارها جايز نيست.

هشتم: آن‌كه دستها را به قصد اين‌كه جزء نماز است، عمداً و اختياراً روى هم بگذارد، ولى اگر به عنوان آن‌كه واجب است به قصد خضوع وتأدب و عبوديت اين كار را بكند، شكى نيست كه حرام است اما نماز باطل نمى‌شود وبنابراحتياط مستحبى نماز را تمام، سپس اعاده كند، ولى اگر سهواً يا از روى تقيه يا براى غرضى مثل خاراندن بدن باشد مانعى ندارد.

نهم: آن‌كه عمداً و به قصد اين‌كه جزء نماز است بعد از حمد «آمين» بگويد، چه آهسته وچه بلندبگويد، ولى اگر اشتباهاً يا به قصد دعا يا از روى تقيه بگويد مانعى ندارد، اگرچه گاهى از روى تقيه گفتن آن، لازم وترك آن گناه است.

(مسأله 705) اگر بعد از سلام، شك كند كه در بين نماز حدثى از او سر زده است يا كارى كه نماز راباطل مى‌كند انجام داده يانه، بنا را بگذارد كه چنين نشده است.

(مسأله 706) اگر بداند كه اختياراً خوابيده وشك كند كه نماز را تمام كرده، سپس خوابيده يا ازروى غفلت در بين نماز خوابش برده است، بنارا برصحت نماز بگذارد، ولى اگر احتمال دهد كه عمداً وبراى ابطال نماز خوابيده است، ظاهراً بايد نماز را اعاده كند. همچنين اگر بداند كه خواب بر او غلبه نموده ولى نمى‌داند بين نماز خوابيده است يا بعد از آن، بايد نماز را اعاده كند، در صورتى كه خود رادرحال سجود ببيند وشك كند كه سجده نماز است يا سجده شكر.

(مسأله 707) بعيد نيست كه قطع نماز واجب، درحال اختيار جايز باشد، ولى بنابراحتياط آن رابدون ضرورت دنيوى يا دينى قطع نكند، مانند حفظ مال يا گرفتن بنده فرارى، يا بدهكار يا چارپاى فرارى، بلكه هر غرضى كه به آن اهميت دهد دينى يا دنيوى باشد اگرچه ترك آن ضررى نداشته باشد. بنابراين اگر در مسجدى نماز مى‌خواند و در بين نماز بفهمد مسجد نجس شده مى‌تواند نماز را قطع ومسجد را تطهير نمايد. قطع نماز مستحبى اگرچه به نذر، واجب شده باشد جايز است، ولى بنابراحتياط مستحبى آن را قطع نكند.

(مسأله 708) اگر قطع نماز، واجب باشد وقطع نكند، نمازش صحيح ولى گناهكار است.

 

دانلود مبطلات نماز – آیت الله فیاض (مد ظله العالی)

لینک کوتاه: https://porsan.org/?p=605