(مسأله 3016): اگر کسى که بالغ و عاقل است عمداً و بناحق مسلمانى را بکشد، در صورتى که مقتول، مرد یا پسر باشد ولىّ کشته مى تواند قاتل را عفو کند، یا بکشد. ولى اگر مقتول کافر باشد قاتل او را که
مسلمان است نمى توان کُشت. و اگر مقتول مسلمان، زن یا دختر باشد اگر چه مى شود قاتل مسلمان او را کُشت ولى اگر قاتل مرد باشد باید نصف دیه او را به ولىّ او بدهند، و اگر قاتل دیوانه یا نابالغ باشد مطلقاً دیه باید بدهند، و دیه آن بر عاقله است که معناى آن در مسأله (3011) گذشت و نیز ولىّ مى تواند به مقدارى که طرفین راضى شوند از قاتل دیه بگیرد.
و در صورتى که رضایت آنها به دیه اى باشد که در شرع معین شده است، چون تقدیرات شرعى در دیه مختلف است، اختیار تعیین آن با قاتل است، و مى تواند هر کدام که براى او آسانتر است، اختیار نماید. بنا بر این مى تواند قیمت نقره را که از سایر اقسام دیه کمتر است، بدهد، و آن به مقدار (525) مثقال نقره سکه دار مى شود.
(مسأله 3017): دیه اى که قاتل باید بدهد در صورتى که مقتول مرد و مسلمان و آزاد باشد یکى از شش چیز است:
“اول” در قتل عمدى صد شتر که داخل سال ششم شده باشند. و در قتل خطائى محض و شبه عمد سن شترها کمتر از این است.
“دوم” دو صد گاو.
“سوم” هزار گوسفند.
“چهارم” دو صد حله و هر حله دو پارچه است و اولى اینست که از پارچه اى یمن باشد.
“پنجم” هزار مثقال شرعى طلا که هر مثقال 18 نخود است.
“ششم” ده هزار درهم که هر درهمى 6/12 نخود نقره سکه دار است.
و اگر مقتول، زن و مسلمان و آزاد باشد، دیه او در هر یک از این شش چیز نصف دیه مرد است و اگر مقتول کافر ذمّى باشد در صورتى که مرد باشد دیه او هشتصد درهم، و در صورتى که زن باشد دیه او چهارصد درهم است و اگر کافر غیر ذمّى باشد دیه ندارد و دیه مقتولى که غلام یا کنیز باشد قیمت او
است در صورتى که بیشتر از دیه آزاد نباشد. و در صورتى که قتل عمدى هم باشد، نمى شود قاتل آزاد را براى او کشت.
(مسأله 3018): دیه چند چیز، مثل دیه کشتن است که مقدار آن در مسأله پیش گفته شد.
“اول” آنکه دو چشم کسى را کور کند، یا چهار پلک چشم او را از بین ببرد، و اگر یک چشم او را کور کند، باید نصف دیه کشتن را بدهد.
“دوم” دو گوش کسى را ببرد، یا کارى کند که هر دو گوش او کر شود. و اگر یک گوش او را ببرد یا کر کند، باید نصف دیه کشتن را بدهد، و اگر نرمه گوش او را ببرد احوط اینست که با او صلح نماید.
“سوم” تمام یا نرمه بینى کسى را ببرد.
“چهارم” زبان کسى را از بیخ ببرد و اگر مقدارى از آن را ببرد باید به نسبت مخارج حروفى که به جهت قطع زبان از بین رفته است ملاحظه نماید و دیه تمام را نسبت به مخارج حروف تقسیم کنند، و نسبت آن مقدار را بدهد. و اولى این است که با مقدارى که در ملاحظه مساحت: یعنى نصف، یا ثلث یا ربع و مانند اینها واجب مى شود، ملاحظه نموده، هر کدام بیشتر است آنان را بدهد.
“پنجم” تمام دندانهاى کسى را از بین ببرد و در صورتى که بعضى از دندآنهارا از بین ببرد و صاحب دندان مرد باشد باید براى هر دندانى از دندانهاى جلوى که دوازده عدد است، پانصد درهم دیه بدهد، و براى هر یک از دندانها دیگر که هیجده عدد است، دو صد و پنجاه درهم بدهد و اگر زن باشد دیه آن تا به مقدارى که به ثلث دیه نرسد، با دیه مرد مساوى است، و در صورتى که به ثلث برسد دیه دندانهاى او نصف دیه دندانهاى مرد است.
“ششم” هر دو دست کسى را از بند جدا کند، و اگر یک دست را از بند جدا کند، باید نصف دیه کشتن مثل او را بدهد.
“هفتم” ده انگشت کسى را ببرد، و دیه انگشت ابهام ثلث دیه دست و دیه سایر انگشتها سدس است و دیه در زن اگر به ثلث برسد، نصف دیه مرد است.
“هشتم” هر دو پستان زنى را ببرد، و اگر یکى از آنها را ببرد، باید نصف دیه کشتن مثل او را بدهد.
“نهم” هر دو پاى کسى را تا مفصل یا همه ده انگشت پا را ببرد و دیه هر انگشت پا مثل دیه آن انگشت از دست است.
“دهم” تخم هاى مردى را از بین ببرند.
“یازدهم” طورى به کسى آسیب برساند، که عقل او از بین برود. و اگر پشت کسى را طورى بشکند که دیگر علاج نشود، باید تمام دیه را بدهد اگر چه احوط این است که رجوع به صلح شود.
(مسأله 3019): اگر اشتباهاً کسى را بکشد باید علاوه بر دیه که در مسأله (3017) گفته شد خود قاتل یک بنده آزاد کند، و اگر نتواند بنده آزاد کند، دو ماه پى در پى روزه بگیرد، و اگر این را هم نتواند، شصت فقیر را سیر کند، و اگر عمداً و بناحق بکشد، در صورت عفو یا گرفتن دیه باید دو ماه روزه بگیرد. و شصت فقیر را سیر کند، و یک بنده را آزاد نماید.
(مسأله 3020): کسى که سوار حیوان است، اگر کارى کند که آن حیوان به کسى آسیب برساند، ضامن است. و نیز اگر دیگرى کارى کند که حیوان به سوار خود، یا به کسى دیگر صدمه بزند، ضامن مى باشد.
(مسأله 3021): اگر انسان کارى کند که زن حامله سقط کند، و آن سقط آزاد و محکوم به اسلام باشد چنانچه چیزى که سقط شده نطفه باشد، دیه اش بیست مثقال شرعى طلاى سکه دار است، که هر مثقال آن 18 نخود مى باشد، و اگر علقه یعنى خون بسته باشد، چهل مثقال. و اگر مضغه یعنى پاره گوشت باشد، شصت مثقال و اگر استخوان شده باشد، هشتاد مثقال و اگر گوشت آورده ولى هنوز روح در او دمیده نشده، صد مثقال. و اگر روح در او دمیده شده، چنانچه پسر باشد دیه او هزار مثقال و اگر دختر باشد، دیه او پنجصد مثقال شرعى طلاى سکه دار است، و در جمیع این صور اگر عوض هر یک مثقال طلا، ده درهم نقره بدهد کافى است.
(مسأله 3022): اگر زن حامله کارى کند که بچه اش سقط شود، باید دیه آن را به تفصیلى که در مسأله پیش گفته شد، به وارث بچه بدهد. و به خود زن چیزى از آن نمى رسد.
(مسأله 3023): اگر کسى زن حامله را بکشد، باید دیه زن و بچه را بدهد.
(مسأله 3024): اگر پوست سر، یا صورت مردى را پاره کند، باید یک صدم دیه انسان را که در مسأله (3017) گفته شد به او بدهد و اگر به گوشت برسد و قدرى از آن را هم ببرد، باید دو صدم بدهد، و اگر خیلى از گوشت را پاره کند باید سه صدم بدهد، و اگر به پرده نازک استخوان برسد، چهار صدم، و اگر استخوان نمایان شود پنج صدم و اگر استخوان بشکند ده صدم و اگر بعضى از ریزه هاى استخوان از جاى خود بیرون آید، پانزده صدم و اگر به پرده مغز سر برسد باید سى و سه صدم بدهد.
(مسأله 3025): اگر به صورت کسى سیلى یا چیز دیگرى بزند به طورى که صورت او سرخ شود، باید یک مثقال و نیم شرعى طلاى سکّه دار که هر مثقال 18 نخود است بدهد و اگر کبود شود، سه مثقال و اگر سیاه شود، باید شش مثال شرعى طلاى سکه دار بدهد ولى اگر جاى دیگر بدن کسى را به واسطه زدن سرخ، یا کبود، یا سیاه کند، باید نصف آنچه را که گفته شد بدهد.
(مسأله 3026): اگر به حیوان حلال گوشت کسى زخم بزند، یا چیزى از بدن آن را ببرد، باید تفاوت قیمت سالم و معیوب آن را به صاحبش بدهد.
(مسأله 3027): اگر انسان سگ شکارى کسى را یا سگى که نگهبانى خانه را مى کند، یا سگ گله کسى را، یا سگى که پاسبانى زراعت را مى کند، بکشد، باید قیمت او را بدهد. و اگر قیمت سگ شکارى کمتر از چهل درهم باشد لازم است چهل درهم بدهد.
(مسأله 3028): اگر حیوان، زراعت یا مال کسى را از بین ببرد چنانچه صاحب حیوان در نگهدارى آن کوتاهى کرده باشد، باید مقدارى که ضرر زده به صاحب مال، یا زراعت بدهد.
(مسأله 3029): اگر فروشنده دوا اشتباهاً دوائى را به خریدار بدهد، و مریض آن را بخورد و ضررى به او برسد فروشنده ضامن است، و باید دیه بدهد و همچنین است، اگر اشتباهاً آمپولى را بدهد، و براى مریض ضرر برساند ضامن است.
(مسأله 3030): اگر کسى بچه اى را طورى بزند که دیه واجب شود دیه مال طفل است و اگر مرده، باید به ورثه او بدهد. و چنانچه مثلاً پدر بچه به قدرى او را بزند که بمیرد، دیه او را ورثه دیگرش مى برند و به خود پدر از دیه چیزى نمى رسد.

دانلود احکام دیه – آیت الله محقق کابلی

لینک کوتاه: https://porsan.org/?p=1337