فتاوای آیةالله خوئي با حواشي اراكي، گلپايگاني، تبريزي، نوري، صافي و زنجاني
(مسأله2806) اگر كسي كه بالغ و عاقل است عمداً و بناحق مسلماني را1 بكشد، در صورتي كه مقتول، مرد يا پسر باشد2 ولي كشته مي تواند قتل را عفو كند يا بكشد، ولي اگر مقتول كافر باشد قاتل او را كه مسلمان است نمي توان كشت و اگر مقتول مسلمان زن يا دختر باشد اگر چه مي شود قاتل مسلمان او را كشت3 لكن اگر قاتل مرد باشد بايد نصف ديه او را بر وليّ بدهند او بدهند و اگر قاتل ديوانه يا نابالغ باشد، مطلقاً ديه بايد بدهند و ديه آن بر عاقله است كه معناي آن خواهد آمد و نيز ولي مي تواند به مقداري كه طرفين راضي شوند از قاتل ديه بگيرد . در صورتي كه رضايت آنها به ديه اي باشد كه درشرع معين شده است چون تقديرات شرعي در ديه مختلف است اختيار تعيين آن با قاتل است و مي تواند هر كدام كه براي او آسانتر است اختيار نمايد، بنابراين مي تواند قيمت نقره را كه از ساير اقسام ديه كمتر است بدهد و آن را به حساب قران قديم ايراني كه يك مثقال بوده پانصد و بيست و پنج تومان مي شود و اعتبار آن به قران قديم است نه به ريال رايج امروزي امّا اگر از روي خطاي محض بكشد مثلاً براي حيواني تير بيندازد و اشتباهاً كسي را بكشد، ولي كشته حق ندارد او را بكشد، امّا مي تواند از عاقله يعني قوم و خويشان پدري قاتل و در صورت ندادن آنها از خود قاتل، ديه بگيرد4 و اگر از روي خطاي شبيه به عمد بكشد، به اين معنا كه شخصي، كسي را با آلتي بزند5 كه عادتاً كشنده نيست و قصد كشتن هم نداشته باشد و اتفاقاً بكشد، در اين فرض ، خود قاتل بايد ديه بدهد و وليّ مقتول حقّ كشتن او را ندارد.
1- تبريزي: ديگري را…
2- تبريزي: مرد و مسلمان باشد…
3- تبريزي:اگر مقتول زن و مسلمان باشد، مي شود قاتل مسلمان او را كشت…
4- تبريزي، نوري: مي تواند از عاقله (تبريزي: يعني قوم و خويشان پدري قاتل –نوری:يعني مرداني كه خويشاوند پدري قاتل مي باشند) به تفصيلي كه در كتب مفصله مذكور است، ديه بگيرد…
5- تبريزي: با آلتي برنده…
*****
اراكي:مسأله ۲۸۱۲- اگر كسي عمداً و بناحق ديگري را بكشد، وليّ كشته مي تواند قاتل را عفو كند و يا در صورتي كه شرايط در قاتل و مقتول باشد –به طوري كه در كتب مفصله ذكر شده- او را بكشد يا با رضايت او مقداري كه در مسأله بعد گفته مي شود از او ديه بگيرد، يا به چيز ديگري با هم مصالحه كنند. اما اگر از روي خطا كسي را بكشد، كشته نمي شود، و براي خطا دو صورت است:
اوّل: خطاي محض، مثل اينكه براي حيواني تير بيندازد و اشتباهاً كسي را بكشد ، كه در اين صورت وليّ كشته مي تواند از عاقله يعني پسر و پدر و مردان، از خويشان پدري قاتل، به تفصيلي كه در كتب مفصله مذكور است، ديه بگيرد.
دوم: خطاي شبه عمد، مثل اينكه كسي را با آلتي بزند كه عادتاً كشنده نيست و قصد كشتن هم نداشته باشد، و اتفاقاً كشته شود، كه در اين فرض وليّ مقتول مي تواند از خود قاتل ديه بگيرد.
گلپايگاني، صافی: مسأله- اگر كسي عمداً و بناحق، ديگري را بكشد ، وليّ كشته مي تواند قاتل را عفو كنند يا بكشد، اگر شرايط قصاص در قاتل و مقتول باشد.، يا مقداري كه در مسأله بعد گفته مي شود، از او ديه بگيرد، امّا اگر كشتن از روي خطا بكشد مثلاً براي حيواني تير بيندازد و اشتباهاً كسي را بكشد، وليّ كشته حق ندارد او را بكشد، اما مي تواند ديه بگيرد.
.صافي- مي تواند قاتل را عفو كند يا با رعايت شرايط قصاص در قاتل و مقتول او را بكشد…
زنجاني: مسأله – {انواع قتل} قتل بر سه گونه است:
اول: قتل عمدي، در قتل عمدي يا قاتل به قصد قتل ، ديگري را مي كشد يا با وسيله اي كه به حسب عادت كشنده است و قاتل هم احتمال عقلايي اين امر را بدهد قتل صورت مي گيرد.
دوم: قتل شبه عمد، در قتل شبه عمد، شخصي كسي را با آلتي بزند كه به حسب عادت كشنده نيست و يا قاتل اين امر را احتمال نمي دهد و قصد كشتن هم نداشته باشد و اتفاقاً بكشد.
سوم: قتل خطای محض، در قتل خطای محض، قاتل انجام كاري بر روي مقتول را قصد نكرده، بلکه مثلاً برای شكار حيواني تير انداخته ولي اشتباهاً كسي را كشته است.
در قتل عمد، وليّ مقتول مي تواند قاتل را عفو كند، يا در صورت وجود شرايط قصاص، او را با حكم حاكم شرع بكشد، و اگر مقتول مسلمان زن يا دختر باشد، اگر چه قاتل مسلمان او را هم مي توان كشت، لكن اگر قاتل مرد باشد، بايد نصف ديه او را به وي بدهند و وليّ مقتول مي تواند در صورت رضايت آنها به مقداري که طرفين راضي شوند از قاتل ديه بگيرد و در صورتي كه رضايت آنها به ديه اي باشد كه در شرع معين شده است، چون اندازه هايي كه در شرع براي ديه تعيين شده مختلف است، قاتل مي تواند هر اندازه اي را كه مايل است انتخاب كند، بنابراين مي تواند قيمت نقره را که از ساير اقسام ديه كمتر است بدهد، و اگر رضايت آنها به قسم خاصي از ديه باشد، قاتل بايد همان قسم را بدهد.
در قتل شبه عمد و خطاي محض، وليّ مقتول حق ندارد قاتل را بكشد، بلكه حق دريافت ديه را دارد، كه در قتل شبه عمد از خود قاتل و در قتل خطاي محض از عاقله (يعني قوم و خويشان پدري قاتل) و در صورت ندادن آنها، از خود قاتل ديه گرفته مي شود.
(مسأله2807) ديه اي كه قاتل بايد بدهد در صورتي كه مقتول مرد و مسلمان و آزاد باشد يكي از شش چيز است:
«اول» در قتل عمدي صد شتر كه داخل سال ششم شده باشند. و در قتل خطاي محض و شبه عمد سن شترها كمتر از اين است.
«دوم» دويست گاو.
«سوم» هزار گوسفند.
«چهارم» دويست حلّه و هر حلّه دو پارچه است و اولي اين است كه از پارچه هاي يمن باشد1.
«پنجم» هزار مثقال شرعي طلا كه در هر مثقال 18 نخود است.
«ششم» ده هزار درهم كه هر درهمي 6/12 نخود نقره سكه دار است، و اگر مقتول، زن و مسلمان و آزاد باشد، ديه او در هر يك از اين شش چيز نصف ديه مرد است و اگر مقتول كافر ذمّي باشد در صورتي كه مرد باشد ديه او هشتصد درهم و در صورتي كه زن باشد ديه او چهارصد درهم است و اگر كافر غير ذمّي باشد ديه ندارد و ديه مقتولي كه غلام يا كنير باشد قيمت اوست در صورتي كه بيشتر از ديه آزاد نباشد و در صورتي كه قتل عمدي هم باشد نمي شود قاتل آزاد را براي او كشت.
1- تبريزي: هر حلّه دو پارچه اي است كه در يمن مي بافند…
*****
اراكي:مسأله ۲۸۱۳- ديه ای كه قاتل بايد بدهد، در صورتي كه مقتول، مرد مسلمان آزاد باشد، يكي از اين شش چيز است: اول: در قتل عمدي صد شتر كه داخل سال ششم شده باشد و در قتل خطايي و شبه عمد، سن شترها به تفصيلي كه در كتب مفصل ذكر شده، كمتر از اين مقدار است. دوم: دويست گاو. سوم: هزار گوسفند. چهارم: دويست حلّه و هر حلّه دو پارچه از برد يماني است. پنجم: هزار دينار طلا كه هر يك، يك مثقال شرعي است و مثقال شرعي ، 18 نخود طلاي سكه دار است، ششم: ده هزار درهم كه در هر درهمي 6/12 نخود نقره سكه دار است و بايد دانست كه ديه عمدي را، جاني بايد در طول يك سال بپردازد و از يك سال تأخير نيندازد و در شبه عمد بايد از دو سال بيشتر تأخير نكند و در خطاي محض، عاقله او بايد در طول سه سال ديه را بپردازند و از سه سال تأخير نيندازند.
گلپايگاني، صافی: مسأله- ديه كشتن مرد مسلمان آزاد كه قاتل بايد بدهد يكي از شش چيز است: اول: صد شتر كه داخل سال ششم شده باشد. دوم: دويست گاو. سوم: هزار گوسفند. چهارم: دوست حلّه و هر حلّه دو پارچه اي است كه در يمن مي بافند. پنجم: هزار مثقال شرعي طلا كه هر مثقال آن 18 نخود سكه دار است. ششم: ده هزار درهم كه هر درهمي 6/12 نخود نقره سكه دار است و از زن مسلمان آزاد نصف هر يك است.
زنجاني: مسأله- {دیه قتل} اگر کسی مرد مسلمانی را بکشد دیهای که باید قاتل یا عاقلۀ وی بدهند یکی از شش چیز است:
اوّل: در قتل عمدی صد شتر و باید احتیاط کند که داخل سال ششم شده باشند. و بهتر آن است نری باشند که اخته و رگ مالیده نیست، و در قتل شبه عمد و خطای محض شرایط دیگری از جهت سن و نری و مادگی در شتر معتبر است که در کتابهای فقهی مفصل آمده است.
دوم: دویست گاو.
سوم: هزار گوسفند.
چهارم: دویست حلّه، حلّه نوعی پارچه بوده و چون در تفسیر آن اختلافاتی در میان لغویان وجود دارد، احتیاط آن است که برای پرداخت دیه، سایر اقسام آن را اختیار کنند.
پنجم: هزار دینار طلای شرعی که بنا بر مشهور مقدار هر دینار طلا 18 نخود طلای سکّهدار میباشد.
ششم: ده هزار درهم که بنا بر مشهور هر درهم 6/12 نخود نقرۀ سکّه است.
درباره مقدار دقیقتر دینار و درهم در مسألۀ {1864 و 1896 و 1897} توضیح بیشتری داده شد.
اگر مقتول زن مسلمان باشد، دیۀ او در هر یک از شش چیز نصف دیۀ مرد است.
و اگر مقتول کافر ذمّی باشد در صورتی که مرد باشد دیۀ او هشتصد درهم و در صورتی که زن باشد دیۀ او چهارصد درهم میباشد، و اگر کافر غیر ذمّی باشد دیه ندارد.
(مسأله2808) ديه چند چيز مثل ديه كشتن است كه مقدار آن در مسأله پيش گفته شد:
اوّل: آن كه دو چشم كسي را كور كند، يا چهار پلك چشم او را از بين ببرد و اگر يك چشم او را كور كند، بايد نصف ديه كشتن را بدهد1.
دوم: دو گوش كسي را ببرد يا كاري كند كه هر دو گوش او كر شود2 و اگر يك گوش او را ببرد يا كر كند، بايد نصف ديه كشتن را بدهد و اگر نرمه گوش او را ببرد أحوط اين است كه با او صلح نمايد3.
سوم: تمام بيني يا نرمه بيني كسي راببرد4.
چهارم: زبان كسي را از بيخ ببرد و اگر مقداري از آن را ببرد بايد به نسبت مخارج حروفي كه به جهت قطع زبان از بين رفته است ملاحظه نمايند و ديه تمام را نسبت به مخارج حروف تقسيم كنند و نسبت آن مقدار را بدهد و اولي اين است كه با مقداري كه در ملاحظه مساحت يعني نصف يا ثلث يا ربع و مانند اينها واجب مي شود ملاحظه نموده هركدام بيشتر است آن را بدهد5.
پنجم: تمام دندانهاي كسي را از بين ببرد و در صورتي كه بعضي از دندانها را از بين ببرد و در صورتي كه صاحب دندان مرد باشد6 بايد براي هر دنداني از دندانهاي جلو كه دوازده عدد است پانصد درهم ديه بدهد و براي هر يك ازدندانهاي ديگر كه هيجده عدد است دويست و پنجاه درهم بدهد و اگر زن باشد ديه آن تا بمقداري كه به ثلث ديه نرسد با ديه مرد مساوي است و در صورتي كه به ثلث برسد ديه دندانهاي او نصف ديه دندانهاي مرد است7.
ششم: هر دو دست كسي را از بند جدا كند و اگر يك دست را از بند جدا كند، بايد نصف ديه كشتن مثل او را بدهد8.
هفتم: ده انگشت كسي را ببرد و ديه انگشت ابهام ثلث ديه دست و ديه ساير انگشتها سدس است و ديه در زن اگر به ثلث برسد نصف ديه مرد است9.
هشتم10: هر دو پستان زني را ببرد و اگر يكي ازآنها را ببرد ، بايد نصف ديه كشتن مثل او را بدهد11.
نهم12: هر دو پاي كسي را تا مفصل يا همه ده انگشت پا را ببرد و ديه هر انگشت پا مثل ديه آن انگشت از دست است13.
دهم14: تخمهاي مردي را از بين ببرد.
يازدهم: طوري به كسي آسيب برساند كه عقل او از بين برود15. و اگر پشت كسي را طوري بشكند كه ديگر درست نشود (بايد تمام ديه را بدهد اگر چه 16) احوط اين است كه رجوع به صلح شود.
1- زنجاني:و در هر پلك چشم هم یک چهارم ديه گرفته مي شود…
2- گلپايگاني، صافي:و اميد خوب شدن در آن نباشد…
نوري: يا قوه بويايي و يا قوه چشاي و يا قوه لمس او را از بين ببرد و همچنين در هر جنايتي كه يكي از قدرتهاي بدني را از بين ببرد مثل اين كه قدرت توليد مثل و انزال مني را ازبين ببرد يا سلس البول ايجاد كند يا ايجاد صوت را از بين ببرد
3- اراكي، گلپايگاني، صافي:اگر نرمه گوش او را ببرد، بايد ثلث ديه كشتن را بدهد…
زنجاني: ديه نرمه هر گوش، ثلث ديه آن گوش است…
4- اراكي:يا كاري كند كه حس بويايي او از بين ببرد…
5- اراكي:چهارم: زبان كسي را كه لال نيست از بيخ ببرد و اگر مقداري از آن را ببرد بايد ملاحظه كند نسبت آن را به مساحت تمام زبان و ديه تمام را بر آن تقسيم نمايد و همچنين ملاحظه كند نسبت نقص حروفي كه به آن نمي تواند تكلم كند به حروف بيست و هشتگانه و هر كدام بيشتر است، آن را بدهد…
گلپايگاني، صافي:چهارم: زبان كسي را كه لال نيست از بیخ ببرد و اگر مقداري از آن را ببرد بايد نسبت به نقص حروف بيست و هشتگانه ديه بدهد كه اگر يك حرف نتواند بگويد يك بيست و هشتم ديه و اگر دو حرف نتواند دو بيست و هشتم، و اگرتمام زبان كسي كه لال باشد ببرند، ثلث ديه را بايد بدهند و اگر مقداري از زبان لال را ببرند، بايد به نسبت نقص زبان ديه بدهند، يعني درنصف، نصف ثلث و در ربع، ربع ثلث ديه را بدهند…
تبريزي: چهارم: زبان كسي را از بيخ ببرد و اگر مقداري از آن را ببرد بايد به نسبت ، ديه بدهد و بنابراحتياط واجب بايد مخارج حروفي كه به جهت قطع زبان از بين رفته است ملاحظه نمايند و ديه تمام را نسبت به مخارج حروف تقسيم كنند و نسبت آن مقدار را با مقداري كه در ملاحظه مساحت يعني نصف يا ثلث يا ربع و مانند اينها واجب مي شود ملاحظه نموده، هر كدام بيشتر است آن را بدهد…
زنجاني:چهارم: زبان كسي را از بيخ ببرد و اگر مقداري از آن را ببرد بايد به نسبت حروف بيست و هشتگانه كه به جهت قطع زبان از بين رفته ديه بدهد، مثلاً اگر يك حرف را نتواند بگويد یک بیست و هشتم ديه و اگر دو حرف را نتواند دو بیست و هشتم و … ونسبت به چهار حرف فارسي نيز بر طبق نظر حاكم شرع ديه گرفته مي شود، و در كسي كه لال است اگر تمام زبان را ببرد ثلث ديه را بايد بدهد و اگر مقداري از زبان لال را ببرد بايد به نسبت مساحت قطع شده از زبان از ديه لال را بدهد، بنابراين ديه قطع نصف زبان لال یک ششم: (یک دوم ضربدر یک سوم) و ديه قطع ثلث زبان لال یک نهم: (یک سوم ضربدر یک سوم) خواهد بود…
6- تبريزي:بايد براي هر دنداني پانصد درهم ديه بدهد و اگر زن باشدديه آن تا به مقداري كه به ثلث برسد با ديه مرد مساوي است و در صورتي كه از ثلث بگذرد ديه دندانهاي او نصف دندانهاي مرد است. [پايان مورد پنجم]
7- اراكي، گلپايگاني، صافي: پنجم: تمام دندانهاي كسي را از بين ببرد و ديه هر كدام از دوازده دندان جلوي دهان كه شش عدد بالا و شش عدد پايين مي باشد، پنجاه مثقال شرعي طلا (اراكي: طلاي سكه دار يا پانصد درهم نقره سكه دار) است و هر مثقال شرعي 18 نخود است و اگر يكي از شانزده دندان عقب را كه هشت عدد آنها بالا و هشت عدد پايين است ازبين ببرد، بايد بيست و پنج مثقال شرعي طلا (اراكي: طلاي سكه دار يا دويست و پنجاه درهم نقره سكه دار) بدهد….
.اراكي: و بايد دانست كه ديه زن با ديه مرد تا به ثلث برسد مساوي است و از ثلث كه بگذرد ، ديگردندانهاي او نصف ديه دندانهاي مرد است…
زنجاني:پنجم: تمام دندانهاي كسي را از بين ببرد و ديه هر كدام از دوازده دندان جلوي دهان 5 صدم ديه كامل و ديه هريك ازشانزده دندان عقب 2/5 صدم ديه كامل است…
8- اراكي، گلپايگاني، زنجاني:بايد نصف ديه كشتن را بدهد…
9- اراكي، گلپايگاني، صافی:هفتم: ده انگشت كسي را ببرد و ديه هر انگشت، ده يك ديه كشتن است (اراكي: و گذشت كه ديه زن يا مرد تا به ثلث برسد مساوي است و از ثلث كه بگذرد ديه او نصف ديه مرد است) هشتم: پشت كسي را طوري بشكنند كه (گلپايگاني: نتواند بنشيندو) ديگر درست نشود…
تبريزي: هفتم: ده انگشت كسي را ببرد و ديه هر انگشت در مرد يك دهم ديه كشتن است و در زن تا ثلث ديه با مرد مساوي است و در بيشتر از ثلث نصف ديه انگشتان مرد است…
زنجاني:هفتم: ده انگشت كسي را ببرد و ديه هر انگشت یک دهم ديه كشتن است…
10- گلپايگاني، اراكي، صافي:نهم:…
11- زنجاني، گلپایگانی، صافی:هر دو پستان زني (زنجانی: زن یا مردی) را ببرد و اگر يكي از آنها را ببرد، بايد نصف ديه كشتن را بدهد…
12- اراكي، گلپايگاني، صافي:دهم:…
13- اراكي: دیه هر انگشت ده یک دیه کشتن است و گذشت که دیه زن با مرد تا به ثلث برید مساوی است و از ثلث که بگذرد دیه او نصف دیه مرد است…
گلپایگانی، صافی: دیه هر انگشت ده یک دیه کشتن است …
زنجانی: دیه هر انگشت پا یک دهم دیه کشتن است…
تبریزی: دیه هر انگشت یک دهم دیه کشتن مثل اوست…
14- گلپايگاني، اراكي، صافي:يازدهم:…
15- زنجاني: [و] دوازدهم: به كسي صدمه اي بزند كه ديگر بوي خوب و بد را نفهمد.
اراكي، گلپايگاني، صافی:دوازدهم: طوري به كسي آسيب برساند كه عقل او را از بين ببرد. سيزدهم: به كسي صدمه اي بزند كه ديگر بوي خوب و بد را نفهمد. و اگر به كسي صدمه اي بزند كه مني از او خارج نشود بنابراحتياط واجب بايد ديه كامله بدهد.
.اراكي: يا صدمه اي بزند كه ديگر مني از او خارج نشود و در اين صورت بنابراحتياط واجب بايد نسبت به ديه كامل مصالحه كنند.
16- [قسمت داخل پرانتز در رساله آيت الله تبريزي نيست]
(مسأله2809) اگر اشتباهاً كسي را بكشد بايد علاوه بر ديه كه در مسأله (13) گفته شد خود قاتل يك بنده آزاد كند و اگر نتواند بنده آزاد كند دو ماه پي در پي روزه بگيرد و اگر اين را هم نتواند شصت فقير را سير كند و اگر عمداً و به ناحق بكشد، در صورت عفو يا گرفتن ديه بايد دو ماه روزه بگيرد و شصت فقير راسير كند و يك بنده را آزاد نمايد.
*****
اراكي: مسأله ۲۸۱۵- اگر اشتباهاً از روي خطاي محض يا شبه عمد مسلماني را با مباشرت بكشد اضافه بر حكم ديه كه گذشت بايد يك بنده آزاد كند و اگر نتواندن بنده آزاد كند بايد دو ماه روزه بگيرد و اگر اين را هم نتواند بايد شصت فقير را سيركند و اگر ازروي عمد و بناحق مسلماني بكشد، در صورت عفو ياگرفتن ديه بايد دو ماه روزه بگيرد و شصت فقير را سير كند و يك بنده را آزاد نمايد.
گلپايگاني، صافي: مسأله- اگر انسان كسي را عمداً و بناحق بكشد و وليّ مقتول عفو كند يا ديه از او بگيرد بايد دو ماه روزه بگيرد و شصت فقير را سير كند و يك بنده آزاد نمايد و اگر او را بكشد احتياط لازم آن است كه كبار از ورثه كفار را به نحوي كه ذكر شد از سهم الارث خود بدهند ولي اگر اشتباهاً بكشد عاقله (يعني قوم و خويش پدري قاتل مانند پدر و عمو و برادر بلكه پسران و اجداد پدري قاتل بطوري كه در كتب مفصله بيان شده) بايد ديه او را بدهند و خود قاتل يك بندهآزاد كند و اگر نتواند بنده آزاد كند دو ماه روزه بگيرد و اگر اين را هم نتواند، شصت فقير را سير كند.
زنجانی: مسأله- در قتل عمد ، در صورتی که اولیا ء مقتول، قاتل را عفو کنند یا دیه بگیرند ، قاتل باید دو ماه پی در پی روزه بگیرد و شصت فقیر را سیر کند (البته وظیفه آزاد کردن یک بنده را هم دارد که در زمان کنونی منتفی است ) . و در قتل شبه عمد یا خطای محض باید علاوه بر دیه ، خود قاتل یک بنده آزاد کند واگر نتواند بنده آزاد کند (که در زمان کنونی چنین است) دو ماه پی در پی روزه بگیرد و اگر این را هم نتواند شصت فقیر را سیر کند.
مسأله اختصاصي
زنجاني:مسأله2817- اگر قتل دريكي از ماههاي حرام (رجب – ذي قعده – ذي حجّه – محرم) انجام گيرد، یک سوم بر ديه افزوده شده و دو ماه پي در پي روزه را نيز بايد در ماههاي حرام بگيرد و طبعاً روز عيد قربان هم در اين دو ماه قرار مي گيرد كه در اين مسأله، روزه عيد قربان هم واجب است.
(مسأله2810) كسي كه سوار حيوان است اگر كاري كند كه آن حيوان به كسي آسيب برساند، ضامن است. و نيز اگر ديگري كاري كند كه حيوان به سوار خود، يا به كس ديگر صدمه بزند، ضامن مي باشد.
(مسأله2811) اگر انسان كاري كند كه زن حامله سقط كند و آن سقط، آزاد و محكوم به اسلام باشد1 چنانچه چيزي كه سقط شده نطفه باشد، ديه اش بيست مثقال شرعي طلاي سكّه دار است كه هر مثقال آن 18 نخود مي باشد و اگر علقه، يعني خون بسته باشد، چهار مثقال و اگر مضغه يعني پاره گوشت باشد، شصت مثقال و اگر استخوان باشد، هشتاد مثقال و اگر گوشت آورده ولي هنوز روح در او دميده نشده، صد مثقال و اگر روح در او دميده شده، چنانچه پسر باشد ديه او هزار مثقال و اگردختر باشد ديه او پانصد مثقال شرعي طلاي سكّه دار است2. و در جميع اين صور اگر عوض هر يك مثقال طلا ، ده درهم نقره بدهد كافي است.
1- اراكي، گلپايگاني، صافي:اگر انسان كاري كند كه زن حامله سقط كند و سقط شده محكوم به اسلام و حريّت باشد…
2- اراكي:[پایان مسأله].
گلپايگاني، صافي: اگر دختر باشد ديه او پانصد مثقال شرعي طلا است (صافي: و در جميع اين فروع اگر به جاي يك دينار، ده درهم بدهد كافي است).
نوري: سكّه دار بودن معتبر نيست و هر مثقال 18 نخود است…
*****
زنجاني:مسأله- اگر انسان كاري كند كه زن حامله سقط كند و آن سقط به حكم مسلمان باشد، چنانچه چيزي كه سقط شده، نطفه باشد ديه اش 20 دينار شرعي و اگر علقه يعني خون بسته باشد 40 دينار و اگر مضغه يعني پاره گوشت باشد60 دينار و اگر استخوان شده باشد80 دينار و اگر گوشت آورده ولي هنوز روح در او دميده نشده 100 دينار و اگر روح در او دميده شده، ديه وي همچون ديه انسان متولد شده است.
(مسأله2812) اگر زن حامله كاري كند كه بچه اش سقط شود، بايد ديه آن را به تفصيلي كه در مسأله پيش گفته شد ، به وارث بچه بدهد و به خود زن چيزي از آن نمي رسد.
(مسأله2813) اگر كسي زن حامله را بكشد1، بايدديه زن و بچه را بدهد.
1- زنجاني: چنانچه بچه هم كشته شود…
*****
اراكي:مسأله ۲۸۱۹- اگر كسي زن حامله را بكشد و حمل او هم كشته شود و معلوم باشد كه بچه، پسر است يا دختر، بايد ديه زن و بچه را بدهد، و اگر معلوم نباشد كه پسر است يا دختر بايد علاوه بر ديه زن، نصف ديه پسر و نصف ديه دختر را بدهد.
(مسأله2814) اگر پوست سر يا صورت مردي را پاره كند، بايد يك صدم ديه انسان را كه در مسأله (14) گفته شد به او بدهد، و اگر به گوشت برسد و قدري از آن هم ببرد، بايد دو صدم بدهد و اگر خيلي از گوشت را پاره كند بايد سه صدم بدهد و اگر به پرده نازك استخوان برسد، چهار صدم. و اگر استخوان 1 نمايان شود پنج صدم و اگر استخوان بشكند ده صدم و اگر بعضي از ريزه هاي استخوان از جاي خود بيرون آيد، پانزده صدم و اگربه پرده مغز سر برسد بايد سي و سه صدم بدهد2.
1- زنجاني: بعضي از استخوان…
2- زنجانی: باید یک سوم دیه بدهد و اگر سی و سه شتر بدهد کافی است.
*****
اراكي: ۲۸۲۰، گلپايگاني، صافي: مسأله- اگر پوست سر، يا صورت مردي را پاره كند (اراكي: و خون نيايد) بايد يك شتر به او بدهد و اگر (اراكي: خون بيايد و )به گوشت برسد و قدري از آن را هم ببرد، بايد دو شتر بدهد و اگر خيلي از گوشت را پارهكند، بايد سه شتر بدهد . و اگر به پرده نازك استخوان برسد، چهارشتر . و اگر استخوان نمايان شود، پنج شتر، و اگر استخوان بشكند، ده شتر، و اگر بعضي از ريزه هاي استخوان از جاي خود بيرون آيد، پانزده شتر، و اگر به پرده مغز سربرسد، بايد سي و سه شتر بدهد (اراكي: و احتياط آن است كه ثلث يك شتر را هم اضافه كند كه ثلث ديه كامل بشود).
(مسأله2815) اگر به صورت كسي سيلي يا چيزي ديگربزند به طوري كه صورت او سرخ شود1، بايد يك مثقال ونيم شرعي طلاي سكه دار كه هر مثقال 18 نخود است بدهد و اگر كبود شود، سه مثقال و اگر سياه شود ، بايد شش مثقال شرعي طلاي سكّه دار بدهد2 ولي اگر جاي ديگر بدن كسي را به واسطه زدن سرخ يا كبود يا سياه كند، بايدنصف آنچه را كه گفته شد بدهد.
1- زنجانی:بايد يك دينار و نيم شرعي بدهد و اگر كبود شود، سه دينار و اگر سياه شود، بايد شش دينار بدهد، ولي اگر جاي ديگر بدن كسي را به واسطه زدن ، سرخ يا كبود يا سياه كند، بايد نصف آنچه را كه گفته شده بدهد، درباره مقدار دينارشرعي در مسأله [1896] توضيح داده شد.
2- گلپايگاني، صافي:بايد شش مثقال شرعي طلا بدهد…
نوري: سكه دار بودن لازم نيست…
(مسأله2816) اگر به حيوان حلال گوشت كسي زخم بزند 1 يا چيزي از بدن آن ببرد2 بايد تفاوت قيمت سالم و معيوب آن را به صاحبش بدهد3.
1- گلپايگاني، صافي:اگر به حيوان حلال گوشت يا حرام گوشتي كه ملك او باشد كسي زخم بزند …
زنجاني: اگر به حيواني كه شرعاً قيمت دارد، كسي زخم بزند…
2- اراكي:يا استخوان آن را بشكند…
3- اراكي:مگر در صورتي كه چشم چهار پا ار از بين ببرد كه بايد يك چهارم قيمت آن را بپردازد و اگر تفاوت سالم و معيوب از آن بيشتر است، آن را بدهد.
(مسأله2817) اگر انسان سگ شكاري كسي را يا سگي كه نگهداري خانه را مي كند، يا سگ كلّه كسي را يا سگي كه پاسباني زراعت را مي كند بكشد بايد قيمت او را بدهد1 و اگر قيمت سگ شكاري كمتر از چهل درهم باشد لازم است چهل درهم بدهد.
1- تبريزي: بنابراحتياطواجب با صاحب سگ در تمام اين اقسامي كه ذكرشد، صلح نمايد .[پايان مسأله]
*****
اراكي:مسأله ۲۸۲۳- اگر انسان سگ شكاري کسی را بكشد، بايد بيست و يك مثقال معمولي نقره سكه دار به او بدهد، و اگر سگي كه نگهداري بستان را می کند بکشد يا سگ گلّه كسي را تلف نمايد. بايد ده مثقال و نيم نقره سكه دار بدهد. و اگر سگي كه نگهداری خانه را می کند بکشد احوط صلح و سازش است و اگر سگی که پاسبانی زراعت را می کند بکشد بنابراحتیاط با صاحب سگ صلح و سازش است.
گلپایگانی، صافي: مسأله-اگر انسان سگ شکاری کسی را بکشد باید بیست و یک مثقال معمولی نقره سکه دار به او بدهد و اگر سگی را که نگهداری خانه را می کند یا سگ گله کسی را تلف نماید باید ده مثقال و نیم نقره سکه دار بدهد و اگر سگی که پاسبانی زراعتی را می کند بکشد باید نه من و نیم و سه سیر و و چهار مثقال و نیم گندم -که تقریبا بیست و نه کیلو هفتاد و پنج گرم می شود – بدهد.
زنجانی: مسأله – اگر انسان سگ شکاری را بکشد، باید 40 درهم (که دربارۀ مقدار آن در مسألۀ {1864} توضیح داده شد) به صاحب آن بدهد و اگر اقسام دیگر سگ را که شرعاً قیمت دارد (همچون سگ گله و زراعت و بستان) بکشد، باید قیمت آن را به صاحبش بدهد، و بهتر است که در این موارد مصالحه شود، و کشتن سگی که در خانهها نگهداری میشود ضمان ندارد.
(مسأله2818) اگر حيوان، زراعت يا مال كسي را از بين ببرد1 چنانچه صاحب حيوان در نگهداري آن كوتاهي كرده باشد، بايد مقداري را كه ضرر زده به صاحب مال يا زراعت بدهد2.
1- اراكي: اگرحيواني كه حفاظت از آن به عهده صاحب آن است زراعت يا مال كسي را از بين ببرد…
2- زنجاني:به صاحب مال يا زارع بدهد.
(مسأله2819) اگر بچه يكي ازگناهان كبيره را انجام دهد، وليّ يا مثلاً معلم او با اجازه وليّ1 مي تواند به قدري كه ادب شود و ديه واجب نشود او را بزند.
1- گلپايگاني، صافي: وليّ يا ديگري به اذن وليّ او…
*****
اراكي: مسأله ۲۸۲۵- وليّ طفل مي تواند طفل را تأديب كند، ولي از روي مهرباني، نه از روي غيظ و تشفّي قلب. و مي تواند او را به قدري كه ادب شود و موجب ديه نشود بزند و معلم نيز به اذن وليّ طفل مي تواند به جهت تأديب طفل به قدري كه ادب شود و موجب ديه نشود بزند، و اگر موجب ديه شود بايد ديه بدهد.
(مسأله2820) اگرکسی بچه اي را طوري بزند كه ديه واجب شود ديه مال طفل است و اگر مرده باید به ورثه او بدهد و چنانچه مثلاً پدر بچه به قدري او را بزند كه بميرد1 ديه او را ورثه ديگرش مي برند و به خود پدر از ديه چيزي نمي رسد.
1- اراكي:چنانچه مثلاً پدر بچه عمداً او را بكشد به اين صورت كه به قدري او را بزند كه بميرد…
مسائل اختصاصي
گلپايگاني، صافي:مسأله- 2822-ديه اعضاء و جراحات وارده بر زن تا مقدار ثلث ديه مرد نرسيده با مرد مساوي است و به مقدار ثلث ديه مرد كه دیه رسيد دیه زن نصف ديه مرد است.
زنجانی: مسأله 2815- دیه اعضای بدن زن تا مقداری که به ثلث دیه نرسیده، با دیه مرد مساوی است و در صورتی که به ثلث برسد دیه او نصف دیه مرد خواهد بود.
زنجاني:مسأله2829- ديه ميت به ورثه وي مي رسد، ولي برادر و خواهر مادري ازديه سهمي ندارند همانطور [در مسأله اختصاصي 2798، ذیل مسأله 2784 متن اصلی] گذشت.
فتاوای آیةالله العظمی بهجت (قدّس سرّه)
(مسأله) قتل بر سه قسم واقع مي شود:
1-قتل عمدي، كه شخصي به قصد كشتن، كسي را به ناحق به قتل مي رساند.
2- قتل شبه عمد، كه شخصي به قصد ديگري غير از كشتن، مثل ادب كردن يا كتك زدن (با وسيله اي كه غالباً كشنده نيست، مثل عصا) صدمه اي به كسي مي زند كه موجب قتل او مي شود.
3- قتل خطايي، كه شخص بدون قصد كشتن و بدون اين كه بخواهد به مقتول آسيبي برساند كاري كند كه او كشته شود، مثلاً به حيواني سنگ پرتاب كند اتفاقاً موجب قتل كسي شود.
(مسأله2267) اگر طفل يا ديوانه، كسي را بكشد، اگر چه عمدي باشد، ملحق به خطايي است، و اگر شخص ديگري را به تصور اين كه مستحق كشته شدن است، مثل كفر و قصاص، بكشد و بعداً معلوم شود كه استحقاق كشته شدن را نداشته ، اين قتل محلق به شبه عمد است.
(مسأله2268) اگر كسي عمداً و به ناحق ديگري را بكشد، وليّ مقتول مي تواند قاتل را عفو كند يا بكشد، يا به مقداري كه در مسأله بعد گفته بكشد، وليّ مقتول مي تواند قاتل را عفو كند يا بكشد، يا به مقدري كه در مسأله بعد گفته مي شود از او ديه بگيرد، اما اگر از روي خطا بكشد، وليّ مقتول حق ندارد او را بكشد، اما مي تواند ديه بگيرد.
(مسأله2269) اگر قتل عمدي واقع شود ديه اي كه قاتل بايد بدهد يكي ازشش چيز است:
1- صد شتر كه داخل سال ششم شده باشند، و افضل و أحوط اين است كه شترها نر باشند، گرچه بنابر أظهر اين شرط لازم نيست.
2- دويست گاو.
3- هزار گوسفند.
4- دويست حلّه، و هر حلّه دو پارچه ردا و ازار است، و احتياط در اين است كه از بردهاي يمني باشد، كه در يمني مي بافند.
5- هزار مثقال شرعي طلاي سكه دار كه هر مثقال آن 18 نخود است و بنابرأظهر نميتواند طلاي غير سكه دار بدهد.
6- ده هزار درهم، كه در هر درهمي در زمان تشريع اين قانون در اسلام به قيمت يك دينار كه 18 نخود طلاي سكه دار است بوده، و اختيار تعيين هر كدام از اين شش چيز به دست قاتل است.
(مسأله2270) ديه قتل شبه عند و قتل خطا هر يك صد شتر است ولي سن شتر ها در هر كدام مختلف است كه توضيح آن در كتاب هاي مفصل داده شده است.
(مسأله2271) ديه چند چيز مثل ديه قتل است كه مقدار آن در مسأله [2269] گفته شد:
1- اگر دو چشم كسي را كور كند، يا چهار پلك چشم او را از بين ببرد، و اگر يك چشم او را كور كند، بايد نصف ديه قتل را بدهد.
2- اگر دو گوش كسي را ببرد، يا كاري كند كه هر دو گوش او كر شود، و اگر يك گوش او را ببرد يا كر كند، بايد نصف ديه قتل را بدهد، و اگر نرمه گوش او را برد بايد ثلث ديه قتل را بدهد.
3- اگر تمام بيني يا نرمه بيني كسي را ببرد.
4- زبان كسي را از بيخ ببرد، در صورتي كه شخص لال نباشد.
5- تمام دندانهاي كسي را از بين ببرد، و ديه هر كدام از دوازده دندان جلو دهان كه شش عدد بالا و شش عدد پايين ميباشد، پنجاه مثقال شرعي طلا است و هر مثقال شرعي 18 نخود است، و اگر يكي از شانزده دندان عقب را كه هشت عدد آنها بالا و هشت عدد پايين است از بين برد، بايد 25 مثقال شرعي طلا بدهد.
6- اگر هر دو دست كسي را از مچ جدا كند، و اما اگر يك دست را از مچ جدا كند، بايد نصف ديه قتل را بدهد.
7- اگر ده انگشت كسي را ببرد و ديه هر انگشت، ده يك () ديه قتل است.
8- اگر پشت كسي را طوري بشکند كه ديگر درست نشود و يا خميده بماند.
9- اگر هر دو پستان زني را ببرد، و اما اگر يكي از آنها را ببرد، بايد نصف ديه قتل را بدهد.
10- اگر هر دو پاي كسي را تا مفصل يا بالاتر، يا همه ده انگشت پا را قطع كند، و ديه هر انگشت ، ده يك () ديه قتل است.
11- اگر بيضه هاي مردي را از بين ببرد ويا آلت مردي كسي را از ختنه گاه يا بيشتر قطع كند، و براي حكم ديه زنها در اين مورد بايد به كتابهاي مفصل مراجعه شود.
12- اگر طوري به كسي آسيب برساند كه عقل او از بين برود.
13- اگر به كسي صدمه اي بزند كه ديگر بوها را احساس نكند.
14- اگر تمام موي سر و يا موي ريش كسي را از بين ببرد، به طوري كه ديگر نروید و اگر موي ريش بعداً برويد، بنابرأظهر و أحوط، يك سوم ديه بايد داده شود، و اگر موي سر برويد بايد تفاوت قيمت كسي كه بنده است و چنين نقصي پيدا كرده داده شود.
15- شكسته يا كوبيده شدن تمام گردن، به طوري كه نتواند آن را به طرف ديگر برگرداند.
16- كندن و يا قطع كردن تمام دو استخوان فك به طوري كه همراه دندانها نباشد (مانند كودك يا پير كه دندان ندارد) وگرنه براي از بين رفتن دندانها ديه جداگانه لازم است.
17- از بين بردن يا قطع نخاع، اگر چه صاحبش بعداً زندگی كند.
18- افضا كردن زن به طوري كه ديگر سالم نشود، البته اگر شوهر او بعد از تمام شدن نه سال زن به وسيله نزديكي كردن موجب اين كار بشود ديه بر او لازم نيست.
19- اگر دو قسمت برجسته پشت (اليتين) كسي را از بين ببرند.
20- اگر هر دو لب كسي را ببرند.
21- اگر كاري كنند كه شخص ديد چشمش از بين برود و يا صدايش بيرون نيايد و صوت او از بين برود و يا مبتلا به بيماري ريزش بول شده و نتواند جلو ادار خود را بگيرد كه در هر يك از اين موارد ديه كامل است، و بعضي موارد ديگر نيز موجب ديه كامل ميشود كه به كتابهاي مفصل مراجعه شود.
(مسأله2272) اگر انسان كسي را عمداً و به ناحق بكشد، در صورت عفو و يا گرفتن ديه علاوه بر توبه، به عنوان كفاره بايد دوماه روزه بگيرد و شصت فقير را سير كند و يك بنده آزاد نمايد، ولي اگر اشتباهاً بكشد، بايد ديه او رابدهند (يعني ديه بر عاقله است) و يك بنده آزاد كند و اگر نتواند بنده آزاد كند دو ماه روزه بگيرد و اگر اين را هم نتواند، شصت فقير را سير كند.
(مسأله2273) كسي كه سوار حيوان است، اگر كاري كند كه آن حيوان مضطرب شده به كسي آسيب برساند، ضامن است، و نيز اگر ديگري كاري كند كه حيوان به سوار خود يا به كس ديگر صدمه بزند، ضامن مي باشد.
(مسأله2274) اگر انسان كاري كند كه زن حامله سقط كند، چنانچه چيزي كه سقط شده نطفه باشد، ديه اش بيست مثقال شرعي طلا است، كه هر مثقال آن هجده نخود مي باشد، و اگر علقه، يعني خون بسته باشد، چهل مثقال، و اگر مضغه، يعني پاره گوشت باشد، شصت مثقال و اگر داراي استخوان شده باشد، هشتاد مثقال، و اگر گوشت آورده ولي هنوز روح در او دميده نشده، صد مثقال است، اگر چه افضل و احوط در اين صورت ديه كامل است، و اگر روح دراو دميده شده، چنانچه پسر باشد، ديه او هزار مثقال و اگر دختر باشد، ديه او پانصد مثقال شرعي است.
(مسأله2275) اگر زن حامله كاري كند كه بچه اش سقط شود، بايد ديه آن را به تفصيلي كه در مسأله قبل گفته شود، به وارث بچه بدهد و به خود زن چيزي ازآن نمي رسد.
(مسأله2276) اگر كسي زن حامله را بكشد ، بايد ديه زن و بچه، هر دو را بدهد.
(مسأله2277) اگر پوست سر يا صورت مردي را پاره كند و خون خارج نشود بايد يك شتر به او بدهد، و اگر به گوشت برسد و قدري از آن را هم ببرد، بايد بنابر أظهر دو شتر بدهد، و اگر خيلي از گوشت را پاره كند، بايد سه شتر بدهد، و اگر به پرده نازك استخوان برسد، چهار شتر و اگر استخوان نمايان شود، پنج شتر، و اگر استخوان بشكند، ده شتر، و اگر بعضي از ريزه هاي استخوان از جاي خود بيرون آيد، پانزده شتر، و اگر به پرده مغز برسد بايد يك سوم ديه كامل را بدهد.
(مسأله2278) اگر به صورت كسي سيلي يا چيز ديگربزند به طوري كه صورت او سرخ شود، بايد يك مثقال و نيم شرعي طلا، كه هر مثقال آن هجده نخود است بدهد، و اگر كبود شود، سه مثقال و اگر سياه شود، بنابرأظهر بايد شش مثقال شرعي طلا بدهد، ولي اگر جاي ديگر بدن كسي را بوسله زدن، سرخ يا كبود يا سياه كند، بايد نصف آنچه را كه گفته شد بدهد.
(مسأله2279) اگر به حیوانی حلال گوشت کسی زخمی بزند یا چیزی از بدن ان را ببرد باید تفاوت قیمت سالم و معیوب آن را به صاحبش بدهد.
(مسأله2280)اگر انسان سگ شكاري كسي را بكشد، بنابرأحوط بايد بر چهل درهم توافق نمایند و اگر سگي كه خانه را حفاظت مي كند، يا سگ گله كسي را تلف نمايد، بنابراحتياط بايد بيست درهم و يا يك گوسفند بدهد، و اگر سگي كه باغ را حفاظت مي كند بكشد، بايد بيست درهم و يا قيمت فعلي آن را بدهد.
فتاوای آیةالله العظمی مظاهری (مدّظلّه)
مسئله 2369- اجراى قصاص و گرفتن ديات وظيفه حاكم شرع است و ديگران حقّ دخالت ندارند.
مسئله 2370- اگر شخص بالغ و عاقل با اختيار و عمد مسلمان بالغ عاقلى را بكشد ورثه مقتول حقّ دارند به عنوان قصاص او را بكشند، ولى اگر ديوانهاى يا نابالغى يا بچه در شكم را بكشد، قصاص نمىشود و بايد ديه داده شود و همچنين اگر ديوانه يا نابالغ يا شخص كور، كسى را بكشد قصاص نمىشود و بايد ديه داده شود .
مسئله 2371- اگر فرزندى پدر يا مادر خود را عمداً بكشد قصاص مىشود ولى اگر پدرى فرزند خود را عمداً بكشد قصاص نمىشود ولى بايد ديه بدهد و علاوه بر ديه تعزير هم مىشود.
مسئله 2372- اگر دو نفر يا بيشتر مسلمانى را بكشند به نحوى كه همه در كشتن او شريك باشند، ورثه مقتول مىتوانند بعضى را بكشند و از ديگران سهم ديه را بگيرند و مىتوانند همه را بكشند و در هر حال بايد تفاوت ديه كسى را كه مىكشند بپردازند.
مسئله 2373- اگر مردى زنى را بكشد مىتوانند او را بكشند ولى چون ديه زن نصف ديه مرد است بايد براى كشتن مرد، نصف ديه او را بدهند. و اگر زنى مردى را بكشد مىتوانند زن را بكشند ولى بايد به كشتن او اكتفا كنند و حقّ مطالبه نصف ديه را ندارند.
مسئله 2374- كشتن بر سه قسم است:
اوّل: كشتن عمدى، يعنى به قصد كشتن كسى، كارى را نسبت به او انجام دهد كه منجر به مردنش شود.
دوّم: كشتن شبه عمد، يعنى قصد كشتن نداشته باشد ولى با توجّه، كارى را كه معمولاً كشنده نيست نسبت به او انجام دهد، و بر حسب تصادف منجر به مرگ او شود، مثل اينكه براى ادب كردن چند تازيانه به او بزند و بر حسب تصادف به سبب آن بميرد.
سوّم: كشتن خطايى، يعنى نسبت به شخص نه قصد كشتن داشته و نه مىخواسته كارى را نسبت به او انجام دهد. مثل اينكه به قصد كشتن كبوتر، تيرى رها كند و بر حسب تصادف به انسانى بخورد و او را بكشد.
مسئله 2375- در قتل عمد ورثه مقتول مىتوانند قصاص كنند يا ديه بگيرند يا عفو كنند ولى عفو بهتر است، و در قتل شبه عمد حقّ قصاص ندارند فقط مىتوانند ديه بگيرند يا عفو نمايند، و در قتل خطايى نيز حقّ قصاص ندارند بلكه يا عفو مىكنند يا از عاقله يعنى خويشاوندان پدرى قاتل، ديه مىگيرند.
مسئله 2376- ديه مرد مسلمان هزار مثقال شرعى طلا (هر مثقال هيجده نخود) است و ديه زن نصف مرد است.
مسئله 2377- اگر قتل در يكى از ماههاى حرام، يعنى رجب، ذىالقعده، ذىالحجّه و محرم واقع شود يك ثلث ديه بر ديه افزوده مىشود، و بايد دو ماه روزه هم كه سى و يك روز آن پى در پى باشد در ماههاى حرام بگيرد.
مسئله 2378- در قتل عمد كه ورثه حقّ قصاص دارند مىتوانند بيش از ديه از قاتل بگيرند و قصاص نكنند.
مسئله 2379- ديه قتل عمد را بايد در ظرف يك سال بدهند، و ديه قتل شبه عمد و قتل خطايى را مىتوانند در ظرف سه سال به سه قسط بدهند.
مسئله 2380- در قتل خطا و قتل شبه عمد، قاتل بايد علاوه بر ديه، شصت روز روزه بگيرد و اگر نتواند، شصت فقير را سير نمايد، و در قتل عمد اگر ورثه مقتول عفو كنند يا با قاتل بر ديه توافق نمايند، قاتل بايد شصت روز روزه بگيرد و شصت فقير را هم سير نمايد.
مسئله 2381- در بريدن اعضا قصاص جايز است ولى در ايجاد جراحت چون معمولاً قصاص قابل كنترل نيست يعنى نمىشود درست به اندازه جراحت، جراحت وارد كرد، بايد ديه گرفته شود.
مسئله 2382- ميزان كلى در ديه اعضاى اصلى انسان اين است كه هر عضوى كه فرد باشد، مانند زبان يا آلت مردانگى، بريدن و از بين بردن آن موجب ديه قتل (هزار مثقال شرعى طلا) است و هر عضو اصلى كه جفت باشد، مانند دست و پا و گوش و چشم، بريدن يا از بين بردن جفت آن موجب ديه قتل، و بريدن يا از بين بردن يكى از آنها موجب نصف ديه است.
مسئله 2383- اگر تمام دندانهاى كسى را از بين ببرند ديه آن ديه قتل است. و ديه هر كدام از دوازده دندان جلوى دهان كه شش عدد در بالا و شش عدد در پايين مىباشد پنجاه مثقال شرعى طلا و ديه هر كدام از شانزده دندان عقب دهان بيست و پنج مثقال شرعى طلا مىباشد.
مسئله 2384- اگر ده انگشت كسى را از بيخ ببرند ديه آن ديه قتل است، و ديه هر انگشت يك دهم ديه قتل است، و ديه هر بند انگشت يك سوّم ديه انگشت است، و در انگشت شَصت ديه هر بند نصف ديه انگشت است.
مسئله 2385- اگر پشت كسى را طورى بشكنند كه ديگر خوب نشود و به هيچ وجه نتواند بنشيند، يا طورى به كسى آسيب برسانند كه عقل او از بين برود و ديگر برنگردد، و يا دو لب كسى را ببرند، يا بر كسى صدمهاى وارد كنند كه تمام موى ريش يا سر او بريزد و ديگر نرويد، يا بر كسى صدمهاى وارد كنند كه انزال نشود يا به هيچ وجه نتواند جلوى ادرار يا مدفوع خود را بگيرد، يا مرد اجنبى زنى را افضا نمايد يعنى مخرج بول و حيض او را يكى كند، ديه آن ديه قتل است.
مسئله 2386- اگر شوهر به واسطه نزديكى، زن را افضا نمايد، چنانچه بعد از نُه سالگى زن باشد زن مىتواند به حاكم شرع مراجعه كند، و اگر پيش از نُه سالگى باشد بايد او را طلاق دهد و ديگر با او ازدواج نكند و علاوه بر مهر، ديه افضا كه همان ديه قتل است و همچنين نفقه او را تا آخر عمر او بدهد.
مسئله 2387- اگر ريش كسى را به زور بتراشند و بعد برويد، بايد يك سوّم ديه كشتن را بدهند.
مسئله 2388- اگر بيش از يكى از جنايتهايى كه در مسائل گذشته شمرده شد انجام شود ديه تكرار مىشود مثلاً اگر كسى بر ديگرى صدمهاى وارد كرد كه هم صداى خود را از دست داد و هم كور و كر شد بايد سه ديه به او بپردازد.
مسئله 2389- ديه زن با مرد تا يك سوّم ديه كشتن، مساوى است و چنانچه بيشتر از آن شد ديه زن نصف ديه مرد مىشود.
مسئله 2390- كسى كه سوار حيوان است اگر كارى كند كه آن حيوان به كسى آسيب برساند، يا ديگرى كارى كند كه حيوان به صاحب خود يا ديگرى صدمه بزند ضامن مىباشد.
مسئله 2391- سقط جنين از گناهان بزرگ است، و اگر روح در او دميده شده باشد در حكم آدم كشى است، و كسى كه اين كار را مىكند، چه خود زن باشد يا شوهر يا پزشک، گرچه با اجازه آنها باشد، بايد ديه بپردازد، و ديه آن اگر نطفه باشد بيست مثقال شرعى طلا، و اگر علقه يعنى خون بسته باشد چهل مثقال، و اگر مضغه يعنى مانند يك پاره گوشت باشد شصت مثقال، و اگر استخوان شده باشد هشتاد مثقال، و اگر بر آن گوشت روييده ولى هنوز روح در آن ندميده صد مثقال، و اگر روح در آن دميده، براى پسر هزار مثقال و براى دختر پانصد مثقال شرعى طلا است.
مسئله 2392- اگر كسى زن حامله را بكشد به نحوى كه بچه او هم تلف شود، بايد ديه هر دو را بدهد.
مسئله 2393- اگر كسى پوست بدن مسلمانى را پاره كند بايد پنج مثقال شرعى طلا، و اگر به گوشت برسد ده مثقال، و اگر استخوان او را بشكند پنجاه مثقال طلا به او بدهد، و اگر اين جراحتها به سر يا صورت باشد دو برابر مىگردد.
مسئله 2394- اگر كسى كارى كند كه بدن ديگرى سرخ شود به طورى كه فوراً برطرف نشود بايد يك مثقال شرعى طلا، و اگر سبز و كبود شود يك مثقال و نيم شرعى طلا، و اگر سياه شود سه مثقال طلا به او بدهد، و اگر در سر و صورت باشد دو برابر مىشود.
مسئله 2395- در مواردى كه دستور خاصى براى ديه مشخص نشده، تعيين مقدار آن با حاكم شرع است.
مسئله 2396- مقصود از عاقله كه ديه قتل خطا را بايد بدهد خويشان نسبى پدرى مىباشد، چه مرد باشند يا زن، غير از بچهها و ديوانهها و كفّار، و تقسيم ديه بر آنان با رعايت مراتب ارث است.
مسئله 2397- اگر قاتل بميرد يا فرار كند و دسترسى به او نباشد، ديه را از مال او برمىدارند، و اگر مال ندارد از عاقله مىگيرند.
مسئله 2398– اگر انسان كسى را مجروح كرد يا به او ضربه يا سيلى زد، ديه را بايد به خود او بدهد، ولى اگر بچه يا ديوانهاى را بزند، بايد ديه را به ولىّ شرعى او بدهد تا به مصرف او برساند.
مسئله 2399- ديه مقتول از تركه او محسوب مىشود، ولى خويشان مادرى از آن ارث نمىبرند.
مسئله 2400- ولىّ مقتول كه حقّ قصاص دارد كسى است كه از او ارث مىبرد، جز زن و شوهر كه در اين حقّ شركت ندارند هرچند از ديه ارث مىبرند. و اگر بعضى از آنها به قصاص راضى نشوند، ديگران نمىتوانند قصاص كنند مگر آنكه تفاوت ديه را بپردازند، و اگر بعضى از آنها صغير باشند، اختيار با ولىّ آنهاست.
مسئله 2401- اگر ولىّ مقتول قبل از قصاص بميرد، حقّ قصاص به ورثه او مىرسد.
مسئله 2402- اگر كسى حيوان كسى را بكشد بايد قيمتش را به او بدهد، و اگر آن را معيوب كند بايد تفاوت قيمت سالم و معيوب را بپردازد.
مسئله 2403- اگر حيوان به جان يا مال يا زراعت كسى خسارت وارد كند، چنانچه صاحب حيوان در نگهدارى آن كوتاهى كرده باشد ضامن خسارت است و الّا ضامن نيست.
مسئله 2404- اگر آتشى روشن كند و مال كسى آتش بگيرد، در صورتى كه مواظبت نكرده باشد ضامن است.
مسئله 2405- اگر در جايى كه احتمال عبور مردم را مىدهد گودالى بكند، در صورتى كه كوتاهى كند و باعث افتادن كسى در آن شود ضامن است.
مسئله 2406- اگر كسى با فرياد زدن يا ايجاد صدا باعث كر شدن يا سقط جنين شود ضامن ديه آنهاست.
مسئله 2407- اگر كسى ديگرى را از منزل بيرونببرد و آن شخصبرنگردد ضامن است.
مسئله 2408- اگر پليس در اثر تيراندازى باعث قتل يا جرح كسى شود، در صورتى كه تيراندازى او طبق وظيفه نباشد ضامن است، و اگر طبق وظيفه باشد و به جايى كه بايد بزند اصابت كرده باشد چيزى بر كسى نيست ولى اگر به غير جايى كه بايد بزند زده باشد مثل آنكه تصميم داشته به پا بزند به قلب يا سر اصابت كند، ديه بر بيتالمال است.
مسئله 2409- اگر كارى كند كه بكارت دخترى از بين برود، يا با او به غير عنف زنا كند و بكارتش را از بين ببرد، ديه آن مهر المثل است.
مسئله 2410- اگر كارى كند كه زن حيض نبيند يا هميشه خون ببيند ديه آن يك سوّم ديه كشتن است.
مسئله 2411- اگر سر ميّت را ببرد ديه اش صد مثقال شرعى طلا است و در این مورد، فرقی بین میت زن یا مرد و صغیر یا کبیر نیست؛ ولى اگر اعضاى او را قطع كند يا جراحتى بر او وارد كند، تعيين آن با حاكم شرع است. و در هر صورت اين ديه به ورثه نمى رسد و صرف خيرات براى ميّت مىگردد و اداى دين ميّت نيز از آن جايز است.
مسئله 2412- اگر پاى كسى را بشكند ديهاش دويست مثقال شرعى طلا و اگر دست كسى را بشكند صد مثقال است ولى اگر استخوان غير دست و پا را بشكند يا باعث در رفتن استخوان شود تعيين آن با حاكم شرع است.
مسئله 2413- اگر ناخن كسى را در آورد يا باعث از بين رفتن آن شود ديهاش پنج مثقال شرعى طلا، و اگر نرمه گوش كسى را از بين ببرد ديهاش يك سوّم ديه قتل است.
مسئله 2414- ديه زنازاده مانند ديه حلالزاده است.
مسئله 2415- تعيين ديه كافرى كه حربى نيست، ذمّى باشد يا غير ذمّى، با حاكم شرع است.
مسئله 2416- اگر براى دفاع از جان يا عرض يا مالش كسى را بكشد يا او را مجروح سازد ديه ندارد.
مسئله 2417- قتل يا جنايت به چند راه ثابت مىگردد:
1 – اقرار خود قاتل يا جانى.
2 – شهادت دو مرد عادل.
3 – قسامه و آن در صورتى است كه مدّعى قتل شاهدى بر قاتل بودن متهم نداشته باشد یا آنكه نشانههايى كه باعث گمان به قاتل بودن اوست موجود باشد مثل آنكه او را با اسلحه نزد مقتول يافته باشند، و كيفيت آن به اين صورت است كه مدّعى به تنهايى يا ديگران، در نزد حاكم شرع پنجاه قسم بخورند و اگر مدّعى از قسامه امتناع نمايد قسامه با متهم است.
4 – اگر مدّعى بيّنه نداشته باشد بايد منكر قسمبخورد و اگر منكر قسم نخورد با قسم خوردن مدّعىقتل يا جنايت ثابت می گردد.