(مسأله 2857): وصیت آن است که انسان سفارش کند بعد از مرگش براى او کارهائى انجام دهند، یا بگوید بعد از مرگش چیزى از مال او ملک کسى باشد یا اینکه چیزى از مال اور ا به کسى تملیک یا صرف در خیرات و مبرات کنند، یا براى اولاد خود و کسانى که اختیار آنان با او است، قیّم و سرپرست معین کند. و کسى را که به او وصیت مى کنند وصى مى گویند.
(مسأله 2858): کسى که نمى تواند حرف بزند، اگر با اشاره مقصود خود را بفهماند، براى هر کارى مى تواند وصیت کند بلکه کسى هم که مى تواند حرف بزند اگر با اشاره اى که مقصودش را بفهماند وصیت کند صحیح است.
(مسأله 2859): اگر نوشته اى به امضاء یا مهر میت ببینند، چنانچه مقصود او را بفهماند و معلوم باشد که براى وصیت کردن نوشته، باید مطابق آن عمل کنند بلکه اگر بدانند که مقصودش وصیت کردن نبوده و چیزهائى را نوشته است که بعداً مطابق آن وصیت کند بعید نیست که براى وصیت کافى باشد.
(مسأله 2860): کسى که وصیت مى کند باید عاقل باشد و از روى اختیار وصیت کند و وصیت بچه ده ساله براى ارحامش جائز است و اعتبار سفیه نبودن در نفوذ وصیت محل اشکال است و احتیاط واجب آن است که عمل به وصیت او ترک نشود.
(مسأله 2861): کسى که از روى عمد مثلاً زخمى به خود زده یا سمّى خورده است که به واسطه آن، یقین یا گمان به مردن آن پیدا مى شود، یا خود را بقصد خودکشى از بلندى پرت کند، اگر وصیت کند که مقدارى از مال او را به مصرفى برسانند صحیح نیست.
(مسأله 2862): اگر انسان وصیت کند که چیزى از اموالش مال کسى باشد در صورتى که آن وصیت را قبول کند اگر چه قبولش در زمان زنده بودن موصى باشد آن چیز را بعد از مردن موصى مالک مى شود بلکه ظاهر این است که قبول اصلاً معتبر نباشد، و فقط رد، مانع از نفوذ وصیت است.
(مسأله 2863): وقتى انسان نشانه هاى مرگ را در خود دید، باید فوراً امانتهاى مردم را به صاحبانش برگرداند یا آنکه به آنها اطلاع دهد و اگر به مردم بدهکار است و موقع دادن آن بدهى رسیده باید بدهد، و اگر خودش نمى تواند بدهد، یا موقع دادن بدهى او نرسیده، باید وصیت کند و بر وصیت شاهد بگیرد ولى اگر بدهى او معلوم باشد، وصیت کردن لازم نیست.
(مسأله 2864): کسى که نشانه هاى مرگ در خود مى بیند، اگر خمس و زکاة و مظالم بدهکار است، باید فوراً بدهد، و اگر نمى تواند بدهد، چنانچه از خودش مال دارد، یا احتمال مى دهد کسى آنها را ادا نماید، باید وصیت کند و همچنین است اگر حج بر او واجب باشد.
(مسأله 2865): کسى که نشانه هاى مرگ را در خود مى بیند، اگر نماز و روزه قضاء دارد، باید وصیت کند که از مال خودش براى آنها اجیر بگیرند، بلکه اگر مال نداشته باشد ولى احتمال بدهد کسى بدون آنکه چیزى بگیرد آنها را انجام مى دهد، باز هم واجب است وصیت نماید. و اگر قضاى نماز وروزه او به تفصیلى که در باب نماز قضاء گفته شد، بر پسر بزرگترش واجب باشد باید به او اطلاع دهد یا وصیت کند که براى او به جا آورد.
(مسأله 2866): کسى که نشانه هاى مرگ را در خود مى بیند، اگر مالى پیش کسى دارد یا در جائى پنهان کرده است که ورثه نمى دانند، چنانچه به واسطه ندانستن، حقشان از بین برود، باید به آنان اطلاع دهد. و لازم نیست براى بچه هاى صغیر خود قیّم و سرپرست معین کند، ولى در صورتى که بدون قیّم مالشان از بین مى رود، یا خودشان ضایع مى شوند، براى آنان باید قیّم امینى معین نماید.
(مسأله 2867): وصى باید عاقل باشد، و احوط این است که بالغ نیز باشد و لازم است وصىّ مسلمان، مسلمان باشد و در امورى که راجع به شخص موصى نیست لازم است مورد اطمینان باشد.
(مسأله 2868): اگر کسى چند وصى براى خود معین کند، چنانچه اجازه داده باشد که هر کدام به تنهائى به وصیت عمل کند، لازم نیست در انجام وصیت از یکدیگر اجازه بگیرند و اگر اجازه نداده باشد، چه گفته باشد که هر دو با هم به وصیت عمل کنند، یا نگفته باشد باید با نظر یکدیگر به وصیت عمل نمایند و اگر حاضر نشوند که با یکدیگر به وصیت عمل کنند، حاکم شرع آنها را مجبور مى کند و اگر اطاعت نکنند، به جاى آنان دیگران را معیّن مى نماید، و اگر یکى قبول نکند، به جاى او شخص دیگرى را معین مى نماید.
(مسأله 2869): اگر انسان از وصیت خود برگردد مثلاً بگوید ثلث مالش را به کسى بدهند، بعد بگوید به او ندهند وصیت باطل مى شود، و اگر وصیت خود را تغییر دهد، مثل آنکه قیّمى براى بچه هاى خود معین کند، بعد دیگرى را به جاى او قیّم نماید، وصیت اولش باطل مى شود و باید به وصیت دوم او عمل نماید.
(مسأله 2870): اگر کارى کند که معلوم شود از وصیت خود برگشته مثلاً خانه اى را که وصیت کرده به کسى بدهند، بفروشد یا دیگرى را براى فروش آن وکیل نماید، وصیت باطل مى شود.
(مسأله 2871): اگر وصیت کند چیز معینى را به کسى بدهند بعد وصیت کند که نصف همان را به دیگرى بدهند، باید آن چیز را دو قسمت کنند و به هر کدام از آن دو نفر یک قسمت آن را بدهند.
(مسأله 2872): اگر کسى در مرضى که به آن مرض مى میرد، مقدارى از مالش را به کسى ببخشد و وصیت کند که بعد از مردن او هم مقدارى را به کسى دیگر بدهند باید مالى را که بخشیده از اصل ترکه خارج نمایند چنانچه در مسأله (2398) گذشت ولى مالى را که وصیت کرده از ثلث خارج کنند.
(مسأله 2873): اگر وصیت کند که ثلث مال او را نفروشند و عاید آن را به مصرفى برسانند، باید مطابق گفته او عمل نمایند.
(مسأله 2874): اگر در مرضى که به آن مرض مى میرد، بگوید مقدارى به کسى بدهکار است، چنانچه متهم باشد که براى ضرر زدن به ورثه گفته است باید مقدارى را که معین کرده از ثلث او بدهند. و اگر متهم نباشد اقرار او نافذ است و باید از اصل مالش بدهند.
(مسأله 2875): کسى را که انسان وصیت مى کند چیزى به او بدهند لازم نیست درحال وصیت وجود داشته باشد، پس اگر وصیت کند به بچه اى که ممکن است فلان زن حامله شود چیزى بدهند اگر آن بچه پس از مرگ موصى موجود باشد لازم است آن چیز را به او بدهند و اگر موجود نباشد در مصرف دیگرى که به نظر موصى نزدیکتر به مورد وصیت باشد صرف مى کنند ولى اگر وصیت کند که چیزى از مال او بعد از مرگش مال کسى باشد پس اگر آن شخص وقت مرگ موصى موجود باشد وصیت صحیح و الاّ باطل است و آنچه را که براى او وصیت کرده، ورثه میان خودشان قسمت مى کنند.
(مسأله 2876): اگر انسان بفهمد کسى او را وصى کرده، چنانچه به اطلاع وصیت کننده برساند که براى انجام وصیت او حاضر نیست، لازم نیست بعد از مردن او به وصیت عمل کند. ولى اگر پیش از مردن او نفهمد که او را وصى کرده یا بفهمد و به او اطلاع ندهد که براى عمل کردن به وصیت حاضر نیست، در صورتى که مشقت نداشته باشد باید وصیت او را انجام دهد و نیز اگر وصى پیش از مرگ موصى موقعى ملتفت شود که موصى بواسطه شدت مرض یا مانع دیگر نتواند به دیگرى وصیت کند بنا بر احتیاط باید
وصیت او را قبول نماید.
(مسأله 2877): اگر کسى که وصیت کرده بمیرد، وصى نمى تواند دیگرى را براى انجام کارهاى میّت معیّن کند و خود از کار کناره گیرى نماید، ولى اگر بداند مقصود میت این نبوده که وصى آن کار را انجام دهد، بلکه مقصودش فقط انجام کار بوده، مى تواند دیگرى را از طرف خود وکیل نماید.
(مسأله 2878): اگر کسى دو نفر را با هم وصى کند، چنانچه یکى از آن دو بمیرد، یا دیوانه، یا کافر شود، حاکم شرع یک نفر دیگر را بجاى او معیّن مى کند و اگر هر دو بمیرند، یا دیوانه یا کافر شوند، حاکم شرع دو نفر دیگر را معین مى کند، ولى اگر یک نفر بتواند وصیت را عملى کند، معین کردن دو نفر
لازم نیست.
(مسأله 2879): اگر وصى نتواند به تنهائى کارهاى میت را انجام دهد، حاکم شرع براى کمک او یک نفر دیگر را معین مى کند.
(مسأله 2880): اگر مقدارى از مال میت در دست وصى تلف شود چنانچه در نگهدارى آن کوتاهى کرده و یا تعدّى نموده، مثلاً میت وصیت کرده است که فلان مقدار به فقراء فلان شهر بده و او مال را به شهر دیگر برده و در راه از بین رفته ضامن است و اگر کوتاهى نکرده و تعدّى هم ننموده ضامن نیست.
(مسأله 2881): هر گاه انسان کسى را وصى کند و بگوید که اگر آن کس بمیرد فلانى وصى باشد، بعد از آنکه وصى اول مرد، وصى دوم باید کارهاى میت را انجام دهد.
(مسأله 2882):حجّى که بر میت واجب است و بدهکارى و حقوقى را که مثل خمس و زکاة و مظالم، ادا کردن آنها واجب مى باشد، باید از اصل مال میت بدهند اگر چه میت براى آنها وصیت نکرده باشد.
(مسأله 2883): اگر مال میت از بدهى و حج واجب و حقوقى که مثل خمس و زکاة و مظالم بر او واجب است زیاد بیاید، چنانچه وصیت کرده باشد که ثلث یا مقدارى از ثلث را به مصرفى برساند، باید به وصیت او عمل کنند و اگر وصیت نکرده باشد، آنچه مى ماند مال ورثه است.
(مسأله 2884): اگر مصرفى را که میت معین کرده، از ثلث مال او بیشتر باشد، وصیت او در بیشتر از ثلث در صورتى صحیح است، که ورثه حرفى بزنند یا کارى کنند که معلوم شود وصیت را اجازه نموده اند، و تنها راضى بودن آنها کافى نیست. و اگر مدتى بعد از مردن او هم اجازه نمایند صحیح است. و چنانچه بعضى از ورثه اجازه و بعضى رد نمایند، وصیت فقط در حصه آنهائى که اجازه نموده اند صحیح و نافذ است.
(مسأله 2885): اگر مصرفى را که میت معین کرده، از ثلث مال او بیشتر باشد، پیش از مردن او ورثه اجازه نمایند، بعد از مردن او نمى توانند از اجازه خود برگردند.
(مسأله 2886): اگر وصیت کند که از ثلث او خمس و زکاة یا بدهى دیگر او را بدهند و براى نماز و روزه او اجیر بگیرند و کار مستحبى هم مثل اطعام به فقراء انجام دهند، باید اول بدهى او را از ثلث بدهند و اگر چیزى زیاد آمد براى نماز و روزه او اجیر بگیرند و اگر از آن هم زیاد آمد به مصرف کار مستحبى که معین کرده برسانند و چنانچه ثلث مال او به اندازه بدهى او باشد، و ورثه هم اجازه ندهد که بیشتر از ثلث مال مصرف شود، وصیت براى نماز و روزه و کارهاى مستحبى باطل است.
(مسأله 2887): اگر وصیت کند که بدهى او را بدهند، و براى نماز و روزه او اجیر بگیرند، و کار مستحبى هم انجام دهند، چنانچه وصیت نکرده باشد که اینها را از ثلث بدهند، باید بدهى او را از اصل مال بدهند و اگر چیزى زیاد آمد، ثلث آن را به مصرف نماز و روزه و کارهاى مستحبى که معین کرده
برسانند، و در صورتى که ثلث کافى نباشد پس اگر ورثه اجازه بدهند، باید وصیت او عملى شود و اگر اجازه ندهند، باید نماز و روزه را از ثلث بدهند و اگر چیزى زیاد آمد به مصرف کار مستحبى که معین کرده برسانند.
(مسأله 2888): اگر کسى بگوید که میت وصیت کرده فلان مبلغ به من بدهند، چنانچه دو مرد عادل گفته او را تصدیق کنند، یا قسم بخورد و یک مرد عادل هم گفته او را تصدیق نماید، یا یک مرد عادل و دو زن عادله، یا چهار زن عادله به گفته او شهادت دهند، باید مقدارى را که مى گوید به او بدهند و اگر یک زن عادله شهادت دهد، باید یک چهارم چیزى را که مطالبه مى کند به او بدهند اگر دو زن عادله شهادت دهند، نصف آن را و اگر سه زن عادله شهادت دهند، سه چهارم آن را به او بدهند و نیز اگر دو مرد کافر کتابى
که در دین خود عادل باشند گفته او را تصدیق کنند، در صورتى که میّت ناچار بوده است که وصیت کند، و مرد و زن عادلى هم در موقع وصیت نبوده، باید چیزى را که مطالبه مى کند به او بدهند.
(مسأله 2889): اگر کسى بگوید من وصى میّتم که مال او را به مصرفى برسانم، یا میّت مرا قیّم بچه هاى خود قرار داده، در صورتى باید حرف او را قبول کرد، که دو مرد عادل گفته او را تصدیق نمایند.
(مسأله 2890): اگر وصیت کند چیزى از مال او براى کسى باشد. و آن کس پیش از آنکه قبول کند یا ردّ نماید بمیرد، تا وقتى ورثه او وصیت را ردّ نکرده اند مى توانند آن چیز را قبول نمایند، ولى این حکم در صورتى است که وصیت کننده از وصیت خود برنگردد، وگرنه حقى به آن چیز ندارد.