مقدمه
یکی از کسب‌‌های حرام، کسب از طریق کذب و دروغ است. در گذشته اکتساب از راه کذب، کمتر وجود داشت. امّا در زمان ما این معنا وجود دارد. امروزه عده‌ای در دنیا از طریق دروغ گفتن نان می‌خورند! دروغ و شایعه‌پردازی، در دنیا کار رایجی است. بعضی از روزنامه‌نگارها، وبلاگ‌نویس‌‌ها یا کسانی که در رسانه‌های صوتی و تصویری کار می‌کنند، دروغ می‌سازند و بابت آن پول می‌گیرند. این یک معامله‌ای است که اگر بخواهیم بگوییم این معامله حرام است، لازمه‌اش این است که دروغ‌گفتن حرام باشد.     (مکاسب محرمه، ج۴۰۲، ص۲)

معنای صدق و کذب

معنای صدق، مطابقت خبر با واقع، و کذب، عدم مطابقت خبر با واقع است. مقصود از مطابقت و عدم مطابقتِ خبر با واقع این است که اگر مراد متکلم از این کلام، با واقع مطابق بود، خبر صدق است و اگر مراد متکلم از این خبر، مطابق با واقع نبود، خبر کذب است. نه اینکه تنها ظاهر کلام -بدون توجه به مراد متکلم – اگر مطابق با واقع باشد، صدق، وگرنه کذب است. (مکاسب محرمه، ج۴۰۴، ص۳)

توضیح: گاهی متکلّم مطلبی را می‌گوید که آنچه از ظاهر کلام او فهمیده می‌شود، غیر از مراد اوست. اگر آن مراد، مطابق با واقع بود، این کلام صدق است؛ هرچند ظاهر کلام، مخالف با واقع باشد؛ مثل توریه. در توریه مراد متکلّم مطابق با واقع است. امّا ظاهر کلام او مطابق با واقع نیست. لذا چون مراد، مطابق با واقع است، کلام صدق می‌‌شود. اما اگر مراد، مخالف با واقع بود، کلام کذب می‌‌شود.     (مکاسب محرمه، ج۴۰۲، ص۵)
مثلاً کسی می‌پرسد: “آقا منزلند؟” و شخص پشت در به نقطۀ خالی اشاره می‌‌کند و می‌گوید: “آقا اینجا نیست.” مراد او این است که آقا در این نقطۀ خالی نیست. امّا آنچه مخاطب می‌فهمد، این است که آقا در خانه نیست؛ این خلاف واقع و توریه است. یا کسی از شما چیزی می‌خواهد و شما می‌گویید: « چیزی در دستم نیست». مراد شما این است که در این دستی که ملاحظه می‌کنید، چیزی نیست، امّا مخاطب چنین می‌فهمد که منظور شما این است که اصلاً پولی ندارید. پس اگر مراد گوینده مطابق با واقع بود، کلام صدق می‌‌شود؛ هرچند ظهور کلام مخالف با واقع باشد.     (مکاسب محرمه، ج۴۰۳، ص۳)

توریه

۱. با توجه به اینکه توریه کذب نیست، استعمال توریه در غیر موارد ضرورت هم جایز است. (مکاسب محرمه، ج۴۰۴، ص۶)
۲. در جواز توریه فرقی نیست بین آن لفظی که به تنهایی قابل استعمال در مراد متکلم است، مثل همین مثال‌‌هایی که بیان شد و آن لفظی که به تنهایی قابل این نیست که در معنای مراد به کار برود. مثل این‌‌که بگویید: “الاغی را دیدم”؛ الاغ قابل این نیست که در معنای کندذهن به کار برود، مگر با قرینه. ولی با این‌‌ وجود توریه جایز است.     (مکاسب محرمه، ج۴۰۴، ص۷)

تعبیرات مبالغه آمیز و استعمالات مجازی

اگر کسی بگوید: “من هزار مرتبه به فلانی تذکّر داده‌‌ام”، این مبالغه است و یقیناً مراد هزار مرتبه نیست. بلکه مقصود این است که مکرّر به او گفته‌‌ام. پس اگر این حرف مطابق با واقع باشد، یعنی مکرّر به او گفته باشد، این دروغ نیست. همچنین در مجازگویی؛ مثل اینکه بگویید: “شیری در میدان جنگ تیراندازی می‌‌کرد” یا در کنایات، آنجایی که جمله‌ای را می‌گویید و لازم آن را قصد می‌‌کنید که معنای کنایه است؛ مثلاً بگویید: “فلانی همیشه در خانه‌‌اش باز است” که مراد، کرم و سخاوت و مهمان‌‌نوازی اوست. (نه این‌‌که واقعاً همیشه در خانه‌‌اش باز باشد.) این اخبار خلاف واقع نیست؛ زیرا در تحقّق عنوان کذب، شرط، عدم تطابق مراد با واقع است؛ چون مراد شما در اینجا از آن مبالغه که گفتید “هزار مرتبه”، تکرار است، و این تکرار هم مطابق با واقع است، بنابراین خبر صدق است. همچنین در سایر مثال‌‌ها. البته اگر برای کنایه یا مجاز، قرینه‌‌ای باشد مستمع همین معنا را می‌‌فهمد. اما اگر قرینه‌‌ای نباشد، مراد را درست نمی‌‌فهمد. امّا در هر دو صورت کذب نیست.     (مکاسب محرمه، ج۴۰۵، ص۵)

توضیحاتی در مورد مفهوم کذب

۱. قوام کذب به قول و لفظ نیست

مفهوم کذب متقوّم به قول و لفظ نیست؛ یعنی اگر می‌‌گوییم فلانی دروغ می‌گوید، لازمه‌اش این نیست که حتماً تلفظ به دروغ کند. بلکه اگر دروغ را بنویسد یا با اشاره دروغی را بگوید، این هم کذب است؛ مثلاً در جواب کسی که می‌پرسد: “زید کجاست؟” بدون اینکه سخنی بگوید، اشاره کند اینجاست، درحالی‌‌که اینجا نیست. این هم کذب است. همچنین است اِخبار با نصب علائم: فرض کنید ورودیِ کوچه‌ای علامت ورود ممنوع بگذارند، درحالی‌‌که از طرف راهنمایی، منعی برای ورود به کوچه نشده باشد، این هم دروغ و کذب است.     (مکاسب محرمه، ج۴۰۵، ص۶)

۲. خود خبر موصوف به صدق و کذب می‌‌شود، نه لوازم آن

آنچه مصداق صدق و کذب واقع می‌شود، خود خبر است، نه لازمۀ خبر. گاهی یک خبر، چه موافق واقع و چه مخالف واقع، لوازمی دارد. این‌چنین نیست که ما بگوییم اگر آن لوازم، موافق واقع بود، آن هم صدق است و اگر مخالف واقع بود، کذب است. بلکه خود خبر است که به صدق یا کذب بودن، موصوف می‌شود؛ مثلاً گاهی اوقات انسان خبر می‌دهد که امروز جمعه است. لازمۀ اینکه امروز جمعه باشد، این است که فردا شنبه است، پس‌فردا یکشنبه است، دیروز پنچ‌‌شنبه بود، روز قبلش چهارشنبه بود و … . حال اگر کسی به دروغ بگوید امروز جمعه است، این شخص یک دروغ گفته است، نه بی‌نهایت دروغ. اگر بگوییم لوازم خبر هم به صدق و کذب متصف می‌شود، معنایش این است که این فرد اگر به دروغ گفت امروز جمعه است، این یک دروغ است، دروغ دیگر اینکه فردا شنبه است، دروغ دیگر این است که پس‌‌فردا یکشنبه است و تا آخر. پس لوازم خبر جزو مصادیق صدق و کذب نیست.     (مکاسب محرمه، ج۴۰۵، ص۸)

لوازم انشائات

انشاء قابل صدق و کذب نیست؛ مثلاً وقتی می‌گوید: “برو”، این صدق و کذب ندارد. صدق و کذب مربوط به اِخبار است. ولی بعضی انشائات لوازمی دارد که اِخبار است؛ مثلاً وقتی به کسی می‌گویید: “شما در فلان‌جا درس بگویید” معنایش این است که شما به این درس عالم هستید. پس این انشاء متضمن یک اِخبار است. حال اگر این اِخبار، مخالف با واقع بود، این را نمی‌شود گفت کذب است یا صدق.     (مکاسب محرمه، ج۴۰۵، ص۸)
البته اگر از آن انشاء یا خبر، لازمۀ آن‌‌ اراده شده باشد و آن اراده هم ارادۀ جدّی باشد، در صورتی‌‌که موافق با واقع نباشد، این کذب است؛ مثل اینکه در حضور جمع به کسی بگویید: ” شما چرا رساله نمی‌دهید؟!” قصدتان هم این است که اِخبار کنید این آقا مرجع تقلید، مجتهد یا اعلمند. اگر این قصد را از این انشاء دارید، هرچند با زبان دیگری اعلام شده است، این قابل صدق و کذب است.     (مکاسب محرمه، ج۴۰۵، ص۱۰)

۳. به شوخی مطلب کذبی را گفتن

  شوخی‌‌ کذب و دروغ دو صورت دارد:
۱) غیر هزل (خبر خلاف واقع)

گاهی خبری خلاف واقع می‌دهد و مقصودش از آن خبر این است که افراد را بخنداند؛ مثلاً به کسی می‌‌گویند: ” شما امروز ناهار منزل فلانی مهمان هستید” و مخاطب آنجا می‌رود و می‌بیند خبری نیست! عده‌ای که این صحنه را می‌بینند یا بعد از مراجعه آن فرد متوجه می‌‌شوند، می‌خندند. در این اِخبار، هزلی وجود ندارد، بلکه خبر خلاف واقعی داده می‌‌شود. لکن مقصود این است که مخاطب، این خبر را جدّی بگیرد و به دنبال آن برود. این مسلّماً حرام است؛ چراکه گوینده خبری داده و قصد واقع هم نموده است. لکن خلاف واقع است؛ مثل بقیۀ دروغ‌‌ها. البته در دروغ‌‌های دیگر انگیزه‌های دیگری است و در این دروغ، انگیزۀ مزاح است. این دروغ با دروغ‌‌های دیگر هیچ تفاوتی نمی‌کند و حرام است. (مکاسب محرمه، ج۴۱۸، ص۳)

  ۲) هزل

در نوع دوّم از انواع هزل، خبر کذبی داده نمی‌‌شود، بلکه خود کذب، شوخی و هزل است؛ مثل لطیفه‌ و مَتل‌‌هایی(۱) که بین مردم متداول است؛ مثلاً از زبان حیوان یا از زبان شاگرد و استاد یا پدر و پسر چیزی را نقل می‌کنند که خلاف واقع هم است؛ این نوع از هزل حرام نیست. (مکاسب محرمه، ج۴۱۸، ص۵)

حکایات و قصه‌ها نیز شبیه همین شوخی‌هاست که اینها در مقام هزل نیست؛ مثلاً رمان‌‌های طولانی، ممکن است هزار بار از قول شخصیت‌‌های داستان مطلبی را نقل ‌کنند. این هم ملحق به هزل است. بنابراین از جهت کذب بودن حرام نیست؛ هرچند ممکن است از جهت دیگری، حرام شوند؛ مثل جایی‌‌که مفسده‌‌ای به دنبال داشته باشد.     (مکاسب محرمه، ج۴۱۸، ص۹)

۴. خلف وعده

  خلف وعده دو صورت دارد:
الف) در مورد وعده‌ای که می‌دهد، می‌داند تخلف می‌‌کند ← کذب محسوب می‌‌شود.
ب) نمی‌‌داند تخلف می‌‌کند ← کذب محسوب نمی‌‌شود.     (مکاسب محرمه، ج۴۰۶، ص۵)


۱. همان جُک به تعبیر فرنگی

حرمت کذب و کبیره بودن آن
حرام بودن مطلق دروغ و کذب از ضروریات فقه است؛ چه دروغ کوچک و بی‌‌اهمیت باشد و چه بزرگ و تأثیرگذار. اما کبیره بودن این گناه درصورتی است که کذب در امر دین و دروغ بستن به خدا و پیامبر(ص) باشد؛ یا کذبی باشد که مفاسد فراوانی بر آن مترتّب است، و الّا کذب از گناهان صغیره است. مثل اینکه از کسی بپرسند:” شما فلانی را ندیدید؟” جواب می‌دهد:” نه”. درحالی‌‌که آن شخص را نیم ساعت پیش دیده است. این دروغ، اهمیتی ندارد.
(مکاسب محرمه، ج۴۱۵، ص۸)

تأثیر عملی کبیره یا صغیره بودن کذباگر کذب از گناهان کبیره باشد، یک بار ‌گفتن آن، موجب سقوط انسان از عدالت می‌شود. امّا اگر از کبائر نباشد، در صورت اصرار بر آن موجب سقوط از عدالت می‌شود. (مکاسب محرمه، ج۴۰۸، ص۱۱)

جواز کذب

۱. خوف ضرر
در صورت خوف ضرر بر جان یا مال خود یا دیگری، دروغ گفتن جایز است؛ مثلاً مالی را پیش شما به امانت گذاشته‌اند و ظالمی با اصرار و تهدید بگوید باید این مال را به من بدهی! شما هم می‌گویید: “این مال پیش من نیست.” (مکاسب محرمه، ج۴۱۹، ص۳)
در این مورد فرقی نمی‌‌کند که شخص برای دفع ضرر، امکان توریه داشته باشد یا نداشته باشد. (مکاسب محرمه، ج۴۲۴، ص۳)

۲. اصلاح بین اشخاص و گروه‌‌ها
اگر بین اشخاص یا گروه‌‌هایی اختلافی وجود دارد، جایز است برای رفع این اختلاف و ایجاد صلح بین آنان، دروغ گفت. (مکاسب محرمه، ج۴۲۶، ص۳)
اما گفتن دروغ برای انجام کار صلاح دیگری غیر از اصلاح بین مردم، جایز نیست. مگر آنکه آن امر بسیار مهم باشد؛ مانند اینکه امتی با این دروغ از شرک نجات پیدا کند. همچنان‌‌که حضرت ابراهیم(ع) برای بیداری یک امت چنین کرد. (مکاسب محرمه، ج۴۲۷، ص۱۴)

۳. وعده دروغ به زن و فرزند
مقصود از جواز وعده کذب به زن و فرزند این نیست که خانواده‌ها با دروغ اداره شود و فضای محیط خانواده، فضای دروغ و بی‌اعتمادی باشد. بلکه چیزی است در جهت تقویت و تحکیم خانواده. با توجه به اینکه در شریعت اسلام، ادارۀ مالی خانواده به عهدۀ مرد است و زن تکلیفی ندارد؛ گرچه اموال و درآمدی هم داشته باشد. در چنین فضایی چنانچه زن و دیگر اعضای خانواده درخواست‌‌هایی داشته باشند که مرد نتواند پاسخ‌‌گوی آن باشد، برای اینکه فضای حاکم بر خانواده تلخ نشود، می‌‌تواند به دروغ وعده‌‌هایی بدهد و در زمان مناسب بگوید: “متأسفانه برای انجام آن، شرایط مهیا نشد.”
(مکاسب محرمه، ج۴۲۸، ص۳ و۱۰)

نمّامی

اگر کسی فردی را برای نمّامی اجیر کند، این معامله حرام است. (مکاسب محرمه، ج۴۵۴، ص۶)

معنای نمیمه
نمیمه آن است که قولی را از کسی پیش کسی ببرید و آن کسی که قول را پیش او ‌بردید، همان کسی است که آن قول دربارۀ او گفته شده است؛ مثل اینکه زید نزد شما از عمرو بدگویی می‌‌کند و شما عین کلام او را به عمرو می‌‌گویید. (مکاسب محرمه، ج۴۵۵، ص۷)
فرقی ندارد که نمّام و سخن‌‌چین قصد فساد و فتنه داشته باشد یا خیر! در هر صورت کار او در جهت فساد و افساد است؛ یعنی جهت خیری در آن وجود ندارد، نیّت خیری در او نیست و به قصد خیر این کار انجام نمی‌گیرد. (مکاسب محرمه، ج۴۵۵، ص۷)

دانلود احکام کذب – آیت الله خامنه ای (مدظله العالی)

لینک کوتاه: https://porsan.org/?p=548