(مسأله 3139) حدّ سُحق چنانچه محصنه نباشد صد تازيانه است ومسلمان وكافر در آن يكسان است. امّا اگر زن كنيز باشد، بنابر اظهر به او نصف حدّ (يعنى پنجاه تازيانه) مىزنند، هرچند نظر مشهور اين است كه بين كنيز و زن آزاد در اين مورد فرقى نيست چون ثابت شده است كه حدّ خدا در غير شخص آزاد نصف مىشود و بين حدّ سُحق وحدود ديگر فرقى نيست. همچنين بين كنيز محصنه وغير محصنه فرقى وجود ندارد، امّا اگر زن آزاد محصنه باشد اظهر اين است كه سنگسار مىشود.
(مسأله 3140) هرگاه مساحقه تكرار شود و چنانچه بعد از هر مساحقه، حدّ بر زن جارى شده باشد، در مرتبه سوّم كشته مىشود، ولى اگر حدّ بر او جارى نشده باشد كشته نمىشود.
(مسأله 3141) چنانچه مساحقه كننده قبل از قيام بيّنه توبه كند، نظر مشهور اين است كه حدّ از اوساقط است، البته بعيد نيست كه نظر مشهور صحيح باشد ولى توبه او بعد از قيام بيّنه اثرى ندارد.
(مسأله 3142) هرگاه مرد با زنش نزديكى كند، بعد زن با دختر باكرهاى مساحقه نمايد، چنانچه دختراز اين رهگذر حامله گردد، زن موظف است مهريه دختر باكره را داده سپس سنگسار گردد، ولى به دختر تا ولادت بچهاش مهلت بدهند و بعد از تولد، بچه را به پدرش كه صاحب نطفه است برگردانند، سپس دختر را تازيانه زنند. به بعضى از متأخران نسبت داده شده كه ثبوت مهريه دختر به گردن زن را انكار نموده اند به اين ادّعا كه زن مساحقه كننده در سقوط ديه بكارت، مانند زن زناكار است (يعنى به عهده كسى نيست) امّا اين مطلب دليل ندارد، بلكه اجتهادى در مقابل نص است.