شرایط صحت معامله
1- شرایط جنس و عوض آن
الف) مقدار آن (وزن، پیمانه، شماره و مانند اینها) به هر نحویکه متداول و متعارف است، معلوم باشد؛ مگر موارد به خصوصی.
ب) قابل تحویل باشد. بنابراین فروختن اسبی که فرار کرده صحیح نیست؛ مگر اینکه مشتری بتواند آن را بگیرد.
ج) مشخص بودن جنس و عوض و همچنین مشخص بودن خصوصیاتیکه در جنس یا عوض وجود دارد که به واسطه آن خصوصیات، میل مردم به معامله فرق کند.
د) کسی در جنس یا عوض آن حقّی نداشته باشد؛ مثلاً در گِرو و رهن کسی نباشد.
ﻫ) بنابر احتیاط، مبیع از اعیان (جنس) باشد؛ هرچند اگر منفعت، عمل یا حق هم باشد اشکال ندارد. و عوض (ثمن) جایز است منفعت، عمل یا حق قابل نقل و انتقال باشد؛ مانند حق تحجیر یا اختصاص. اما حق قابل اسقاط و غیر قابل نقل، مانند حق شفعه و خیار، محل اشکال است.
مسئله
وقف قابل خرید و فروش نیست؛ مگر مواردیکه در بحث وقف بیان میشود. (۱۵۲۲)
2- شرایط فروشنده و خریدار
الف) بلوغ(۱)
معامله با بچه نابالغ باطل است؛ هرچند ممیز و با اذن ولی او باشد. مگر آنکه مبیع از چیزهای کم ارزشی باشد که معامله آن برای بچهها متعارف است. یا اینکه بچه فقط واسطهای است که پول را به فروشنده و جنس را به خریدار میرساند یا به عکس.
ب) عقل
دیوانگی:
همیشگی: حق تصرف در اموال را ندارد.
دوره ای: در زمان های عاقل بودن حق تصرف دارد.
مسئله
صرف اینکه طبق معاینات پزشکی کسی درک و هوش پایینی داشته باشد، موجب نمیشود از تصرف در اموالش منع شود. بلکه همینکه عرفاً عاقل باشد، کافی است. (۱۸۹۲)
ج) ممنوع از تصرف نبودن
یک- سفیه نبودن:
سفیه کسی است که مال خود را در کارهای بیهودهای که هیچ غرض عقلایی ندارد، مصرف میکند. گفتنی است که سفیه غیر از دیوانه است. در مورد صاحب اختیاران سفیه (اولیای تصرف) در بخشهای بعدی(۲) سخن به میان خواهد آمد.
دو ـ مفلس (ورشکسته اقتصادی) نبودن
منظور از مفلس از نظر شرعی کسی است که اموال او -به جز آنچه مورد نیاز و در شأن اوست، از قبیل مسکن، اتومبیل، لوازم منزل و… – در حدی نیست که بتواند بدهیهایش را بپردازد و طلبکاران نیز به حاکم شرع شکایت کردهاند و حاکم او را ورشکسته اعلام نموده و از تصرف در اموالش منع کرده است.
د) قصد جدی داشتن
منظور آن است که به شوخی یا در خواب یا سهوی یا بدون قصد، معامله نکرده باشند.
استفتاء
اگر کسی ادعا کند که به شوخی معامله کردم و شرعاً نتواند در دادگاه ثابت کند، ادعای او پذیرفته نمیشود.
ﻫ) مجبور نبودن (اختیار)
اگر شخص از طرف یک قدرت دیگری تهدید شود یا تحت فشار قرار گیرد تا معاملهای کند، و این شخص برای دفع ضرر یا حرج، این معامله را انجام دهد، چنین معاملهای باطل است؛ مگر اینکه بعد از برداشته شدن اجبار و اکراه، اجازه آن را بدهد. این تهدید ممکن است در مورد وابستگان انسان یا اموال، آبرو و جان باشد و انسان به خاطر رفع تهدید، مجبور به پذیرش معامله شود.
توضیح:
۱. هر اجباری معامله را منوط به اجازه شخص مجبور نمیکند، بلکه اگر اجبار کردن او به حق باشد، معامله نافذ است؛ مثلاً اگر اجبار از طرف دولت یا به حکم حاکم در مورد فروش خانه یا لوازم آن به حق باشد، خرید این خانه و وسایل آن توسط دیگران جایز است. (۱۴۷۵)
۲. اگر کسی از روی ضرورت چیزی را فروخت، حتی زیر قیمت، این معامله صحیح و نافذ است. ولی دیگران از نظر اخلاقی نباید از این موقعیت سوء استفاده کنند. (۱۴۷۷)
لذا مجبور بودن یا نبودن در این فصل به معنای آنچه در بین مردم رایج است، نیست.
[۱] . علائم بلوغ در جلد اول رساله آموزشی (درس اول- بحث تقلید) بیان شده است.
[۲]. درس ۳۷ (اولیاء تصرف)
و) مالک یا صاحب اختیار بودن
اگر کسی مالک اصلی یا صاحب اختیار مال نباشد و آن مال را به عنوان مبیع یا ثمن در معاملهای قرار دهد، با توجه به کلی و جزئی بودن عوضین، احکام خاصی دارد.
مبیع مال غیر
۱. مبیع کلی
اول- مبیع کلی است؛ مثلاً مشتری ده کیلو برنج میخواهد و مشخص نمیکند کدام ده کیلو را میخواهد و فروشنده موقع تحویل، مال غیر را به او تحویل دهد:
فروشنده از طرف خودش معامله را انجام میدهد. ←معامله نافذ است و اگر از جنسیکه اختیار آن را ندارد به مشتری بدهد، صاحب اصلی میتواند آن را از طرفین معامله، هرکدام که بخواهد، مطالبه کند. اما فروشنده باید جنس را با آن مشخصات معین شده، به مشتری بدهد.
فروشنده از طرف مالک این معامله را انجام میدهد، در حالیکه اذن هم ندارد. ← در صورتیکه مالک اجازه ندهد، معامله باطل است.
۲. مبیع جزئی
دوم- مبیع جزئی است (جنس مشخص و معینی مثل این کتاب، این ماشین، این خانه). ← صحت معامله منوط به اجازه صاحب اصلی است که اگر اجازه دهد، نافذ میشود.
صحت معامله فضول متوقف بر اذن مالک
۱. گرفتن عوض را هم توسط فرد فضولی اجازه دهد. ← چیزی از مشتری نمیتواند مطالبه کند.
۲. اجازه ندهد ← مالک میتواند عوض را از مشتری مطالبه کند.
یعنی اگر مالک اصلی، علاوه بر امضای اصل معامله، رضایت دهد که پول جنس او به شخص فضولی داده شود، مالک نمیتواند به مشتری بگوید پول مرا پرداخت کن. اما اگر فقط اصل معامله را اجازه داده است، میتواند از مشتری پول جنس را طلب کند.
وظیفه فضول در صورت مصرف مال غیر
اگر شخصی مال دیگری را بدون اجازه مالک بفروشد و پول آن را صرف احتیاجات خود کند و پس از گذشت زمان زیادی بخواهد عوض آن را به صاحب مال بدهد، باید به ترتیب ذیل عمل شود:
۱. اگر مالک بعد از اجازه بیع، اجازه قبض ثمن را هم بدهد ← باید همان مبلغی را که به عنوان ثمن (مثلاً پول) از مشتری گرفته، به مالک بدهد و اگر تلف شده، مثل یا قیمت آن را بپردازد.
۲. اگر مالک، اصل فروش را ردّ کند:
الف) برگرداندن عین مال به مالک اصلی ممکن است ← باید مشتری یا هر کسیکه مال در دست اوست، همان را به مالک برگرداند.
ب) برگرداندن عین مال به مالک اصلی ممکن نیست ← باید مشتری یا هر کسیکه مال دست اوست، مثل یا قیمت مال را به مالک برگرداند.
جبران تورم
بنابر احتیاط واجب باید تورّم را هم حساب کنند و در مورد آن با هم توافق نمایند. (۱۴۸۳)
برای مثال در مسئله فوق، اگر مالک دو سال بعد از این ماجرا مطلع شد و اجازه داد، در این صورت فروشنده فضولی نباید فقط همان قیمت دو سال پیش که مثلاً صد هزار تومان بوده، بپردازد. بلکه با محاسبه تورم باید توافق نمایند که مبلغی بیشتر، به مالک پرداخت شود.
ثمن بودن مال غیر
در بیشتر موارد، چیزیکه مقابل جنس خریداری شده (ثمن معامله) پرداخت میشود نیز کلی است؛ مثلاً فروشنده میگوید صد گرم پنیر هزار تومان است؛ چنین نیست که فروشنده یا خریدار اسکناس هزار تومانی خاصی در نظر داشته باشند. بلکه هر هزار تومانی که پرداخت شود، کافی است. البته مواردی هم هست که جنس فروخته شده جزئی است؛ مثل فروش ماشین معینی در مقابل فلان زمین معین.
نکته
اکنون ابتدای همین درس را (قسمت الف) مروری کنید و بهجای کلمه “جنس یا مبیع” لفظ “ثمن” را و به جای “مشتری” کلمه” فروشنده” و به جای فروشنده “مشتری” قرار دهید؛ همان احکامی که در آن قسمت بیان شد، در اینجا نیز همان حکم جاری است.
مثال۱: اگر کسی زمینی را با عین مال شخص دیگری خریده باشد، در صورتیکه صاحب مال، معامله را اجازه دهد، بیع از طرف او واقع میشود و خریدار حقی در آن ندارد و اگر اجازه ندهد، بیع باطل است. (۱۴۸۲)
این مسئله در استفتاء فوق در مورد معامله جزئی است. “عین مال شخص دیگری” آن است که مثلاً زمین به خصوصی یا اتومبیل سواری و امثال آن باشد.
اکنون به ادامه مثال توجه کنید:
مثال۲: برخلاف زمانیکه زمین را برای خودش و در ذمّه بخرد و سپس پول آن را از مال شخص دیگری بدهد، در این صورت زمین، ملک خود او خواهد بود. ولی پول آن را به فروشنده بدهکار است و ضامن مال شخصی که پول او را به فروشنده داده است نیز میباشد. بر فروشنده هم واجب است آنچه به عنوان قیمت زمین در اول معامله دریافت کرده، به مالک اصلی آن برگرداند. (۱۴۸۲)
شک در مالک بودن یا صاحب اختیار بودن فروشنده یا خریدار
معامله چیزی را که شک داریم فروشنده یا مشتری صاحب اختیار آن است یا نه[۱]، صحیح است؛ چون این مال هم اکنون در دست اوست. البته اگر بعداً ثابت شود که مثلاً این مال دزدی بوده، باید از صاحب اصلی آن کسب تکلیف کرد و در صورت عدم اجازه، آن را به او برگرداند و اگر از بین رفته، مثل یا قیمت آن را بازگرداند. (۱۵۲۸) و (۱۵۲۲) و (۱۵۲۱).
مثال: یک شرکت تعاونی زمینی را بین اعضا تقسیم نموده و پول آن را از اعضاء گرفته و مدعی است که از فلان شخص خریده است. اگر آن شخص ادعا کند که تعاونی بدون رضایت او چنین تصرفی کرده است، در اینجا کسانیکه زمین را تحت سلطه دارند (مثلاً تعاونی) اگر مدعیاند که معامله شرعی بوده و یقین بر خلاف آن وجود ندارد، اشکالی در تصرف و تقسیم آن اراضی نیست. (۱۵۴۶)
چند مثال برای مال مشکوک
ادعای مالکیت به تنهایی چیزی را ثابت نمیکند، بلکه در دعاوی، مدعیان باید دلیل محکمهپسند، مانند دو شاهد عادل و… ارائه نمایند و الّا ادعای آنان اثری ندارد.
مثال۱: اگر کسی مدعی شود که جنس فروخته شده، مال او بوده است و باید برای فروشش از او اجازه میگرفتند، این ادعا بدون ثابت شدن در محکمه اثری ندارد؛ زیرا فروشنده نسبت به جنس سلطه داشته و باید شخص مدعی دلیل اقامه کند؛ نه فروشنده. (۱۸۸۱)
مثال۲: صرف اینکه سند رسمی به نام کسی باشد، دلیل بر مالکیت شرعی او نیست. لذا اگر فردی سند رسمی زمینی را به نام فرزندش صادر کند، ولی هنوز در اختیار پدر است، پس از به سن بلوغ رسیدن فرزند، وی نمیتواند مدعی شود که زمین مال پدرم نیست و مال خودم است. (۱۸۸۲)
مثال۳: اگر زمین یا جنسی به حکم حاکم شرع (مجتهد جامعالشرایط) یا مطابق مقررات جمهوری اسلامی از مالک قبلی گرقته شود یا معلوم نباشد که قبلاً مالک داشته یا نداشته، تصرّف در آن زمین ارتباطی به مالک قبلی یا دیگر مدعیان نخواهد داشت و ساخت مسجد و نماز در آن جایز است. (۱۸۸۴)
——————————
[۱]. مثلاً احتمال زیادی وجود دارد که این مال دزدی باشد.