جراحتى كه به سر و صورت وارد مىشود «شجاج» ناميده مىشود كه چند قسم است:
اوّل: خارصه؛ جراحتى است كه پوست را مىشكافد ولى در گوشت اثر نمىكند و ديه آن يك شتر است يعنى يك جزء از صد جزء ديه. البته شخص جانى مىتواند ديه را از ساير اصناف آن بپردازد، به اين صورت كه به عوض شتر ده مثقال طلا يا صد و بيست مثقال نقره بدهد.
دوّم: داميه؛ داميه جراحتى است كه مقدار كمى در گوشت اثر مىگذارد و ديه آن دو شتر مىباشد.
سوّم: باضعه؛ باضعه جراحتى است كه به مقدار زياد در گوشت اثر مىگذارد و ديه آن سه شتراست، اگر اين جراحت به حدّ سمحاق نرسد.
چهارم: سمحاق؛ جراحتى است كه به پوست نازكى بين استخوان و گوشت مىرسد كه ديه اين جراحت چهار شتر است.
پنجم: موضحه؛ جراحتى است كه استخوان را آشكار مىكند و ديه آن پنج شتراست.
ششم: هاشمه؛ جراحتى است كه استخوان را مىشكند. نظر مشهور اين است كه ديه شكستن استخوان ده شتر است امّا اين نظر اشكال دارد. بعيد نيست كه حكم در آن حكومت (ارش) باشد.
هفتم: منقله؛ جراحتى است كه استخوانها را از جاى اصلى شان منتقل مىكند، يعنى
استخوان ازموضع خودش جابجا گردد، كه ديه آن پنج شتر است اگرچه جراحتى دركار نباشد.
هشتم: مأمومه؛ جراحتى است كه به مركز دماغ مىرسد و در آن ثلث (3/ 1) ديه يعنى سيصد و سى وسه دينار و ثلث (3/ 1) دينار مىباشد، و در آن سى و سه (33) شتر هم كفايت مىكند و همچنين است حكم در مورد جراحتى كه به درون راه يافته و آن را شكافته است.
(مسأله 3580) مراتبى را كه بيان كرديم هر مرتبهاى در مرتبه بالاتر از خودش داخل مىشود در صورتى كه هر دو مرتبه به يك ضربت به وجود آمده باشند، امّا اگر به واسطه دو ضربت پديد آمده باشند، براى هر يك از آنها ديه خودش است و بين اينكه آن دو ضربت از يك نفر باشد يا از دو نفر فرقى نيست.
(مسأله 3581) اگر دو جراحت موضحه[1] وارد شود، براى هر كدام از آنها ديه خودش مىباشد و چنان چه شخص ديگرى به واسطه جنايت سوّمى يكى از دو جراحت موضحه را به ديگرى متصل نمايد، ديه آن جنايت بر عهده جانى جنايت سوم مىباشد، ولى اگر اين عمل به فعل خود مجنى عليه باشد هدر است، ولى اگر به فعل جانى يا به سبب سرايت باشد، به نظر عرف جراحت موضحه سوّم شمرده مىشود، در صورتى كه به فعل جانى باشد. پس اگر به سرايت، دو موضحه به هم متصل شدهاند، اگرچه اين عمل موضحه سوّم به حساب نمىآيد ولى بعيد نيست كه در آن ارش باشد به شرط اينكه سرايت بيشتر از مقدارى باشد كه در مورد جراحت ها معمول ومتعارف است.
(مسأله 3582) اگر اندازههاى جراحت در يك ضربت مختلف و متفاوت باشند ديه جراحتى گرفته مىشود كه گودى آن بيشتر است، مثل اينكه مقدارى از جراحت خارصه باشد و مقدارى از آن متلاحمه، آنچه كه گودى آن بيشتر است موضحه باشد، واجب است ديه موضحه را بدهد.
(مسأله 3583) اگر دو عضو مختلف يك شخص را- مانند دست و سر- مجروح نمايد جراحت هرعضو حكم خودش را دارد. بنابراين اگر جراحت سر- مثلًا- به اندازه موضحه باشد و جراحت ديگركمتر از آن، در اوّلى ديه موضحه و در دوّمى ديه كمتر از آن مىباشد و در اين حكم بين اينكه دوجراحت به يك ضربت بوجود آمده باشند يا به دو ضربت فرقى نيست. اگر دو
[1] – جراحتى كه باعث شود استخوان معلوم گردد.
موضع از يك عضو مانندسر يا پيشانى يا مانند اينها را به صورت متصل مجروح نمايد، در آن يك ديه است.
(مسأله 3584) اگر شخصى بر ديگرى جراحت موضحه وارد كند، سپس جانى دوّم جراحت موضحه را بصورت جراحت منقله درآورد و شخص سوّم منقله را به صورت مأمومه درآورد، ديه بر جانى اوّلى پنج شتر يعنى پنج جزء از صد جزء ديه مىباشد، ولى جانى مىتواند به عوض شتر پنجاه مثقال شرعى طلاى سكه دار يا ششصد درهم نقره سكه دار به مجنى عليه بپردازد به دليل اينكه خصوصيتى براى شترمطرح نيست و در اين حالت بر جانى دوّم و سوّم بنابراظهر تمام ديه است، يعنى بر جانى دوّم تمام ديه منقله و بر جانى سوّم تمام ديه مأمومه مىباشد، امّا اگر اين جنايت ها به يك ضربت انجام گرفته باشنديك ديه دارد كه همان ديه غليظ ترين و شديدترين جنايت ها مىباشد. اگر آن جنايت ها به وسيله چند ضربت محقق شده باشند در اين صورت براى هر يك از آنها ديه خودش است و در اين حكم بين اينكه جانى يكى باشد يا متعدد فرقى نيست.
(مسأله 3585) جائفه جراحتى است كه به وسيله نيزه يا تيرزدن به درون برسد كه ديه آن ثلث (3/ 1) ديه نفس يعنى سيصد و سى و سه دينار و ثلث (3/ 1) مىباشد. جائفه به جراحتى اختصاص ندارد كه به درون دماغ داخل شود بلكه شامل جراحتى نيز كه در سينه و شكم وارد گردد مىشود و در آن سى و سه شتر هم كفايت مىكند.
(مسأله 3586) اگر عضوى را مجروح كند، سپس آن را بشكافد، مثل اينكه كتف را پاره كند تا مقابل پهلو برسد و آن را سوراخ نمايد، لازم است كه ديه جراحت و شكافتگى را بپردازد.
(مسأله 3587) اگر به درون بدن شخصى جراحت وارد كند، ديه آن جراحت بر عهده جانى خواهد بود و چنان چه كاردى را در جراحت درونى داخل كند و از آنچه بوده چيزى را بر آن نيفزايد بر آن شخص تعزير است و اگر جراحت درونى يا بيرونى را زياد كند، در آن ارش است و چنان چه داخل شدن كارد موجب بيشترشدن جراحت درونى و بيرونى باهم شود، خود آن نيز زخم درونى ديگرى است كه ديه آن را بايدبدهد.
(مسأله 3588) هرگاه جراحت درونى دوخته شده باشد و بعد شخصى آن را بشكافد، در اين فرض چنان چه جراحت مذكور جوش نخورده است، در آن ارش است ولى اگر جوش خورده باشد، آن جراحت درونى جديدى است كه به عهده شكافنده ثلث (3/ 1) ديه مىآيد.
(مسأله 3589) اگر با نيزه به سينه كسى بزند و سر نيزه مثلًا از پشت او خارج گردد، اظهر آن است كه ديه آن ضربت چهار صد و سى و سه دينار و ثلث (3/ 1) مىباشد.
(مسأله 3590) در شكافتن گوش بنابر اظهر ارش مىباشد.
(مسأله 3591) اگر بينى بشكند و عيب و نقص پيدا كند، اقرب اين است كه در آن به ارش رجوع شود.
(مسأله 3592) اگر بينى بشكند و بدون عيب و نقص و يا به صورت معيوب و كج بهبود يابد بعيد نيست كه به ارش رجوع شود.
(مسأله 3593) هرگاه [در اثر جنايت] سوراخى در بينى ايجاد گردد، چنان چه سوراخ بسته شود و بهبود يابد، ديه آن يك پنجم (5/ 1) ديه پايانه بينى (كه صد دينار مىباشد) است و آن مقدارى كه از بينى صدمه ديده، به حساب پايانه بينى محاسبه مىشود، ولى اگر سوراخ مسدود نگرديده ديه آن يك سوم (3/ 1) ديه نفس است و چنان چه شكاف دريكى ازدو سوراخ بينى تاديواره حايل بين دو سوراخ ايجاد شده باشد، ديه آن يك دهم (10/ 1) ديه پايانه بينى يعنى پنجاه دينار خواهد بود، ولى اگر شكاف در يكى از دو سوراخ بينى تا سوراخ ديگر يا در ديواره حايل بين دو سوراخ بينى تا سوراخ ديگر قرار داشته باشد، ديه آن شصت و شش دينار و ثلث (3/ 1) است.
(مسأله 3594) اگر لب بالا پاره شود تا اينكه از آن دندانها آشكار گردد سپس بهبود يافته، جوش بخورد، در آن يك پنجم (5/ 1) ديه لب بالا يعنى صد دينار است، ولى اگر لب بالا صدمه ببيند و به صورت زشت درآيد، ديه آن صد و سى و سه دينار و ثلث (3/ 1) مىباشد امّا اگر لب پايين صدمه ببيند و پاره شود ودندان ها آشكار گردد، سپس بهبود يابد وجوش بخورد، ديه آن صد و سى و سه دينار و ثلث (3/ 1) است، ولى اگر لب پايين صدمه ببيند و به صورت زشت درآيد ديه آن سيصد و سه دينار و ثلث (3/ 1) خواهد بود.
(مسأله 3595) در سرخ شدن صورت به واسطه سيلى يك دينار و نصف، و در سبزشدن صورت سه دينار و در سياه شدن آن شش دينار است و چنان چه اين صدمهها در بدن باشند، ديه آنها نصف آن مقدارى است كه در صورت مىباشد.
(مسأله 3596) اگر شكافى در گونه ايجاد گردد و از آن داخل دهان ديده شود، ديه آن دويست دينار است و چنان چه بعد از درمان بهبود يايد ولى اثرآن آشكار باشد يعنى به طور
معيوب و ناقص جوش خورده باشد، ديه آن پنجاه دينار علاوه بر دويست دينار مذكور مىباشد، امّا اگر اثر جراحت آشكارنباشد پنجاه دينار اضافه واجب نيست و اگر شكاف در هر دو گونه قرار داشته باشد بدون آن كه داخل دهان ديده شود، ديه آن صد دينار است. بنابراين اگر در قسمتى از صورت جراحت موضحه باشد، ديه آن پنجاه دينار است و اگر عيب و نقصى در آن موجود باشد، ديه عيب آن ربع (4/ 1) ديه جراحت موضحه آن است و چنان چه تيرى پيكان دار به استخوان اصابت كند و تا سقف دهان بشكافد، در آن دوديه مىباشد يكى ديه جراحت نافذه يعنى جراحت درونى كه ديه آن صد دينار است، و يكى هم ديه جراحت موضحه يعنى جراحتى كه استخوان را آشكار مىكند كه ديه آن پنجاه دينار مىباشد. بنابراين اگر جراحتى باشد كه به حدّ جراحت موضحه نرسيده، سپس بهبود پيدا كرده و اين جراحت در يكى از دو گونه باشد، ديه آن ده دينار خواهد بود و چنان چه در صورت شكافتگى موجود باشد، ديه آن هشتاددينار است. در اين رابطه اگر از آن شكاف قطعه گوشتى بيفتد ولى استخوان آشكار نشود و آن قطعه گوشت هم به مقدار درهم و بيشتر باشد ديه آن سى دينار مىباشد و ديه جراحت موضحه اگر در بدن باشد چهل دينار است.
(مسأله 3597) ديه جراحت در سر و صورت يكسان است.