سب مؤمن(۱)
تعریف: سب در جایی است که کسی را به امر قبیحی بنامند که در آن اهانتی وجود دارد، یا او را بدان خطاب کنند یا عمل زشتی را به او نسبت دهند؛ مثل بعضی فحّاشیها که در آنها قصد نسبت دادن عمل زشت به صورت جدّی نیست تا مصداق قذف(۲) باشد، امّا کسی را به عمل یا صفتِ قبیحی منسوب میکنند؛ مثلاً به کسی نسبت بخل یا خساست میدهند. یا او را به پستی منتسب کرده و مثلاً “گدازاده” مینامند، یا او را به نام حیوانی صدا میکنند، یا در صورتیکه به نقص جسمانی مبتلا باشد، به شکل زشتی بیان کنند؛ مثلاً او را با نام کور یا چُلاق صدا میزنند. چنانچه این تعبیرات در عرف، شتم و تحقیر محسوب شود، سبّ و دشنام است. (مکاسب محرمه، ج۲۱۰، ص۱۰)
[۱]. دشنام دادن به مؤمن.
. [۲] قذف یعنی نسبت حرام به کسی دادن؛ مانند نسبت زنا.نسبی بودن امور قبیحه
قبح امری نسبی است؛ یعنی در شرایط مختلف متفاوت است؛ مثلاً در عرف ما گفتن سگ، دشنام بزرگی است. امّا نسبت به کسانیکه سگ را با خودشان به حمام میبرند و میشویند و با آنان همخواب و همسفره میشوند، ممکن است سبّ نباشد. (مکاسب محرمه، ج۲۱۱، ص۲)
حرمت سب و دشنام
و دشنام مؤمن، خواه شیعه و خواه غیر شیعه، حرام است. اما سبّ کافر در صورتی که ظلم به او باشد، حرام است و اگر ظلم محسوب نشود، مکروه است. مگر در جایی که لازم باشد کفار را هجو کنند. (مکاسب محرمه، ج۲۱۲، ص۷ و ج۲۱۳، ص۳)
موارد استثناء از حرمت سب
بدعتگزار[۱]؛ چه بدعتگزار در اصول باشد و چه در فروع:
الف) در صورتیکه دشنام به این افراد، سبب منزوی شدن آنها شود، بهگونهایکه نتوانند در ایمان مؤمنان اثر بگذارند، دشنام و سبّ آنها واجب است.
ب) اگر در جایی سبّ این افراد اثر عکس گذارد، این سب حرام است؛ مانند اینکه به بدعتگزاری دشنام دهند و او در مقابل، منشِ مظلومانه به خود بگیرد و باعث شود عدهای بگویند که این دشنام از بی منطقی است. (مکاسب محرمه، ج۲۱۵، ص۲)
۲. بعنوان تقاص ساب
دشنامیکه مسبوب[۲] به عنوان جواب و از باب تقاص به سابّ[۳] میدهد؛ به شرطیکه همان دشنام یا مثل آن دشنام داده شود، نه بیشتر یا غلیظتر. (مکاسب محرمه، ج۲۱۶، ص۷)
۳. اهانت و دشنام دادن متجاهر به فسق، در همان فسقی که به آن تجاهر میکند؛ به شرطیکه به قصد نهی از منکر باشد؛ یعنی دشنام میدهد تا به این وسیله او را از آن منکر باز دارد. (مکاسب محرمه، ج۲۱۴، ص۶)
[۱]. بدعت به این معناست که چیزیکه مسلماً از دین است، نفی کند، یا چیزیکه از دین نیست، وارد دین کند و فرقی نمیکند که این بدعت، در فروع باشد یا در اصول. همچنین فرقی نمیکند در اصول اساسی باشد یا در اصولی که اعتقاد به آن ملاک کفر و ایمان نیست؛ مثل بسیاری از مبانی اعتقادی که جزو اصول دین یا مذهب به حساب نمیآیند. لکن جزو اعتقاداتند. (مکاسب محرمه، ج۲۱۵، ص۲)
[۲]. دشنام داده شده.
[۳]. دشنام دهنده.عدم شرط حضور مخاطب
در حرمت دشنام، حضور مخاطب شرط است؛ چه مخاطب همان فرد مسبوب باشد و چه غیر او. بنابراین اگر انسان در خلوت که مخاطبی ندارد، دشنامی به دیگری بدهد، حرام نیست. (مکاسب محرمه، ج۲۱۶، ص۷)
حرمت اکتساب با سب
یکی از کارهای اساسی در جنگهای روانی دنیا، اکتساب به سبّ است؛ مثلاً روزنامهنگاری را برای فحاشی به جناحی اجیر میکنند یا به شاعری پول میدهند که دیگری را هجو کند. از آنجا که سب مومن حرام است، معاملهای هم که بر این اساس است نیز حرام و باطل است. (مکاسب محرمه، ج۲۱۰، ص۳)