مسافر نمازهاى چهار ركعتى را با چند شرط بايد شكسته بجا آورد:

اول: آن‌كه هشت فرسخ كه چهار فرسخ رفت و چهار فرسخ برگشت آن باشد، مسافرت كند چه درهمان روز بخواهد برگردد يا بعداز ماندن يك شب يا بيشتر از يك شب در مسير راه يا در انتهاى چهارفرسخى، بخواهد برگردد، تا زمانى كه در مكانى نيت ماندن ده روز را نكند يا چيزى ديگرى كه سبب قطع مسافرت مى‌شود، پيش نيايد، او مسافر است. همچنين اگر رفتن پنج فرسخ يا بيشتر و بر گشتن سه فرسخ يا كمتر باشد، نماز را قصر بخواند، هر چند احتياط مستحب اين است كه در صورت دوم، هم قصر و هم تمام بخواند. در پيمودن مسافت شرعى فرق نمى‌كند چه در مدت يك روز يا بيشتر يا چندساعت يا چند دقيقه- به تناسب اختلاف وسايل نقليه در تندى و كندى- بپيمايد كافى است.

(مسأله 898) فرسخ سه ميل است وهر ميل چهار هزار ذراع دست فرد معمولى. ذراع عبارت است از آرنج تا نوك انگشتان دست، بنابراين مسافت شرعى برابر با چهل وسه كيلومتر ودويست متراست.

(مسأله 899) اگر سفر اندكى كمتر از هشت فرسخ باشد، بايد نماز را تمام بخواند، همچنين اگرشك كند كه به مسافت شرعى رسيده يا نه يا گمان به رسيدن مسافت شرعى دارد بايد تمام‌ بخواند.

(مسأله 900) مسافت با يقين وشهادت دو مرد عادل بلكه به خبر يك نفر عادل، نيز به خبر فرد مورد اطمينان ثابت مى‌شود. اگر دو بيّنه يا دو خبر باهم تعارض كنند هردو از اعتبار ساقط مى‌شوند وبدون تحقيق، بايد نماز را تمام بخواند اگر مسافر در اندازه مسافت شرعى شك كند، مثلًا نمى‌داند كه مسافت شرعى چهل و سه كيلومتر است يا چهل كيلومتر، چنان‌چه دست يابى به فتواى مجتهد براى او ميسّر نيست بايد هم قصر و هم تمام بخواند.

(مسأله 901) كسى كه يقين كند سفر او هشت فرسخ است و نماز را شكسته بخواند، بعد بفهمد كه هشت فرسخ نبوده، بايد آن را چهار ركعتى بخواند. اما اگر يقين دارد كه سفرش هشت فرسخ نيست ياشك دارد و نماز را تمام بخواند و بعد بفهمد كه هشت فرسخ بوده، چنان‌چه در وقت باشد، بايد نماز قصربخواند و اگر در خارج وقت بفهمد، قضا ندارد.

(مسأله 902) اگر شك كند كه فاصله بين دو شهر، هشت فرسخ است يانه يا يقين دارد كه هشت فرسخ نيست و چنان‌چه در بين راه بفهمد كه هشت فرسخ است، بايد نماز را شكسته بخواند.

(مسأله 903) اگر شهر دوراه داشته باشد، يك راه آن، كمتر از هشت فرسخ و راه ديگر هشت فرسخ باشد، چنان‌چه از راه هشت فرسخى، سفر كند، بايد نماز را شكسته بخواند و در اين حكم، بين سفركردن از شهر خود به شهر ديگر و از شهر ديگر به شهر خود و يا به شهر ديگر فرق وجود ندارد.

(مسأله 904) اگر رفتن پنج فرسخ و برگشتن سه فرسخ باشد، وجوب قصر بعيد نيست. همچنين است اگر رفتن به صورت دايره يا مانند دو ضلع مثلث باشد و برگشتن مستقيم باشد، بايد نماز راشكسته بخواند.

(مسأله 905) اگر شهر ديوار دارد، بايد ابتداى هشت فرسخ را از ديوار شهر حساب كند و اگر ديوارندارد، بايد از خانه‌هاى آخر شهر حساب نمايد. و بين شهر بزرگ و كوچك فرق نيست.

(مسأله 906) در تحقق سفر لازم نيست كه پيمودن مسافت شرعى بدون توقف باشد، بلكه اگر كسى با نيت سفر حركت كند و پيمودن مسافت شرعى چندين روز را در برگيرد و از نظر عرف مسافر شناخته شود، كافى است.

(مسأله 907) اگر كسى از مسير دايره وار، قصد مسافرت نمايد و مسير دايره‌اى در يك طرف‌ شهرباشد يا اطراف شهر باشد، چنان‌چه به حد مسافت شرعى برسد، بايد نماز را شكسته بخواند.

(مسأله 908) بايد موقع حركت قصد مسافت نمايد، پس اگر مكانى را كه كمتر از آن است قصد كندوبعد از رسيدن به آنجا جاى ديگرى را قصد نمايد كه آن نيز كمتر از مسافت شرعى است- اگرچه مجموع آن از مسافت شرعى بيشتر باشد- نماز را بايد تمام بخواند. امّا اگر در برگشت هشت فرسخ باشد، نمازرا شكسته بخواند، بنابراين كسى كه دنبال گمشده يا بدهكار يا فرارى مى‌رود، نمازش رابايد تمام بخواندمگر آن‌كه در بين راه قصد پيمودن هشت فرسخ در رفتن يا رفتن و برگشتن را كند كه در اين صورت بايدشكسته بخواند و در تحقق قصد داشتن يقين به پيمودن مسافت شرعى كافى است.

(مسأله 909) اگر كسى به اندازه كمتر از چهار فرسخ از شهر بيرون برود و قصدش اين هست كه اگر رفيق پيدا كرد، سفر هشت فرسخى برود و اگر پيدا نكرد، نرود يا سفر را مشروط به امرى كند كه دست يابى به آن معلوم نيست، بايد تمام بخواند اما اگر اطمينان دارد كه رفيق پيدا مى‌كند يا امر مشروط قابل دسترسى است، بايد شكسته بخواند.

(مسأله 910) اگر شخصى كه تابع ديگرى است- مانند همسر، خدمتكار واسير- بداند كه متبوع او قصد پيمودن مسافت شرعى را دارد و تا آخر مسير، متبوع را همراهى مى‌كند بايد نماز راشكسته بخواند، ولى اگر در قصد متبوع شك دارد، بايد نمازش را تمام بخواند. اگر در بين راه متوجه نيت متبوع خود شود و باقى مانده مسير به اندازه مسافت شرعى باشد بايد نماز را شكسته بخواند و درغير آن بايد تمام بخواند.

(مسأله 911) كسى كه در سفر به اختيار ديگرى است، چنان‌چه پيش از رسيدن به چهار فرسخ، قصدجدا شدن را دارد يا در جدا شدن خود، شك دارد، بايد نماز را تمام بخواند. همچنين است، اگر قصدجدا شدن متوقف بر امرى است كه احتمال حصول آن امر را مى‌دهد. اگر كسى قصد سفر كند و احتمال عقلايى بدهد كه مانعى براى سفر او پيش مى‌آيد- و لو بعدا مانع رخ ندهد- بايد نماز را تمام بخواند.

(مسأله 912) كسى را كه بدون اختيار به سفر برود مثل اين‌كه در قطار يا كشتى انداخته شود تا آخر سفرببرد، چنان‌چه بداند كه به حد مسافت شرعى مى‌رسد ظاهراً بايد نماز را شكسته بخواند.

دوم: آن‌كه قصد استمرار سفر را داشته باشد، پس چنان‌چه از قصد خود پيش از رسيدن به‌ چهارفرسخ، منصرف يا مردّد شود، بايد نماز را تمام بخواند. اگر در اين مدت نماز را شكسته خوانده بنابراقوى بايد اعاده كند اگرچه خارج از وقت باشد. اگر روزه دار است، بايد بقيه روز را روزه بگيرد و اگر روزه دار نيست، پس از آن از خوردن و آشاميدن اجتناب كند. ولى اگر عدول يا ترديد بعد از چهارفرسخى باشد وقبل از ده روز بخواهد برگردد، بايد نماز را قصر و روزه را افطار كند.

(مسأله 913) در استمرار قصد نيّت مطلق سفر كافى است، پس اگر به قصد مسافرت به شهر معين حركت كند و در مسير راه تصميم بگيرد به شهر ديگرى برود كه به اندازه هشت فرسخ باشد نماز را بايد شكسته بخواند. همچنين است، اگر از اول قصد مسافرت به يكى از دو شهر غير معين را داشته باشد كه هر كدام به اندازه مسافت شرعى برسد.

(مسأله 914) اگر كسى به قصد پيمودن مسافت شرعى حركت كند و پس از پيمودن بخشى از راه مردد شود كه بقيه راه را برود يا نه و به هنگام ترديد، راه نرود، ولو مسافت باقى مانده هشت فرسخ نباشد بايد نمازش را شكسته بخواند و چنان‌چه به هنگام تردد، راه برود و باقى مانده راه به هشت فرسخ برسد- ولو بارفتن و برگشتن- نمازش شكسته است و اگر به اندازه مسافت شرعى نرسد بايد تمام بخواند.

سوم: آن‌كه نخواهد پيش از رسيدن به هشت فرسخ ده روز در جايى بماند، پس كسى كه مى‌خواهد پيش از رسيدن به هشت فرسخ ده روز در محلى بماند يا مردد است كه ده روز در محلى بماند يانه بايدتمام بخواند.

همچنين اگر مردد باشد كه در راه يك ماه توقف كند بازهم نمازش را بايد تمام بخواند. لذا اگردر سفر قصد عبور از وطن يا در عبور از آن مردد باشد، نماز را بايد تمام بخواند. همچنين در صورتى كه نتواند به وطن خود برود ومسافت را طى كند باز بايد نماز را تمام بخواند. ولى اگر از اول سفربناداشت كه در راه قبل از مسافت، ده روز بماند يا يك ماه بدون قصد اقامت توقف كند يا مردد بود وبعداز آن عدول كند ومسافت را طى كند، بايد نماز را شكسته بخواند.

چهارم: آن‌كه سفر مباح باشد و اگر حرام باشد نماز را بايد تمام بخواند چه خود سفر حرام باشد- مانند فراركردن بنده- وچه هدف از سفر حرام باشد مانند آن‌كه براى كشتن نفس محترمه يا دزدى يازنا يا كمك به ظالم سفر نمايد. همچنين اگر هدف از سفر ترك واجب باشد مانند سفر بدهكار توانمند كه طلب كار هم مطالبه كند، چنان‌چه در سفر نتواند بدهى خود را بدهد و به قصد فرار از دادن قرض سفركند، بايد نماز را تمام بخواند ولى اگر هدف از سفر فعل مباح باشد مانند گردش اگرچه در سفر معصيتى انجام بدهد، مثل دروغ گفتن يا غيبت كردن يا خوردن شراب يا ترك نماز بايد نماز را شكسته بخواند. اگرخود سفر حرام است اما هدف از آن، ترك واجب يا فعل حرام نيست، مانند آن‌كه قسم خورده كه روزبارانى سفر نكند يا از طرف كسى كه اطاعت او واجب است از مسافرت نهى شده و با وجود آن چنين سفرى را انجام دهد، در اين صورت بايد نماز را تمام بخواند. در سفر معصيت فرقى نيست كه خود سفر يا هدف از آن معصيت باشد.

(مسأله 915) اگر سفر او سفر حرام نيست، اما با وسيله غصبى يا بر زمين غصبى، مسافرت كندنمازش شكسته است. ولى اگر سفر با مركب غصبى به قصد فرار كردن از صاحب مركب باشد، نمازتمام است.

(مسأله 916) سفر بايد از ابتدا تا انتها مباح باشد، پس اگر در بين راه قصد معصيت كند، بنابراظهربايد نماز را تمام بخواند وبنابراحتياط مستحب بين قصر وتمام جمع نمايد وآنچه را قبلًا شكسته خوانده است در صورتى اعاده ندارد كه مسافت شرعى را طى نموده باشد. اگر تاكنون به اندازه مسافت شرعى راه نرفته است، بايد در وقت اداء و اگر در خارج از وقت است قضا نمايد. اگر در بين راه ازقصد معصيت بر گردد، چنان‌چه باقى مانده راه هشت فرسخ باشد يا چهار فرسخ باشد و بخواهد برود و بر گردد، بايد نماز را شكسته بخواند. اگر باقى مانده به اندازه مسافت شرعى نيست، بايد تمام بخواند بلى، چنان‌چه از جايى كه شروع به بازگشت مى‌كنند تا وطن او هشت فرسخ باشد، بايد شكسته بخواند.

(مسأله 917) اگر سفر از ابتدا بقصد معصيت باشد وبعد به مباح عدول كند، چنان‌چه راه باقيمانده ولو به صورت تلفيقى به اندازه مسافت باشد از هنگام شروع به سفر مباح بايد نمازش را شكسته بخواند. ولى اگر قبل از شروع به مسافرت بخواهد نماز بخواند، بايد تمام بخواند.

(مسأله 918) كسى كه از سفر معصيت برمى گردد وبرگشت مسافت شرعى باشد، اگرچه توبه نكرده نماز را بايد شكسته بخواند. كسى كه به قصد كار حرام مثلًا به كربلاء مسافرت كند و با رسيدن به كربلا، از كار حرام اجتناب و توبه كند و از هنگام شروع به بازگشت، ولو اولين قدم را براى سفر مباح برداردهرچند تاكنون در كربلا است بايد نماز را شكسته بخواند.

(مسأله 919) اگر هدف از سفر در مجموع طاعت ومعصيت باشد، نماز را بايد تمام بخواند.

ولى اگرمعصيت تابع چيز ديگرى باشد وصلاحيت مستقل بودن در تحقق سفر را نداشته باشد مانند شخصى كه براى هدف مباحى به شهرى سفركند وباخود بگويد اگر به آن شهر رسيدم و كار مورد نظرم را انجام دادم، شراب هم بخورم، بايد نماز را شكسته بخواند.

(مسأله 920) اگر براى لهو وخوشگذرانى به شكار رود (به اندازه مسافت شرعى) نماز را بايد تمام بخوانند وفرقى نمى‌كند شكار در خشكى يا در دريا باشد. ولى اگر مسير برگشت به اندازه مسافت شرعى باشد، بايد نماز را شكسته بخواند، امّا چنان‌چه شكار براى تهيه وامرار معاش باشد بايد شكسته بخواند و چنان‌چه براى تجارت و زياد كردن مال باشد، بنابر اظهر شكسته بخواند.

(مسأله 921) كسى كه با ظالم مسافرت مى‌كند اگر ناچار باشد يا براى نجات دادن خود يا مظلومى بااو مسافرت كند نماز را بايد شكسته بخواند. در غير اين صورت، اگر مسافرت او كمك به ظالم باشد، نماز را بايد تمام بخواند. اگر سفر ستمگر مباح باشد، نمازش شكسته مى‌شود و پيروانش بايد نماز راتمام بخوانند.

(مسأله 922) اگر شك كند كه سفرش، سفر معصيت است يانه، بايد شكسته بخواند امّا اگر قبلًامى دانست كه اين گونه سفر حرام است و الآن شك كند كه بازهم حرام است يانه، يا از طريقى حرمت سفر ثابت شود، بايد نماز را تمام بخواند.

(مسأله 923) اگر كسى در ماه رمضان قصد سفر معصيت كند و روزه هم بگيرد و بعداز رسيدن به هشت فرسخ به سفر حلال برگردد، چنان‌چه برگشت او پيش از زوال باشد و باقى مانده راه به اندازه مسافت شرعى باشد و پيش از زوال هم سفر مباح را شروع كند، افطار واجب است. اگر بعداز زوال به سفر مباح برگردد و باقى مانده راه به اندازه مسافت شرعى نباشد، ادامه دادن روزه واجب است. اما اگرباقى مانده راه به اندازه مسافت شرعى باشد، افطار جايز است و احتياط اولى ادامه دادن روزه است. امّا اگر عدول به سفر حلال قبل از طى كردن مسافت شرعى باشد، چنان‌چه عدول قبل از زوال باشد وبقيه راه به اندازه مسافت شرعى است افطار واجب است، و اگر بقيه راه مسافت شرعى نباشد بعيد نيست كه افطار واجب باشد واحتياطاً بين روزه وقضاى آن جمع نمايد. اما اگر عدول بعد از زوال باشد، بنابراظهر افطار جايز است به شرطى كه بقيه راه به اندازه مسافت باشد. چنان‌چه بقيه راه به اندازه مسافت نباشد، بنابراحتياط واجب بين اتمام روزه وقضاى آن جمع نمايد. اما اگر ابتداى سفر حلال باشد وقبل از پيمودن هشت فرسخ به سفر حرام عدول‌ كند اعم از اين‌كه پيش از زوال يا بعداز زوال باشد و چنان‌چه تاكنون افطار نكرده باشد بنابراظهر به مجرد تحول در نيت بايد نيت روزه كند. اگر بعد ازپيمودن مسافت شرعى به حرام عدول كند، اگرچه قبل از زوال باشدنيت روزه كردن صحيح نيست.

پنجم: آن‌كه مسافرت را شغل يا مقدمه شغل قرار ندهد. صورت اولى، مانند: باربر، شتردار، كشتيران، خلبان و مهمان دار كشتى و هواپيما. صورت دوم، مانند: مكارى، چوپان، تاجر، نجّار و بنّاى دوره گرد و مانند اينها اگرچه براى بردن اثاثيه منزل خود يا خانواده، خود به اندازه هشت فرسخ مسافرت كند و از نظر عرف مسافرت شغلش يا مقدمه شغلش باشد، بايد نماز را تمام بخواند. همچنين كسى كه فاصله منزل تا محل كارش به اندازه مسافت شرعى است و هر روز يا يك روز در ميان، يا در هرهفته يك روز به محل كار خود رفت و آمد كند و چنان‌چه شهر محل كار را وطن خود قرار ندهد، بايد درمحل كار و در بين راه نماز را تمام بخواند. ولى اگر محل كار را مقر و وطن قرار دهد يعنى بخواهد سه سال يا بيشتر در آنجا بماند، بايد در آنجا به عنوان اين‌كه وطن او است نماز را تمام بخواند، اما در بين راه بايد نمازش را شكسته بخواند اگرچه هر روز رفت وآمد كند.

(مسأله 924) مقصود از كار وشغل حرفه وفن است مانند رانندگى، دريانوردى وباربرى، پس اگردر مسافت شرعى رفت وآمد كنند نماز را در بين راه ومقصد بايد تمام بخوانند چه با اجرت چه بدون اجرت كار كنند.

(مسأله 925) كسى كه با ماشين خود هر روز مسافت شرعى را مى‌پيمايد اما نه بعنوان شغل بلكه به انگيزه گردش يا زيارت مثل آن‌كه هر روز از نجف به زيارت امام حسين عليه السلام برود، نمازش شكسته خواهد بود.

(مسأله 926) اما كسانى كه مدت كارشان در هر شهرى يك سال يا كمتر باشد، سپس به شهرديگرى منتقل مى‌شود، نيز سرباز يا دانشجوئى كه سفر مى‌كند ويك هفته در محل كار يا تحصيل است وبعد به شهر خود برمى گردد وهمين طور ادامه مى‌دهد، بايد نماز را در همه حالات حتى در بين راه تمام بخواند.

(مسأله 927) اگر دانشجو بداند كه دو سال در تهران درس مى‌خواند وشك كند كه در اين مدت وطن او محسوب مى‌شود يا نه، بايد در تهران تمام بخواند و در بين راه بين قصر وتمام جمع كند.

(مسأله 928) اگر در سفر زيارتى يا سياحتى كار كند بايد نمازش را شكسته بخواند، مثلًا آهنگرى كه براى گردش سفر مى‌كند و از شهرى به شهر ديگر مى‌رود، اگر در ضمن اوقات فراغت آهنگرى كند، چون سفرش ارتباطى با كارش ندارد وبراى آن سفر نكرده است، نمازش قصر مى‌شود.

(مسأله 929) اگر كسى كارش سفر باشد، بايد در محل كار و در بين راه در رفت وبرگشت نمازش راتمام بخواند، همچنين در هر سفرى كه مربوط به كار باشد بايد نمازش را تمام بخواند، پس اگر ماشين در ميان راه خراب شود وتعمير آن بر مسافرت به شهر ديگرى متوقف باشد، بايد نماز را در رفت وبرگشت به آن شهر تمام بخواند، ولى در سفرى كه مربوط به كارش نيست اگرچه زياد هم باشد، نمازشكسته مى‌شود.

(مسأله 930) ميان فردى كه كارش مسافرت در تمام سال است با فردى كه يك فصل از سال براى كارش مسافرت مى‌كند فرقى نيست، بلكه دو ماه يا كمتر نيز اگر مسافرت نمايد وبراو صدق كند كه شغلش در سفر است- مثل مديران كاروان ومانند آن كه يك ماه از سال به حج مسافرت مى‌كنند- همه اينهابايد نماز را تمام بخوانند.

(مسأله 931) چنان‌چه تاجرى در مكانى كه مسافت شرعى است كارخانه‌اى احداث كند ويك روز يايك هفته در آنجا بماند وبرگردد، بايد نماز را در آنجا و در بين راه در رفت وبرگشت تمام بخواند، ولى اگر آنجا را وطن خود قرار دهد، نماز را در بين راه در رفت وبرگشت بايد شكسته بخواند.

(مسأله 932) كسى كه در دوسه فرسخى شهر كار مى‌كند، مانند نجار و پزشك چنان‌چه اتفاقاً سفرهشت فرسخى برود، بايد نماز را شكسته بخواند. همچنين كارمندى كه در هرماه يك روز يا چهار روزبه طور منظم سفر كند يا در تعطيلات تابستانى به اندازه مسافت شرعى مسافر كشى كند، بايد نماز راشكسته بخواند.

(مسأله 933) اگر سفر، شغل شمرده شود، در همان سفر اول نماز تمام است وتكرار سفر تا سه بارلازم نيست.

(مسأله 934) كسى كه شغلش سفر است اگر براى كار ديگرى مثلًا براى زيارت يا حج مسافرت نمايد، نماز را بايد شكسته بخواند. همچنين اگر ماشين يا كشتى خراب شود و آن را به‌ تعميرگاه سپرده، به شهرش برگردد، بايد در برگشت نمازش را شكسته بخواند. نيز اگر در ميانه راه چهارپايانش غصب يا مريض شود و به شهر خود باز گردد، بايد نماز را شكسته بخواند، امّا چنان‌چه در برگشت بار يامسافرى پيدا نشود و با وسيله خود برگردد نمازش را بايد تمام بخواند.

(مسأله 935) اگر در فصل يا ماههاى معينى سفر را شغل خود قرار دهد، مانند كسى كه در تابستان سبزيجات را به شهر حمل مى‌كند يا در ماه حج بين مكه و جدّه مسافر كشى مى‌كند، فقط در اين مدت بايدنماز را تمام بخواند، ولى در ماههاى ديگر سال اگر سفرى براى او پيش آيد اگرچه زياد باشد، نماز را بايدشكسته بخواند.

(مسأله 936) اگر بار بر، در شهرى قصد اقامت نمايد، بنابر اظهر در سفر اول بايد نماز را تمام بخواند و احتياط مستحب جمع كردن بين تمام و قصر است.

ششم: آن‌كه از صحرانشينانى نباشد كه در بيابانها گردش مى‌كنند وهرجا آب و خوراك براى خود و حيوانات‌شان پيدا كنند، مى‌مانند وبعد از چندى به جاى ديگر مى‌روند، اين گونه افراد بايد نماز را تمام بخوانند. اگر از منزلگاه خود به جاى ديگرى سفر كنند، مثلًا به حج وزيارت يا خريدن خوراكى براى خود و علوفه براى حيواناتشان به شهر بروند يا براى پيداكردن منزلگاه جديد يا آب وعلف خارج شوند، بايد نمازرا شكسته بخوانند. اما اگر با خانه وخانواده و حيوانات براى اين‌ها سفر كنند، بايد نمازش را تمام بخواند.

(مسأله 937) كسى كه سياحت شغل وحرفه اوست اعم از اين‌كه وطن اختيار كرده، يا نكرده بايدنمازش را تمام بخواند. ولى اگر سياحت او براى ديدن وآشناشدن با مناظر وآثار باستانى باشد، نمازش را بايد شكسته بخواند. اما كسى كه از وطن خود صرف نظر كند و وطن ديگرى را اختيار نكرده مانندكارمندى كه به مقتضاى شغلش هر سال يا كمتر از آن بايد از شهرى به شهر ديگرى منتقل شود، بايدنمازش را تمام بخواند.

هفتم: آن‌كه به حد ترخّص برسد يعنى از وطنش به قدرى دور شود كه فرد معمولى كه در انتهاى خانه‌هاى شهر ايستاده و زمين هموار و هوا هم صاف باشد، همديگر را نبينند و صداى اذان را هم نشنوداعم از اين‌كه ديوارهاى شهر ديده شود يا ديده نشود، هر مسافر كه تا اين حد از شهر خود دور شود بايدنماز را شكسته بخواند.

(مسأله 938) معيار در شنيدن وديدن اين است كه شخص متعارف در زمين هموار و هواى‌ صاف كسى را نبيند و صداى معمولى اذان شهر را نشنود.

(مسأله 939) كسى كه به قصد مسافرت از شهر خارج مى‌شود، در فاصله شهر تا حدّ ترخص، بايد نمازرا تمام بخواند.

(مسأله 940) اگر مسافر شك كند به حد ترخص رسيده يا نه، بايد نماز را تمام بخواند تا يقين پيداكند كه به حد ترخص رسيده است، ولى در بازگشت به شهر خود بنابراقوى حد ترخص اعتبار ندارد وتابه شهر نرسيده نماز را شكسته بخواند. همچنين كسى كه در جايى ده روز قصد اقامت نموده يا سى روزبا ترديد در جايى مانده است، حد ترخص شرط نيست و به مجرد شروع سفر، نماز را شكسته بخواند.

(مسأله 941) حدّ ترخّص در شهرهاى بزرگ، نشنيدن اذان آخر شهر است، همچنان كه در محلّ كه اذان ازجاى بلند غير متعارف پخش مى‌شود، معيار بلندى متعارف است.

(مسأله 942) اگر به اعتقاد اين‌كه به حد ترخص رسيده است شكسته نماز بخواند وبعد خلاف آن معلوم شود، نمازش باطل است. اگر بخواهد نماز را در همان محلّ اعاده كند، بايد تمام بخواند و اگرتأخير انداخت تا به حد ترخص برسد، چنان‌چه وقت مانده است، بايد شكسته بخواند. اگر نماز رانخواند تا وقت آن تمام شود، در اين صورت، اگر بخواهد پيش از رسيدن به حدّ ترخص قضاى نماز رابخواند، بايد تمام بخواند و اگر بعداز از حد ترخص مى‌خواند، بايد شكسته بخواند.

(مسأله 943) اگر فاصله وطن- مثلًا نجف- از محل كار- مثلا كوفه- كمتر از هشت فرسخ باشد و هر روزصبح به محل كار برود و شب بر گردد، مسافر نيست اما چنان‌چه هنگام حركت از نجف تصميم بگيرد كه بعداز ظهر از كوفه به بغداد برود، بايد بعداز رسيدن به حدّ ترخص محل كار، نماز را شكسته بخواند و در بازگشت از بغداد هنگام رسيدن به محل كار بايد تمام بخواند.

دانلود شرائط سفر – آیت الله فیاض (مد ظله العالی)

لینک کوتاه: https://porsan.org/?p=622