وضو داراى چهار جزء واجب است: شستن صورت ودو دست، مسح سر وپاها.

اول: شستن صورت، و در آن چند امر واجب است:

1- واجب است صورت را از بالاى پيشانى- جايى كه موى سر مى‌رويد- تا آخر چانه شست وپهناى آن به مقدارى است كه بين انگشت وسط وشست قرار مى‌گيرد وبراى اين‌كه يقين كند اين مقدار كاملًا شسته بايد كمى از اطراف آن را هم بشويد وبنابراحتياط واجب از بالا به پايين بشويد.

2- واجب است وقتى كه آب به صورت مى‌رسد نيت وضو نمايد چه آب را خود با كف به صورت برساند وآن را بشويد چه صورت را زير شير آب بگيرد، بطورى كه از بالا به پايين شروع كند وچه صورت را در آب حوض فرو برد كه بنابراحتياط واجب از بالا به پايين باشد و اگر بعد ازآن‌كه آب به صورت رسيد نيت وضو كند صحيح نيست. بنابراين اگر انسان با آب باران يا آب ناودان ياآب شير وضوبگيرد به طوريكه وقتى آب به صورت مى‌رسد نيت وضو كند وضويش صحيح است، امّا اگر بعد از رسيدن آب به صورت نيت وضو بكند وضو باطل است. همچنين اگر انسان از ابتدا به قصدوضو زير باران بيايستد وآب بطور كامل بر صورتش جارى گردد هر چند با دست به صورتش نكشد وضو صحيح است، در وضوى ارتماسى كه واجب است در حال داخل كردن صورت در آب، نيت وضو داشته باشد با رعايت شستن از بالا به پايين و چنان‌چه در حال خارج كردن صورت از آب نيت كند، وضو باطل است.

3- بايد آب به اندازه‌اى باشد كه صورت را فرا گيرد وجارى شود، بنابراين اگر آب خيلى كم باشد وتنها مانند ماليدن روغن بمالد وضو باطل است.

(مسأله 73) اگر دست يا صورت كسى كوچكتر يا بزرگتر از متعارف باشد بايد به مقدارى متعارف بشويد همچنين اگر در پيشانى مو روييده يا جلوى سرش مو ندارد بايد به اندازه معمول بشويد.

(مسأله 74) اگر پوست صورت از لاى مو پيدا باشد چه مو زياد يا كم باشد بايد آب را به پوست برساند و اگر پيدا نباشد، شستن ظاهر مو كافى است ورساندن آب به پوست يا لاى مو لازم نيست.

(مسأله 75) شستن داخل بينى ومقدارى از لب وچشم كه در وقت بستن ديده نمى‌شود واجب‌ نيست.

(مسأله 76) مويى كه خارج از حد صورت است اگرچه بر صورت آمده باشد چون از حد متعارف خارج است، شستن آن واجب نيست. همچنين مويى كه در محدوده صورت روييده است امّا به بيرون محدوده رسيده، مانند ريش بلند، شستن آن لازم نيست.

(مسأله 77) اگر به مقدار سر سوزن از صورت شسته نشود وضو باطل است بنابراين بايد اطراف چشم وابرو را از چرك، سرمه وزينت پاك نمود و اگر در وجود چيزى شك كند كه مانع از رسيدن آب است يا نه، بايد آن را برطرف بكند.

(مسأله 78) اگر كسى در شى ء موجود شك كند كه آيا مانع رسيدن آب است يا نه، بايد آن شى ءرا برطرف كند و اگر در اصل وجود مانع شك كند واجب است بررسى نمايد تا اطمينان به نبود مانع حاصل شود وصرف گمان در نبودن مانع كفايت نمى‌كند.

(مسأله 79) سوراخى كه براى حلقه‌هاى زينتى در بينى يا پرده آن (خزامه) ايجاد مى‌كند، چنان‌چه بزرگ باشد كه به راحتى آب به آن برسد، بايد در وضو شسته شود چه حلقه در آن باشد وچه نباشد.

دوم: شستن دستها

بايد دستها را از آرنج تا سر انگشتان از بالا به پايين بشويد وكسى كه بخشى از دست او قطع شده است بايد بقيه را بشويد وكسى كه دستش از بالاى آرنج قطع شده، احتياط آن است- اگر اقوى نباشد- مقدار باقيمانده از بازوى خود را بشويد وكسى كه ذراع دست دارد ولى آرنج ندارد، بايد آن ذراع رابشويد و اگر كسى گوشت اضافى يا انگشت اضافى دارد آن را نيز بايد بشويد. وكسى كه از بالاى آرنج دست اضافى دارد، بنابراحتياط واجب شستن آن نيز واجب است. همچنين اگر دست اضافى با اصلى اشتباه شود، بنابراحتياط بايد هر دو را بشويد و با هر دو مسح نمايد.

(مسأله 80) آرنج- محل اجتماع دو استخوان بازو و ذراع- واجب است همراه دست شسته شود.

(مسأله 81) موهاى دست اگرچه زياد باشد، واجب است همراه با پوست زير آن شسته شود.

(مسأله 82) درآوردن خارى كه در دست فرو رفته لازم نيست مگر آن‌كه زير آن از ظاهر پوست حساب شود كه در اين صورت واجب است شستن آن ولو به خارج كردن خار. وشكافهايى كه در اثر سرما و غيره در پشت دست پديد مى‌آيد چنان‌چه آب به راحتى به آنها برسد شستن آنها لازم است وگرنه واجب نيست، و اگرشك كند كه آب به درون تركهاى دست رسيده است يانه، يقين به آن لازم نيست.

(مسأله 83) اگر چركى كه روى اعضاى وضو هست جزء پوست به حساب آيد، از بين بردن آن واجب نيست وگرنه بايد برطرف شود.

(مسأله 84) كسى كه پيش از شستن صورت، دستهاى خود را تا مچ شسته باشد، در موقع وضوگرفتن بايد تا سر انگشتان را بشويد و اگر فقط تا مچ دست را بشويد، وضوى او باطل است.

 

سوم: مسح سر

واجب است جلو سر را كه يك چهارم سر است مسح نمايد ومسماى مسح كافى است، اما بنابراحتياط مستحب اندازه مسح از پهنا به مقدار پهناى سه انگشت و از درازا به اندازه يك انگشت باشد. بنابراحتياط واجب مسح با ترى دست از بالا به پايين انجام شود، بلكه احتياط آن است كه با باطن كف دست راست باشد اگرچه با پشت آن هم بعيد نيست كه كفايت كند.

(مسأله 92) در صورتى كه موى جلو سر از حد متعارف بلندتر نباشد و در جلو سر جمع نشده باشد مسح روى آن كافى است واگرنه مسح بر آن باطل است و بايد بيخ موها رامسح نمايد.

(مسأله 93) زيادى رطوبت دست در صورتى كه مسح بر آن صدق كند ضررى ندارد.

(مسأله 94) اگر مسح به باطن دست ممكن نباشد با پشت دست مسح نمايد، بلكه در صورت تمكن هم بعيد نيست كه مسح با پشت دست صحيح باشد، و اگر مسح با پشت دست هم ممكن نباشد، بنابراحتياط بايد با ذراع مسح كند.

(مسأله 95) جاى مسح بايد خشك باشد واگرترى آن به قدرى باشد كه بعد از مسح عرفاً بگويندرطوبت موجود درجاى مسح از ترى كف دست است، در اين صورت مسح اشكال ندارد.

(مسأله 96) اگر رطوبت دست با رطوبت اعضاء وضو مخلوط شود در صورتى كه رطوبت مستندبه دست نباشد مسح با آن باطل است و امّا مخلوط شدن ترى دست راست باترى دست چپ اگر به خاطر احتياط يا عادتى باشد كه بعد از شستن دست چپ به وجود مى‌آيد، در صورتى كه متعارف نباشد، مسح با آن خالى از اشكال نيست.

(مسأله 97) اگر رطوبت دست خشك بشود، مى‌توان در صورت امكان از رطوبت ريش كه‌

از حدمعمول درازتر نباشد براى مسح استفاده كند و اگر ممكن نشد بايد وضو را اعاده كند.

(مسأله 98) اگر حفظ رطوبت دست براى مسح، در اثر گرما يا بيمارى يا چيزى ديگر امكان نداشته باشد بايد تيمم كند.

(مسأله 99) مسح كردن روى عمامه يا مقنعه يا غير اين دو صحيح نيست اگرچه نازك باشد و مانع ازرسيدن رطوبت به پوست نباشد.

چهارم: مسح پا

واجب است بعد از مسح سر، با ترى آب وضو كه در دست مانده روى پاها را از سر انگشتان تامفصل مسح نمايد. پهناى مسح به هر اندازه باشد كافى است وبنابر اظهر، اول پاى راست را با دست راست وبعد پاى چپ را با دست چپ مسح كند. اگر قسمتى از پا قطع شده باشد، بقيه را مسح كندو اگر همه آن قطع شده باشد، مسح ساقط مى‌گردد، اما احتياط مستحب آن است كه ساق را مسح كند. اگر پاى اضافى دارد به نحوى كه مشخص نباشد كدام پاى اصلى است هردو را مسح نمايد، اما اگرمشخص باشد بنابراحتياط پاى اضافى را نيز مسح كند. احكامى كه درمسح سرگفته شد در اينجا نيز جارى است.

(مسأله 100) اگر موى روى پا از حد متعارف خارج نباشد، مسح روى آن مجزى است و اگر از حدمتعارف خارج باشد واجب است پوست را مسح نمايد.

(مسأله 101) مسح روى حائل، مثل كفش، اگرچه به خاطر تقيه يا ضرورت ديگرى باشد، صحيح نيست.

(مسأله 102) اگر در حال تقيه امر داير شود بين مسح بر كفش وشستن پا، بايد پا را بشويد.

(مسأله 103) بنابر اقوى تقيه در جايى است كه انسان ناچار باشد، بنابراين اگر ترك تقيه امكان داشته باشد، تقيه مشروع نيست. حضور در مكان يا زمانى كه عمل بايد در آن بصورت تقيه انجام گيردمنوط به اين نيست كه مكان وزمان ديگرى نباشد وبذل مال براى رفع آن خصوصاً اگر در بذل ضررى باشد لازم نيست.

(مسأله 104) اگر سبب كه موجب وضوى عذرى گرديده برطرف شود، واجب است وضو اعاده شود اگرچه خارج وقت باشد وفرقى نمى‌كند كه سبب، تقيه يا ضرورت ديگرى باشد، اما اگر وضوى عذرى صحيح باشد، اعاده آن واجب نيست گرچه سبب در وقت زايل شود، مانند آن‌كه پاها را بجاى مسح كردن بشويد يا دستها را از پائين به بالا بشويد.

(مسأله 105) اگر (درجايى كه وظيفه تقيه است) برخلاف تقيه وضو بگيرد باطل است، مگرآن‌كه به جاى مسح برحايل كه مذهب مخالف است پاهارا بشويد، كه دراين صورت وضوصحيح است.

(مسأله 106) در مسح پا، واجب است دست را روى پا بكشد چه از سر انگشتان تا بلندى پا بكشد و چه بالعكس، بنابراين گذاشتن تمام دست را روى تمام پا اگرچه مقدار كمى بكشد، كفايت نمى‌كند.

دانلود كيفيت وضو گرفتن – آیت الله فیاض (مد ظله العالی)

لینک کوتاه: https://porsan.org/?p=143