اول: وطن كه دو نوع است يكى زادگاه كه محل سكونت پدران و اجداد وخانواده انسان است وديگرى قراردادى است به اين معنى كه شخصى از وطن خود به قم يا نجف هجرت نمايد وقصد كندتا آخر عمر آنجا باشد، در اين قسم از وطن خانه داشتن معتبر نيست. وطن سومى نيز هست وآن جايى است كه انسان براى مدت طولانى مثلًا چهار سال يا بيشتر براى كار يا تحصيل علم در نظر بگيرد.
(مسأله 944) انسان مىتواند دو وطن داشته باشد مثل اينكه در نجف وكربلا منزل داشته وهر سال مدتى را در يك منزل اقامت كند، بلكه مىتواند بيشتر از دو وطن داشته باشد.
(مسأله 945) اگر كسى در شهرى نيّت توطن كرده و مانند بقيه مردم در آنجا زندگى كنند، احكام وطن را دارد.
(مسأله 946) در تحقق وطن شرعى داشتن ملك و قصد شش ماه زندگى در آن، شرط نيست.
(مسأله 947) در صدق وطن، قصد توطن اگرچه به پيروى از ديگرى مانند همسر از شوهر يا فرزند ازپدر، كافى است بنابر اين اگر همسر بداند كه شوهرش مثلا قم را وطن خود قرار داده، وطن او نيز هست. همچنين اگر بداند كه شوهرش چهار سال يا بيشتر در يك شهر مىماند، براى همسر- اگرچه بدون اختياربماند- حكم وطن رادارد.
(مسأله 948) اگر انسان داراى يكى از وطن هايى كه گفته شد، باشد و در ماندن يا اعراض از آن، مرددشود، از وطن بودن خارج نمىشود مگر آنه كه بطور يقين از آن، اعراض كند.
(مسأله 949) اگر در شهرى قصد توطن تا آخر عمر را نداشته باشد، وطن صدق نمىكند، پس اگرمدت طولانى در نجف اشرف يا قم قصد اقامت نمايد، اما بعد از تحصيل علم قصد برگشت به وطن اصلى را داشته باشد در حكم وطن است، يعنى بايد نماز را در آن تمام بخواند و چنانچه براى زيارت سفر كند و برگردد، لازم نيست قصدده روز كند و در صورتى نمازش شكسته مىشود كه مسافت شرعى را طى نمايد. همان طورى كه وطن قاطع سفر است، وطن قراردادى نيز قاطع سفر است. حد اقل زمان براى وطن قراردادى سه سال است و اگر قصد دوسال يا كمتررا داشته باشد حكم مسافر را دارد.
دوم: آنكه قصد كند، ده روز پشت سرهم در محلى بماند يا مىداند كه بدون اختيار ده روز درمحلى مىماند، در آن محل بايد نمازهاى خود را تمام بخواند و لازم نيست قصد ماندن شب اول و شب يازدهم را داشته باشد و همين كه نيت كند از خورشيد روز اول تا غروب خورشيد روز دهم بماند، كافى است. همچنين اگر قصدش اين باشد كه از ظهر روز اول تا ظهر روز يازدهم بماند، بايد نماز راتمام بخواند.
(مسأله 950) در قصد اقامت، ماندن در يكجا شرط است، يعنى محل سكونت وخوردن وخوابيدن او در يك شهر يا در يك روستاى معين باشد و در مدت اقامت، مسافرت نكند. اگر كمتر از مسافت شرعى خارج شود و شب به محل اقامت بازگردد، اشكال ندارد، پس اگر در نجف قصد اقامت كند و هر روز براى زيارت و گردش به كوفه يا مسجد سهله برود وشب به محل اقامت بازگردد، اشكال ندارد. درجواز بيرون رفتن به كمتر از مسافت شرعى فرق نمىكند چه از اول اين قصد را داشته يا در خلال ده روزقصد كند كه بيرون برود.
(مسأله 951) كسى كه ده روز در يك شهر بدون قصد اقامت بماند، سفرش قطع نمىشود. همچنين اگر اقامت خود را برآمدن مسافرى يا بر پايان يافتن كارى معلق كند، نمىتواند قصد اقامت نمايد، مثلًاكسى كه اقامت خود را بر شدت نگرفتن گرما معلق كند وده روز بماند، بايد نماز را شكسته بخواند. اگرمسافر قصد ماندن تا روز معين (جمعه دوم) را دارد، اگرچه شك داردكه روزى ورودش، سه شنبه بوده ياچهارشنبه- اما در واقع ده روز كامل در آن محل بماند- بايد نماز را تمام بخواند. امّا اگر مىداند كه روزى ورودش بعداز زوال چهارشنبه بوده، اما شك دارد كه تا زوال جمعه دوم يا تا زوال شنبه دوم مىماند، اگرچه به طور اتفاقى تا زوال شنبه دوم بماند، بايد نماز را شكسته بخواند. همچنين مسافرى كه قصد كند از روز بيست و يكم ماه تا پايان ماه در محلّى بماند، اما ماه بين سى روز و بيست و نُه روز مردد باشد، بايد نماز را شكسته بخواند.
(مسأله 952) قصد اقامت در بيابان مانعى ندارد و در فرض اقامت، مىتواند از محل اقامت تا كمتراز مسافت شرعى در صورتى كه شب در آنجا نماند، برود.
(مسأله 953) اگر مسافرى از قصد اقامتى كه كرده است، غفلت كند ونماز ظهر، عصر يا عشا رابتصور اينكه در وطن خويش است، تمام بخواند، نماز او با اين تصوّر وقصد صحيح نيست، بلكه بايدنماز چهار ركعتى را به قصد اقامت بخواند.
(مسأله 954) اگر مسافر قصد كند كه ده روز در محلّى بماند، چنانچه بعداز خواندن يك نماز چهار ركعتى از ماندن منصرف شود، تا هنگامى كه در آن جاست، بايد تمام بخواند. اگر پيش از خواندن يك نماز چهار ركعتى از ماندن منصرف شود، بايد نماز را شكسته بخواند و در اين فرض فرق نمىكند چه اصلًا نماز نخوانده يا نماز غير چهار ركعتى خوانده، باشد، يا نماز چهار ركعتى را شروع كرده و در ركوع ركعت سوم، منصرف شود.
(مسأله 955) اگربعد ازقصد ماندن ده روز در محلّى، از روى فراموشى يا غفلت نسبت به قصد ماندن ده روز، يك نماز چهار ركعتى بخواند و سپس از قصد ماندن منصرف شود، اين نماز چهار ركعتى براى تمام خواندن نماز كفايت نمىكند. همچنين اگر بعداز قصد ماندن ده روز، نماز چهار ركعتى فوت شود وقضاى آن را بعنوان قضاى چهار ركعت وطن بخواند، سپس از قصد ماندن منصرف شود، براى تمام خواندن در بقيه روزها كفايت نمىكند و از اين پس بايد نماز را شكسته بخواند.
(مسأله 956) اگر مدت اقامت تمام شود، تا وقتى كه سفر نكرده است نماز را بايد تمام بخواند ودوباره قصد اقامت لازم نيست اگرچه در اين مدت نماز تمام نخوانده باشد.
(مسأله 957) در تحقق اقامه، بلوغ شرط نيست پس اگر غير بالغ قصد اقامت كند وبالغ شود، بايددر روزهاى باقى مانده نماز را تمام بخواند و اگر قبل از بلوغ، نماز بخواند بايد تمام بخواند. اگر ديوانهاى كه مىتواند نيت كند ويا در حال سلامتى قصد اقامت نمايد، سپس ديوانه شود، بايد بعد از سالم شدن نماز را تمام بخواند. همچنين اگر زن هنگام قصد اقامت حيض باشد، بايد بعد از پاك شدن در بقيه روزها نماز را تمام بخواند، بلكه اگر تمام ده روز را حيض باشد تا وقتى كه سفر نكرده است، بايد نمازرا تمام بخواند.
(مسأله 958) اگر بعد از قصد اقامت وخواندن نماز چهار ركعتى از اقامت ده روزه عدول كند و بعد بفهمد نمازى را كه خوانده باطل بوده است، بايد شكسته بخواند. همچنين اگر در ظهر نماز را شكسته بخواند وبعد قصد اقامت كند و نماز عصر را تمام بخواند و بعد بفهمد كه يكى از آن دو نماز باطل بوده است، بايد شكسته بخواند. اگر نماز را به نيت تمام بخواند وبعد از سلام شك كند كه چهار يا سه يا دوركعت خوانده، سپس از قصد اقامت خود منصرف شود، بايد بر تمام باقى بماند. همچنين اگر بعد ازسلام واجب وقبل از خواندن مستحبات يا قبل از سجده سهو عدول كند، بايد بر تمام باقى بماند. ولى اگر بعد از سلام وقبل از قضاى سجده يا تشهد فراموش شده عدول نمايد، بعيد نيست كه نماز شسكته بخواند اگرچه احتياط اولى جمع كردن بين نماز شكسته و تمام است.
(مسأله 959) مسافر بعد از قصد اقامت وخواندن نماز چهار ركعتى مىتواند به كمتر از مسافت شرعى برود، به شرطى كه شب برگردد و اگر در مدت اقامت ده روزه تا كمتر از مسافت شرعى برود و شب رابماند، اقامت او باطل مىشود و بعداز آن نماز را بايد شكسته بخواند، البته اگر از روى جهل به مسئله نماز را تمام بخواند، صحيح است، ولى چنانچه از روى غفلت نماز را تمام بخواند و در وقت متوجه مسئله شود، بايد اعاده نمايد. اما اگر خارج از وقت ملتفت شود، نمازى را كه خوانده قضا ندارد. اگر بعداز ده روز به كمتر از مسافت شرعى برود ويك شب يا بيشتر در آنجا بماند اشكال ندارد و همچنان تا درمحل اقامت است نماز را شكسته بخواند.
(مسأله 960) اگر مسافر به نيت اينكه نماز را شكسته بخواند، مشغول نماز شود و در بين نماز تصميم بگيرد كه ده روز بماند نماز را چهار ركعتى تمام كند. مسافرى كه قصد كرده ده روز در جايى بماند اگر دربين نماز چهار ركعتى از قصد خود برگردد، چنانچه پيش از رفتن به ركوع ركعت سوم باشد، بايد بنشيندو نماز را شكسته بخواند.
(مسأله 961) مسافرى كه قصد كرده، ده روز در محلّى بماند، اگر از ماندن منصرف شود و شك كندكه پيش از آنكه از قصد ماندن برگردد، يك نماز چهار ركعتى خوانده يانه، بايد نماز را شكسته بخواند.
(مسأله 962) اگرقصد اقامت كند وروزه بگيرد وبعد ازظهر وقبل ازخواندن نماز چهار ركعتى ازماندن ده روز منصرف شود، بعيد نيست كه روزه او باطل باشد اما نماز را بايد شكسته بخواند.
سوم: مسافرى كه سى روز در محلى بماند و در اين مدت در رفتن و ماندن مردد باشد، بايد نماز راشكسته بخواند و بعداز گذشتن سى روز بايد نماز را تمام بخواند.
(مسأله 963) مسافرى كه سى روز مردد بوده اگرچند روز آن را درجايى و چند روزى را در جاى ديگر بماند بعداز تمام شدن سى روز هم بايد نماز را شكسته بخواند.
(مسأله 964) مسافرى كه تا سى روز در اقامت خود مردد باشد، مىتواند به كمتر از مسافت شرعى برود بشرط آن كه شب در آنجا نماند و اگر يك شب يا بيشتر در آنجا بماند، حكم مسافر مردد در مكان واحد را ندارد، اما اگر بعد از سى روزى كه مردد بوده است به كمتر از مسافت شرعى برود ويك شب يا بيشتر در آنجا بماند بايد نمازرا تمام بخواند.
(مسأله 965) اگر در محلى بيست ونُه روز در رفتن و ماندن مردد بماند وبعد به جاى ديگر برودوبيست ونه روز در آنجا نيز مردد بماند، در تمام اين مدت بايد نماز را شكسته بخواند تا اينكه در جايى ده روز قصد اقامت كند يا در يك محل سى روز مردد بماند كه در اين دو فرض اخير بايد تمام بخواند.
(مسأله 966) اگر مسافرى وسط روز وارد مكان اقامت خود شود، بايد تا نصف روز سى ويكم بماندتا سى روز كامل شود.
(مسأله 967) معيار قرار دادن ماه قمرى براى سى روز اشكال دارد، بلكه اگر ماه قمرى 29 روز باشدبنابر اظهر عدم كفايت است.