شواهد و رويدادهايى در دورهى پيامبر اسلام (ص) نشان مىدهد كه زن، مسئوليتهاى سياسى اسلامى خود را به بهترين و برجسته ترين وجه انجام داده است؛ به گونهاى كه مانند آن را نديدهايم. اما در عين حال چند سوال مطرح است:
1) چرا زن مسلمان بعد از صدر اسلام، نقش خود را از دست داده است؟
پاسخ:
منشأ تفاوت، تفاوت شرايط و محيط است نه اين كه مسئوليتهاى زن در دورهى رسالت با مسئوليتهاى او در دورههاى بعدى متفاوت باشد؛ زيرا احكام ثابت شرعى در شريعت براى مردان و زنان به طور يكسان، جاويدان است كه با شرايط متغير زمان و زندگى عمومى و عادى بشر، تغيير نمىيابد؛ چون اين احكام يك نوع رابطهى معنوى بين بنده و پروردگارش است و تحت تأثير شرايط متغير قرار نمىگيرد. به عنوان مثال نماز همان نماز عصر بعثت پيامبر است و كسى كه در آن زمان با دست كار مىكرد و كسى كه امروز با اتم كار مىكند، هر دو يك نماز را اقامه مىكنند. دليل مسأله- چنان كه قبلًا گفته شد- اين است كه اين مسائل يك نوع رابطه بين انسان و خداوند است و با تغيير زمان تغيير نمىيابد. در حالى كه رابطهى انسان با طبيعت چون يك رابطهى مادى است، هميشه در حال دگرگونى است. از اين رو، نمىتوان گفت مسئوليت زن در صدر اسلام با مسئوليت او در اين عصر تفاوت دارد.
2) آيا دليل اين موضوع، عوامل محيطى، سياسى و اجتماعى است؟
3) يا اين كه دليل آن فهم محدود و مضايق از آيات و روايات در خصوص نقش زن است؟
4) يا اين كه واقعاً اسلام حقوق و مكلفيتهاى سياسى زن را به رسميت نمىشناسد؟
پاسخهای 2، 3 و 4:
از آن چه گفته شد، روشن مىشود كه در حقوق و مسئوليتهاى سياسى هيچ فرقى بين مرد و زن وجود ندارد و جايى براى اين سوالها نيست.