س : 1566- در بعضى از مناطق افغانستان، علف هاى کوه ها براى مصارف زمستان گوسفندان وگاوها جمع آورى می شود و حدود علفزار هر خانه و منطقه هم از قدیم الایام مشخص و تقسیم شده است.آیا خرید وفروش علفزارهاى یاد شده و تصرف دیگران در حدود علفزارهاى دیگران بدون اجازه جایز است؟
ج : فروختن علفزارها جایز نیست و اگر علفزارها حریم قریه باشد ایجاد مزاحمت براى دیگران جایز نیست.

س : 1567- اگر علف این کوه ها فروخته شود آیا هیزم آن نیز تابع علف است؟
ج : کوه عام پیش از احیا مال کسى نیست تا آن را بفروشد تنها می تواند استفاده کند و اگر حریم قریه باشد ایجاد مزاحمت براى اهل قریه جایز نیست.

س : 1568- چشمه ها و آب هایی که در این گونه کوه ها وجود دارد مال صاحب علفزار است یا بدون صاحب است؟ آیاکسى می تواند در پیرامون چشمه ها، زمین کشا ورزى درست کند؟
ج : هرکسى که بیشتر از دیگران زمین درست کرده است حق اولویت دارد و اگر آب اضافه و زیاد شد دیگران هم می توانند از آن استفاده کنند.

س : 1569 – آیا کسى می تواند در حریم قریه خانه بسازد؟
ج : ساختن خانه در حریم قریه اگر موجب شودکه اهل قریه در مضیقه بیفتند حکم غصب را دارد و اهالى می توانند خانه را خراب کنند.

س : 1570- کسى پیرامون زمین خود را احیاء و نهال غرس کرده است اهالى قریه می گویند حریم قریه تنگ شده است و ضرر به ما می رسد آیا مطلق ضرر اهل قریه کفایت می کند براى پس گرفتن حریم قریه یا ملاک عسر و حرج اهالى است؟
ج : اگر احیاى حریم موجب ضرر و مزاحمت اهالى شود براى پس گرفتن حریم کفایت می کند.

س : 1571 – حریم نهر آب ازنظر وسعت و فضا چه اندازه است؟
ج : به اندازه رفع احتیاجات مانند جاى انداختن گل و لاى نهر و رفت و آمد مالکان آن.

س : 1572 – دو برادر زمین کشاورزى زنى را می خرند.خواهر زن ادعاى شفعه می کند و دعوا و مرافعه طولانى می شود و از این بابت ضرر و زیان مالى متوجه خریداران می شود و سرانجام فیصله می شود که زمین به مشترى (دو برادر) داده شود و آنها به مدت دو سال زمین راکشت می کنند اما یکى از برادران در ایران بدهکار و مجبور به فروش سهمیه خود از زمین یاد شده می شود.سهمیه یکى از براداران را خواهر همان زن (بایع) در ایران می خرد و وقف حسینیه محل می کند.اکنون برادر (بایع دوم) نمی گذارد که برادرش زمین را به خواهر بایع اولى بفروشد و چند ادعا دارد: 1- قرار بوده است که یکى از برادران زمین خود را بدون اجازه دیگران نفروشد.2- ادعاى حق شفعه دارد و خودش حاضر است که زمین برادرش را بخرد.3- زمین پیش ازتقسیم فروخته شده است.4- زیان هاى مالى که در معامله اول متوجه این دو برادر شده است پرداخت نشده است.
ج : برادر بایع دوم حق شفعه دارد و می تواند پول خواهر بایع اول را بدهد و زمین برادر را مالک شود.اما ضرر و زیان مالی نیاز به حضور طرفین دعوا در پیش قاضى دارد.

س : 1573 – آیا کسى می تواند مرتع و جرآگاه لریه را مورد استفاده شخصى قرار بدهد و مانع دیگران شود؟
ج : کسى نمی تواند حریم قریه را احیاءکند.

س : 1574- اگر نفوس یک قریه زیاد باشد وحریم آن قریه نسبت به نفوسش کم باشد در این صورت حریم قریه ها چگونه مشخص می شود؟
ج : همة اهل قریه از همان حریم استفاده می کنند تشخیص مورد حاجت نیست.

س : 1575 – در بعضى مناطق آبریزه قریه را حریم قریه قرار می دهند بدون این که مایحتاج قریه را در نظر داشته باشند آیا این صحیح است؟
ج : محدوده حریم با آبریزه تشخیص داده نمی شود.

س : 1576 – برخى از اهالى قریه ها با توافق حریم قریه را تقسیم کرده اند و برخی از اهالى تقسیمی و سهمیه خود را زمین زراعتى درست کرده اند و چاه آب حفر کرده اند اما بعضى دیگر ادعا دارندکه با حفر چاه آب کافى براى آنها نمانده است آیا می توانند تقسیم را به هم بزنند؟
ج : تقسیم حریم باطل است و احیاى آن صحیح نیست.مگر با رضایت همة اهالى قریه.

س : 1577- برخى از اهالى، حریم قریه را تصاحب کرده اند و اهالى دیگر مانع شدند اما نتوانستند آن را باز پس بگیرند.باتوجه به این که اهالى قریه ادعاى ضرر و زیان می کنند آیا می توانند حریم قریه را اجبارا پس بگیرند و تبدیل به زمین موا ت کنند؟
ج : بله، اگر حریم قریه باشد می توانند باز پس بگیرند.

س : 1578- رودخانه اى است متعلق به دو نفرکه در وسط زمین این دو واقع شده است.در فصل تابستان و پاییزکه آب کم می شود به طورمساوى بین خود تقسیم می کنند، حالا یکى از این دو شریک در دامنه اى زمین خود جوى جدیدى از پایین رودخانه کشیده است و شریک دیگر نیز از پایین رودخانه جوى جدید کشیده است.اما با اعتراض شریک خود که قبلا این کار را کرده بود مواجه می شود.آیا آب پایین نیز مثل آب بالا بین این دو تا مزرعه به طور مساوى تقسیم می شود؟
ج : اگر رودخانه ملک شخصى این دو نفر باشد وهرکدام مالک نصف آن باشد، هر یکى از طرفین به اندازه نصف آب حق دارد و هر مقدار زمینى را که احیاء می کند، حق دارد از نصف آب رودخانه استفاده کند و نه بیشتر از آن و حق هر دو شریک به طورمساوى و درعرض هم است.ولى اگر رودخانه از مباحات اولیه باشد و این دو نفر از جهت احیاء کردن و جوى کشیدن مالک شده باشند، هر که زودتر اقدام به جوى کشیدن در پایین رودخانه کرده باشد اولویت دارد کسى که بعداً جوى کشیده و احیاءکرده است، حق دارد ازآب مازاد و اضانه بر نیاز فرد اول استفاده کند و حق هر دو درطول هم می باشد.

س : 1579 – زید ملک و زمین کشاورزى خود را رها نموده و جلاء وطن اختیار می کند.عمروکه زمینش درکنار وهمسایگى زمین زید است.زمین زراعتى زید را متصرف می شود و زراعت می کند و مالیات حکومت را نیز می پردازد.اما زید بعد از سالها به وطن برمی گردد و با همکارى حاکم وقت زمین خود را دوباره متصرف می شود و زراعت می کند.یک سال بعد حاکم وقت عزل می شود و زید نیز بار دیگر از وطن مهاجرت می کند و سالهاى زیادى سپرى می شود و دیگر به سراغ ملک و زمین خود نمی آید.عمرو نیز فوت می کند.پسر عمرو به نام خالد زمین را همانند پدرش دوباره در اختیار می گیرد و از آن استفاده می کند.زید نیزدرخارج از وطن فوت می کند.پسر زید به نام بکر بعد از فوت پدرش پیدا می شود و زمین پدرى خود را در معرض فروش می گذارد.با توجه به این قضیه اکنون چند سوالى مطرح است.اولا: در فرض مذکور اعراض صدق می کند؟ و ثانیا: آیا در تحقق اعراض قصد عدم بازگشت شرط است و یا گذشتن سالهاى طولانى مانند یک نسل و دو نسل درتحقق آن کافى است؟ و ثالثا: زمین مورد اعراض دو تا جوى دارد، یکى جوى مختص خود آن زمین است که جزء موات شده و پسران خالد آن را احیاءکرده اند و دیگرى جوى مشترک با شخص دیگرى که از آن استفاده می کند آیا اعراض از زمینى که جزء موات شده و جوى آبش از بین رفته است، قرینه براى اعراض از زمین دوم که جوى مشترک دارد نیز می شود و از آن کفایت می کند؟
ج : اما جواب سوال اول و دوم : اگر اعراض زید یقینى باشد زمین مال عمرو و خالد می باشد، و اگر اعراض یقینى نباشد ولى زمین خراب و جزء موات شده است و جوى آبش از بین رفته است و عمرو احیاءکرده است وجوى آب را بکار انداخته باشد، باز هم زمین مال عمرو و خالد می باشد و اگر اعراض یقینى نباشد و زمین خراب و جزء موات نشده باشد، مالک یا وارثش بیاید و ادعاء زمین را بنماید، احوط این است که عمرو و خالد، رضایت زید و بکر را حاصل نمایند.و اما جواب سوال سوم : اگر در این مدت صاحب زمین از زمین دوم (که جوى مشترک دارد) نیز استفاده نکرده باشد حکم زمین اول (که جوى آبش ازبین رفته است ) را دارد و اعراض از زمین اول قرینه براى اعراض از زمین دوم نیز میباشد.

س : 1580- شخصى علف کوه عام را محدودة خود می داند، آیا در بیشتر از ضرورت خود حق فروش یا حق ممانعت دیگران را دارد؟
ج : نه حق فروش دارد و نه حق ممانعت دیگران را از جیدن علف ها.

س : 1581 – زمین آباد و مملوک شخصى پشته اى داردکه در اختیار و تحت ملکیت کسى نیست.آیا کسى حق دارد بدون اجازه مالک زمین مذکور آن را احیاء و تصرف نماید؟
ج : هیچ کس حق احیاء محدودة حریم و مایحتاج کس دیگرى را ندارد، اما خارج از محدودة حریم و مایحتاج زمین را هرکسی که احیاء نماید مالک می شود، پشته بودن موجب استحقاق نیست.

س : 1582- در نزدیکى یا محدودة زمین شخصى کوه عام و زمین موات واقع شده است.صاحب زمین، این زمین موات رابه شخص دیگرى واگذار می کند که شخم بزند و لَلمی (دیمی) بکارد.اما قرارداد می کند که در برابر این کار مدت سه یا چهار سال از محصول آن استفاده کند و بعد به صاحب زمین (که این زمین احیاء شده در محدودة زمین او قرار دارد) تسلیم نماید.با چنین قراردادى زمین احیاء شده مال چه کسى است؟
ج : زمین مال احیاءکننده می باشد.

س : 1583 – زمینى است موات که سابقا علف زار بوده است و شخصى از آن استفاده می کرده است.اما فعلا علف ندارد و در پشته اى زمین شخصى دیگر (غیر از کسی که سابقا از آن استفاده می کرده است) قرار دارد و آب هم دارد، آیا این شخص می تواند این زمین را احیاء نماید و شخصى که قبلا از علفزار استفاده می کرده است حق ممانعت دارد؟

ج : حق ممانعت ندارد.

س : 1584- در مناطق کوهستانى هزاره جات بعضى اشخاص کوه عام را که تحت تصرف و ملکیت کسى قرار ندارد و علف خودرو روییده دارد به دیگران می فروشد.آیا پولى را که فروشنده می گیرد حلال است؟
ج : حلال نیست.

س : 1585- آبى به صورت طبیعى ازکنارکوهى جریان دارد و در تصرف مردم است.اما شخصى ادعا داردکه کوه وآب و ضمیمه هاى آن را خریده است و در سندش نیزکوه مذکور دربذر افشان این آب ذکر شده است.ولى دلیلى بر مزروعى بودن کوه وجود ندارد و بلکه ظاهر خلاف آن را می رساند، آیا این ادعا و سند پذیرفته است؟
ج : خریدن توقف دارد بر اینکه بایع آنچه را که می فروشد مالک باشد.اما کوه عام را پیش از احیاء کسى مالک نیست.اما چشم ه اى که ازکوه جریان دارد استفاده از آن حق کسانى است که اطراف آن را احیاءکرده باشند.